افق روشن
www.ofros.com

سالگرد «آزادی» از زندان اوین

پیام برای تجمع ۶ ژوئن، جلو مقر سازمان جهانی کار در ژنو

رضا شهابی                                                                                                                                                                        پنجشنبه ١۳ شهریور ١۴٠۴ - ۴ سپتامبر ۲۰۲۵


سالگرد «آزادی» از زندان اوین

۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۱، ساعت ۸ صبح، مأموران اطلاعات در حالی که خانواده‌ام خواب بودند، به خانه‌مان یورش آوردند. مقابل چشمان همسر و دخترم، خانه را تفتیش کردند و مرا با اتهامات ساختگی بازداشت کردند؛ اتهام‌هایی همچون «اقدام علیه امنیت ملی» و «تشویش اذهان عمومی»، اما در واقع به دلیل دفاع از حقوق کارگران و فعالیت در سندیکای مستقل کارگری.
بیش از سه ماه برای تحمیل سناریویی ساختگی در بازداشتگاه‌های ۲۰۹ و ۲۴۱ در انفرادی و تحت بازجویی‌های طولانی و فشارهای شدید قرار گرفتم.
اتهامات بی‌اساس، سندسازی‌های کذایی، تهدید و فشار روانی برای شکستن من و اعتقادم به حقانیت طبقه کارگر و سندیکای کارگران شرکت واحد بود. در اعتراض به این ظلم، دست به اعتصاب غذا زدم: ۴۲ روز در سلول انفرادی، بدون تماس، بدون ملاقات. جسمم تحلیل رفت، اما باورم نه. وقتی بازپرس گفت: «فکر می‌کنی اعتصاب غذا تأثیری دارد؟» پاسخ دادم: «من برای تأثیر یا عدم تأثیر اعتصاب نکردم. من در اعتراض به اتهامات دروغین، سندسازی‌های کذایی و فشارهای غیرانسانی اعتصاب کردم. من یک کارگر حق‌طلب هستم و تا بی‌گناهی‌ام ثابت نشود، دست از اعتصاب برنمی‌دارم.»
در حیاط زندان، وقتی دخترم و همسرم را دیدم، دیگر توان راه رفتن نداشتم. زیر بغلم را گرفتند. دخترم ابتدا مرا نشناخت، جلو آمد، جیغ زد: «مامان! این باباست!» دست‌هایش را دور گردنم حلقه زد، زارزار گریه کرد و گفت: «بابا، تو را به جان من، اعتصاب را بشکن.» همسرم هم آمد، اشک ریخت و گفت: «رضا، تو را به جان امین و شیرین، اعتصاب را بشکن. هیچی ازت نمانده.»
در آن لحظه، با وجود میل باطنی، به خاطر عشق‌شان گفتم: «باشه بابا جان، نگران نباش.» اعتصاب را با شیر ولرم شکستم. چند روز فقط نان و شیر خوردم. در سلول بازجویی تشنج کردم؛ اگر دکتر بند ۲۰۹ دیرتر می‌رسید، وضعیت خطرناک می‌شد.
به بند ۴ سالن ۳ منتقل شدم و در اتاق چهار ساکن شدم. در مدت حبس، با وجود مشکلات جسمی سعی کردم فعال بمانم. در کتابخانه بند مشغول شدم، در کلاس‌های آرایشگری، پرورش قارچ و کمک‌های اولیه شرکت کردم و مدرک فنی‌وحرفه‌ای گرفتم. در آرایشگاه بند کار می‌کردم و موهای هم‌بندیان را اصلاح می‌کردم. هیچ‌گاه از کسی سیگار نگرفتم، مخصوصاً زندانیان سیاسی و خدماتی. خدماتم به همبندان رایگان بود. مسئول بند اعتراض کرد و گفت باید سیگار بگیری. مقاومت کردم. گفت سیگار را برای بیماران سالن ۵ می‌خواهیم. به خاطر آن‌ها، هفته‌ای مقداری سیگار دادم. اوقات دیگر را با مطالعه، پینگ‌پنگ و فعالیت‌های دیگر می‌گذراندم. سعی می‌کردم با دیگر زندانیان صمیمی باشم، البته با حفظ تفاوت‌ها در مواضعمان.
۱۱ شهریور ۱۴۰۳، دخترم پشت تلفن فریاد زد: «بابا، امروز آزاد می‌شوی!» گفت: «آقای تاج رفته دادگاه، حکم آزادی گرفته. همه‌مون تو راه زندانیم.» اشک در چشمانم حلقه زد. خوشحال بودم، اما ناراحت که دوستان خوبم را تنها می‌گذارم. در بلندگو آزادی من، همکارم حسن سعیدی و یکی از دیگر هم‌بندی‌هایمان را اعلام کردند. هم‌بندیان از همه سالن‌ها آمدند، تبریک گفتند. صحنه‌ای بی‌نظیر بود. بغض گلویم را گرفت. در صحبتی کوتاه گفتم: «آزادی در کشور ما هزینه دارد. ما همچنان برای آزادی، زندگی انسانی، مطالبه‌گری و حق‌طلبی مبارزه خواهیم کرد. شما تنها نیستید. صدای شما را با صدای رسا فریاد خواهیم زد. قلبم اینجاست، پیش شما.»
در سالگرد این «آزادی» می‌گویم: من از زندان آزاد شدم، اما قلبم هنوز در بند است و به این همه ظلم و اذیت و آزار اعتراض دارم. تعداد بازداشت‌ها و مدت حبس‌هایم از زمان بازگشایی سندیکا نه تنها به سلامتی‌ام ضربات جدی و جبران‌ناپذیر وارد کرده، بلکه خانواده‌ام نیز همواره تحت فشار بوده‌اند و لحظه‌ای امنیت و آرامش نداشته‌اند. هزاران کارگر حق‌طلب در تمام این سال‌ها به اشکال مختلف اذیت و آزار، اخراج و زندانی شده‌اند؛ بسیاری از همکارانم ضرب‌وشتم و تهدید شده‌اند. برای چه؟ حق‌طلبی جرم نیست، افتخار است. آزادی، عدالت و برابری حق همه‌ی ماست.

به امید روزی که هیچ انسانی به خاطر آرمان‌هایش در بند نباشد.

به امید آزادی همه‌ی عزیزان دربند و لغو کامل مجازات اعدام.

به امید دنیایی آزاد و برابر، بدون جنگ و نسل‌کشی و با صلحی پایدار برای همه.

چاره کارگران و زحمتکشان وحدت و تشکیلات است.

رضا شهابی - ۱۱ شهربور ۱۴۰۴

***************

پیام برای تجمع ۶ ژوئن، جلو مقر سازمان جهانی کار در ژنو

من کارگر اخراجی و عضو هیأت مدیره‌ی سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه، با افتخار و تعهدی عمیق، از فراخوان تجمع سندیکاهای کارگری فرانسه و اروپا، در حمایت از کارگران ایران، معلمان، زنان کارگر، و کارگران و معلمان زندانی اعلام حمایت می‌کنم.
این تجمع، نمادی از همبستگی جهانی کارگران است؛ نمادی از اراده‌ای که مرزها را نمی‌شناسد، و صدایی که در برابر ظلم و سرکوب خاموش نمی‌شود.
ما کارگران، معلمان، زنان و مبارزان آزادی‌خواه، با قدرت اراده و اتحاد، در برابر هرگونه فشار و سرکوب ایستادگی کرده‌ایم. آن‌چه امروز در ایران می‌گذرد، تنها یک مبارزه‌ی صنفی نیست؛ بلکه مبارزه‌ای برای کرامت انسانی، برای آینده‌ای که در آن هر انسان بتواند آزادانه زندگی کند.
در برابر ظلم، تسلیم نمی‌شویم، سرکوب، بازداشت، و احکام سنگین علیه فعالان کارگری نشانه‌ای از تلاش ناامیدانه‌ای است که می‌خواهد ما را از مسیرمان منحرف کند. اما تاریخ نشان داده است: "آنان که برای عدالت می‌جنگند، هرگز شکست نمی‌خورند!"
زنان کارگری، چون شریفه محمدی، وریشه مرادی، و پخشان عزیزی به ناحق به اعدام محکوم شده‌اند. ما با تمام توان اعلام می‌کنیم : اعدام این عزیزان باید لغو شود. ما نه‌تنها خواستار لغو این احکام ظالمانه هستیم، بلکه خواستار آزادی بی‌قیدوشرط آن‌ها و تمامی فعالان زندانی می‌باشیم. هیچ حکومتی حق ندارد جان انسان‌ها را به‌دلیل حق‌طلبی تهدید کند، و ما سکوت نخواهیم کرد.
امروز، داود رضوی، ابراهیم مددی، و اسماعیل گرامی و بسیاری از فعالین کارگری و سیاسی در زندان هستند. ریحانه انصاری‌نژاد، گلرخ ایرایی، نسرین جوادی، ناهید خداجو و بسیاری از فعالین زن به‌‌جرم عدالت‌خواهی در بندند. اما آن‌چه آن‌ها را قدرتمند می‌کند، نه دیوارهای زندان، بلکه باورشان به آزادی است.
ایستادگی ما، شکست‌ناپذیر است، رانندگان کامیون باوجود تهدیدها، فشارها و بازداشت‌ها، عقب ننشسته‌اند.آن‌ها راه را نشان داده‌اند.آن‌ها به ما یادآور شده‌اند که اراده‌ی مردم شکست‌ناپذیر است.
امروز، اتحاد بین‌المللی اهمیتی دوچندان یافته است. ما نه‌تنها در ایران، که در سراسر جهان، صدای کارگران و مبارزان آزادی‌خواه را بلند کرده‌ایم. حضور شما، همکاران ما در سندیکاهای کارگری فرانسه، المان، سوئد، سوئیس، نروژ، هلند، ایتالیا، اسپانیا، دانمارک، نشان‌دهنده‌ی قدرتی جهانی است که هیچ مرزی آن‌را محدود نمی‌کند.
جهانی نو باید ساخته شود، جهانی که در آن هیچ انسانی به‌دلیل عدالت‌خواهی زندانی نشود. جهانی که در آن هیچ کارگری به جرم حق‌طلبی، صدایش سرکوب نشود. جهانی که در آن برابری، نه یک رؤیا، بلکه حقیقتی ملموس باشد. جهانی که در آن هیچ جنگ و خونریزی، زندگی انسان‌ها را تهدید نکند.

ما برای چنین جهانی مبارزه می‌کنیم. ما برای چنین آینده‌ای می‌جنگیم.

کارگران جهان، متحد شوید!

رضا شهابی

عضو هیأت مدیره‌ی سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه

۱۲ خرداد ۱۴۰۴