افق روشن
www.ofros.com

مانیفست علیه حکم اعدام یک فعال سندیکایی ایرانی


سندیکای هفت تپه                                                                                                                                                                     پنجشنبه ٣٠ مرداد ١۴٠۴ - ۲١ ژوئیه ۲۰۲۵


متن دریافتی، ۳۰ مرداد ۱۴۰۴.

مانیفست علیه حکم اعدام یک فعال سندیکایی ایرانی

رفقا و دوستان! این حکم را بخوانید، آن را پخش کنید و صدای شریفه محمدی باشید.
هر بازنشر یک گام علیه طناب دار و فریادی برای زندگی است.
پیمان ما با تاریخ: شریفه محمدی باید زنده بماند
مانیفست علیه حکم اعدام یک فعال سندیکایی ایرانی

مقدمه
ما، به‌عنوان بخشی از وجدان تاریخی و پاسداران حافظه‌ی جمعی زمانه‌مان، سکوت در برابر حکم اعدام شریفه محمدی - کارگر، مادر و برآمده از دل تاریخ - را خیانتی نابخشودنی به حقیقت و انسانیت می‌دانیم.
این مانیفست فقط یک سند حقوقی برای رد یک بی‌عدالتی نیست، بلکه پژواک تاریخ مادی است. هر ضربه‌ای بر بدن یک انسان، ضربه‌ای است بر امکان‌های رهایی. هر گلویی که به طناب سپرده شود، آینده‌ای است که در خفگی محکوم می‌شود.
شریفه محمدی یک فرد منفرد نیست. او گره‌ای در تار و پود هزاران زندگی کارگری است، پژواکی از حافظه‌ی مادران، تمنای نان و عدالت، و امید نسلی که آینده را از چنگال سرما و ستم بیرون می‌کشد. حکم اعدام او نه داوری بر یک تن، بلکه داوری بر امکان اندیشیدن و زیستن در جهانی دیگر است.

رویکرد فلسفی
در فلسفه‌ی رهایی و کنش سازمان‌یافته، تاریخ خطی خشک و مرده نیست، بلکه رودی پرتنش و پیچان است. در این رود دو نیرو همواره با هم می‌جنگند: شور و شکل.
شور، انفجار خلاقیت جمعی است، لحظه‌ای که جامعه می‌لرزد و جهانی نو طلب می‌کند. شکل، ظرفی است که آن شور را نگاه می‌دارد و به آتشی پایدار بدل می‌کند.
بی‌شکل، شور خاموش می‌شود؛ بی‌شور، شکل به بوروکراسی‌ای خشک و بی‌جان بدل می‌گردد. هر زمان که قدرت کوشیده این دیالکتیک را بشکند - با سرکوب شور در خیابان‌ها یا تقدیس شکل در معابد قدرت - تاریخ از حرکت ایستاده، به انحطاط رفته و فروپاشیده است.
شریفه محمدی، در این چشم‌انداز، صرفاً یک نام در پرونده‌ی قضایی نیست؛ او تجسد زنده‌ی دیالکتیک شور و شکل است. در زندگی و کنش او راهی گشوده می‌شود که از دل مبارزه‌ی سندیکایی برمی‌خیزد، اما افق رهایی همگانی را می‌نمایاند: راهی که خلاقیت و یادگیری جمعی را یکجا پاس می‌دارد.
اعدام او تنها حذف یک بدن نیست. تلاشی است برای بریدن پیوند اندیشه و کنش، برای خاموش کردن چرخه‌ی یادگیری جمعی و بازداشتن مسیر تاریخ. دفاع از شریفه محمدی یعنی دفاع از خود تاریخ: دفاع از حق جامعه برای دگرگونی و زنده ماندن.

بُعد تاریخی ـ مادی
ما در جهانی پرشکاف زندگی می‌کنیم: نابرابری‌های طبقاتی فزاینده، زمینی زخمی زیر پایمان، و سرمایه‌ی دیجیتالی که کار، اندیشه و حتی رویاها را می‌بلعد. این بحران‌ها مرزی نمی‌شناسند؛ ایران نیز بخشی از همین میدان پرآشوب است.
ایران امروز آینه‌ی این تضادهاست: کارگرانی که نانشان در چنگال تورم و استثمار ربوده شده؛ زنانی که بدن و صدایشان به میدان نبرد بدل گشته؛ جوانانی که آینده‌شان در مه سرکوب و بیکاری گم شده است. در این بستر، شریفه محمدی پژواک خاموش همین صداهاست.
قدرت اما به‌جای شنیدن، طناب را آماده کرده است. امنیت را با سکوت خلط کرده، حال آنکه امنیت واقعی از مشارکت و عدالت می‌روید، نه از زندان و اعدام. حذف او یعنی تداوم چرخه‌ی خشونت تاریخی‌ای که همواره زخم‌ها را عمیق‌تر کرده و جامعه را به شکست‌های مکرر محکوم نموده است.
زنده ماندن او تنها بازگرداندن زندگی به یک انسان نیست: فرصتی است برای آنکه تاریخ خود را اصلاح کند و راهی نو به سوی رهایی بیابد. در سرنوشت او، سرنوشت همه‌ی ما بازتاب می‌یابد. اگر او بماند، آینده هم می‌ماند؛ اگر قربانی شود، فردای ما زخمی خواهد شد.

نقد روند قضایی
پرونده‌ی شریفه محمدی مسیر عدالت نبود، بلکه تراژدی‌ای از پیش نوشته‌شده بود. او بدون حق داشتن وکیل مستقل بازداشت شد. در سلول‌های تنگ، زیر فشار جسمی و روانی، کوشیدند حقیقت را از او بستانند. اما اعتراف زیر شکنجه صدای انسان آزاد نیست؛ پژواک ترس است.
حکم صادره بر اساس مدارک و اسناد نبود، بلکه بر پایه‌ی اتهامات سیاسی بود. یک بار دیوان عالی آن را نقض کرد، اما بار دیگر، با وجود همان کاستی‌ها، تأییدش نمود. این نشان می‌دهد که با یک نظام قضایی روبرو نیستیم، بلکه با آینه‌ای کج که عدالت را وارونه نشان می‌دهد.
از منظر حقوق جهانی بشر، این روند چیزی جز نمایش‌نامه‌ای ساختگی نیست. چنین حکمی هیچ مشروعیتی ندارد: نه بر اساس معیارهای عدالت جهانی و نه بر اساس وجدان انسانی. این حکم تنها یک چیز را نشان می‌دهد: ترس قدرت در برابر یک زن، یک مادر و یک کارگر. ترسی که نام دیگرش امید است.

فراخوان جهانی
اکنون، در لحظه‌ای که تاریخ بر تیغ تعادل ایستاده، این مانیفست را به وجدان مشترک انسانیت عرضه می‌کنیم: به سندیکاها، سازمان‌های حقوق بشری و همه‌ی آزادی‌خواهان.
حکم اعدام شریفه محمدی تنها قتل یک انسان نیست، بلکه قتل امید است. آن را در هر زبان و در هر شهر محکوم کنید. پژواک همبستگی باید از مرزها و دیوارهای زندان بگذرد.
صدایتان را بلند کنید: در خیابان‌ها، دانشگاه‌ها، رسانه‌ها و سندیکاها. بگذارید نام شریفه محمدی به نمادی جهانی از مقاومت بدل شود. دفاع از او یعنی دفاع از امکان رهایی؛ دفاع از حق جامعه برای یادگیری و برخاستن از خاکستر شکست‌ها.

پیمان ما
اعدام شریفه محمدی فقط کشتن یک انسان نیست، بلکه تلاشی است برای کشتن فلسفه‌ی رهایی. اما تاریخ رود زنده‌ای است که حتی میان صخره‌های استبداد راه می‌گشاید. هر گلوی خفه‌شده هزاران صدا می‌زاید.
ما شهادت می‌دهیم: تاریخ تسلیم نمی‌شود. شریفه محمدی نامی است بافته در خون و رنج هزاران کارگر، زن و مادر. حتی اگر اعدام شود، بر شاخه‌های تاریخ خواهد شکفت. و با این همه، در برابر ما هنوز لحظه‌ی امکان باقی است: لحظه‌ی نجات. شریفه محمدی باید زنده بماند، چرا که با او امید، رهایی و پیمان ما با تاریخ زنده می‌ماند.

تعهد ما
نخواهیم گذاشت طناب بر گلوی آینده بیفتد. سکوت نخواهیم کرد، چرا که سکوت همدستی است. با صدایمان، با قلممان و با همبستگی‌مان مرگ را پس خواهیم زد. این مانیفست پایان نیست، آغاز است: آغاز کارزاری برای زندگی، عدالت و رهایی. و سوگند می‌خوریم آن را تا پیروزی ادامه دهیم.