افق روشن
www.ofros.com

جنبش دانشجوئی سنگر مبارزۀ خونین برای آزادی

!١٦ آذر روز دانشجو گرامی باد


کارگران انقلابی متحد                                                                                                جمعه ۱۴ آذر ۱۳۹۹ - ۴ نوامبر ۲۰۲۰


١٦آذر روز دانشجو یاد آورکشتار سه دانشجو به نامهای مصطفی بزرگ‌ نیا، احمد قندچی و مهدی (آذر) شریعت رضوی است. در این روز چند ماه بعد از کودتای ٢٨ مرداد و موج سرکوب و دستگیری های ناشی از آن، در پی دیدار رسمی ریچارد نیکسون معاون رئیس ‌جمهور وقت ایالات متحده آمریکا و همچنین از سرگیری روابط ایران با بریتانیا، در تاریخ ۱٦ آذر۱۳۳٢ اعتراضاتی در دانشگاه به وقوع پیوست که منجر به ورود و هجوم گارد شاهنشاهی و به گلوله بستن دانشجویان معترض گردید. نیروهای ویژه ارتشی پس از هجوم به دانشگاه، به کلاسهای درس حمله کرده و صدها دانشجو را بازداشت و زخمی نمودند. روزی که از آن پس به افتخار مبارزات دانشجویان و فداکاری آنها برای آزادی و عدالت، روز دانشجو نام گرفت. فردای آن روز نیکسون به ایران آمد و دکترای افتخاری در رشته حقوق را در دانشگاه تهران که در اشغال نیروهای نظامی بود، دریافت کرد.
وقایع آذر ۱۳۳۲، نمایانگر واکنش دولت کودتا به فعالیتهای دانشجویی بود. دانشگاهی که هنوز بعد از سقوط کابینۀ مصدق سنگر مقاومت را رها نکرده بود.
امروز در ٦٧امین سالگرد رویداد خونین١٦ آذر ۱۳۳٢، دانشجویان همچنان در سنگر مقاومت با ارتجاع و استبداد می رزمند. توده های وسیع دانشجویان نشان داده اند که در نبرد میان آزادی و استبداد و در تلاش برای از میان برداشتن شرایط ارتجاعی و خفقان حاکم در کنار توده های مردم اند.
نمود این را در سه رویداد پیوسته سال گذشته می بینیم. هنوز خون کشته شدگان آبان خشک نشده بود که ١٦ آذر، تماماً رنگ دادخواهی از کشته شدگان آبان را گرفت و شعار «آبان ادامه دارد» در همه جا شنیده شد. دیماه ٩٨ در همدردی با کشته شدگان جنایت سقوط هواپیما، دانشجویان دوباره بپا خواستند و متعاقب آن با شعار تحریم انتخابات، این نمایش رژیم را به مضحکه ای تبدیل کردند. امسال را می توان از جهاتی سال کرونا نامید، نه تنها به این لحاظ که این بیماری در سراسر جهان شیوع یافته و تلفات بسیار سنگین و رنج های گونگون ناشی از آن هنوز ادامه دارد و تا مدتی نامعلوم ادامه خواهد داشت، بلکه همچنین بدین خاطر که شیوع کرونا ناتوانی های نظام سرمایه داری، از جمله بزرگترین قدرت های این نظام را بیش از پیش آشکار کرد و شدت بخشید. رژیم اسلامی ایران مانند بسیاری از کشورهای سرمایه داری در مقابله با این همه گیری به زانو در آمد. این رژیم ناتوانی ساختاری اش را در برخورد به این بحران بهداشتی با دروغ سازی های وقیحانه در مورد کم و کیف بیماری و شیوع آن و آمار بیماران و مرگ و میر ناشی از آن در آمیخت و خود را رسوای جهان ساخت. با وجودی که رژیم 9 ماه تعطیلی اجباری به دانشگاه ها تحمیل کرد، اما همۀ مراکز اداری، صنعتی، تولیدی، خدماتی، هتل ها و وسایل حمل و نقل عمومی و بین شهری را به کار واداشت. دولت بیمی برای سلامتی شهروندان کشور ندارد و اولویتهایش در ادامۀ چپاول مردم و کنترل امنیتی آنهاست. در این مدت ماشین سرکوبش برای دانشجویان تعطیل بردار نبود. همان طور که در بیانیه شوراهای صنفی دانشجویان کشور آمده: «امروز دانشگاه در کما فرو رفته است تا پروژه سرکوب دولت امنیتی امید و قوه سفاک قضاییه، کم هزینه‌تر اجرا شود؛ از ابتدای تعطیلی دانشگاه، چند دانشجو بازداشت شده‌اند؟ چند حکم زندان برای دانشجویان در دادگاه انقلاب صادر شده است؟ چند دانشجو برای اجرای حکم راهی زندان شده‌اند؟ حتی کمیته‌های انضباطی هم از پای ننشسته اند! از آن زمان تاکنون ۱۰ دانشجو بازداشت و ۷ حکم قضایی علیه دانشجویان صادر شده است. علاوه براین، حکم حبس ۷ دانشجو ابلاغ، دو پرونده قضایی علیه دانشجویان گشوده، ۱ دانشجو اعدام و منزل سه دانشجو تفتیش و وسایل آنها ضبط شده است. اینها احکام و پرونده‌هایی است که در این مدت، خبر آن‌ها منتشر شده‌ است، باید توجه داشت که احتمالا احکام انضباطی و قضایی بسیاری در سکوت خبری، دانشجویان را تحت فشار و سرکوب امنیتی قرار داده‌اند.» در توئیت پدر پریسا رفیعی فعال دانشجوئی که چهار ماه و نیم در زندان اوین محبوس است می خوانیم: «دانشگاهِ تعطیل گذرگاهی است برای رسیدن به زندان، دانشگاه را به بهانه ویروس کرونا تعطیل کرده‌اند. اما سرکوب شدت گرفته است. گویی ویروس سرکوب هم تکثیرمی شود.»
امسال در حالی به ١٦ آذر روز دانشجو نزدیک می شویم که جمهوری اسلامی یکی از عمیقترین بحرانهای اجتماعی حیات ۴٢ ساله اش را از سر می گذراند. تورم و گرانی مواد اولیه و اصلی زندگی و مسکن، به ابعاد غیر قابل تحملی برای اکثریت مردم بویژه مزدبگیران و بازنشستگان و بیکاران رسیده است. مدیریت بحران کرونا، تمام فساد و ناکارائی ساختاری رژیم را به نمایش گذاشته است. کسب سود به هر قیمتی ابعادی باور نکردنی به خود گرفته است. طبقۀ سرمایه دار ایران و در رأس آن سردمداران نظامی، امنیتی و اداری و قضائی رژیم که با روحانیت حاکم پیوندی عمیق و چند جانبه دارند با کنترل اهرم های اصلی اقتصادی و سیاسی همۀ بخش های اقتصاد را زیر کنترل دارند بر سر خوان یغما نشسته اند و به استثمار افسار گسیختۀ کارگران و زحمتکشان و غارت منابع مختلف کشور مشغولند. سیاست خارجی جمهوری اسلامی به گِل نشسته است. مداخلات ماجراجویانه اش در کشورهای منطقه و تحریم های بین المللی علاوه بر ورشکستگی رژیم، به واسطۀ هزینه های بالایش، رمق مردم را گرفته است. زمین در زیر پای رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی و استثمارگران حاکم به لرزه درآمده است. سیاست های اقتصادی- اجتماعی جمهوری اسلامی، دانشجویان را نیز در امان نگذاشته است. کالاسازی آموزش همراه با تبعیضهای پذیرشی و جنسیتی و سرکوب سیستماتیک، بخش عمده ای از آنها را به عرصۀ مبارزات اقتصادی-اجتماعی و سیاسی کشانده است. در دهۀ نود بعد از یک دورۀ رکود، ما با رشد دوبارۀ این جنبش در عرصه های اقتصادی و سپس سیاسی- اجتماعی روبرو هستیم. به رغم از ميان رفتن سازمان های مستقل دانشجوئی و سرکوب نهادهای دانشجوئی وابسته به اصلاح طلبان، که اندکی آزادی فعاليت داشتند، در سال های اخير شاهد رشد چشمگيری در زمينۀ آگاهی و تفکر سياسی در ميان دانشجويانی هستيم که به ضرورت حرکت و تشکل مستقل از جناح های حکومت يا به طور کلی مستقل از بورژوازی (حاکم یا غير حاکم) پی برده اند. اين نشانگر «دوران جديدی» در جنبش دانشجوئی است. در مقدمۀ این نوشته ما به برآمد و تظاهر این گرایش ها اشاره داشتیم. بهتر است این مسأله را از زبان خودشان بشنویم: «وقتی جریان صنفی دانشجویی تازه داشت حرف های ساده و مشخص خود را با صدای پرلکنت بیان می کرد، یعنی در سال ٩٣، پولی‌سازی آموزش عالی به سطحی رسیده بود که فقط ۱۳ درصد ظرفیت دانشگاه ها رایگان بود.» سالهای ٩٣ و ٩۴ با روند رو به رشد مبارزات مطالباتی روبرو هستیم. فعالان دانشجوئی با امضای طومارها و جمع شدن در دانشگاه ها و در جلوی وزارت علوم در حالی اعتراضات خود را به قوانین تبعیض آمیز در دانشگاه‌ها آغاز کردند که پیشاپیش، آیین نامه شوراهای صنفی به ضرر مشارکت دانشجویان و در جهت کاهش هرچه بیشتر اختیارات شوراها تغییر کرده بود. «از سال ٩۴ که در سطح دانشگاه تهران فریاد زدند "سرویس ما شد غارت/با کارت بانک تجارت" تا تحصن چند روزۀ دانشجویان زنجان در اعتراض به کیفیت و قیمت غذای دانشجویی، اعتصاب غذای دانشجویان دانشگاه بین الملل قزوین در اعتراض به سو مدیریت در حوزه های فرهنگی و مشکلات تغذیه تا تحصن دانشجویان دانشگاه نوشیروانی بابل در اعتراض به کیفیت بد غذا، تا تجمعات سراسری دانشگاه ها در اعتراض به قانون سنوات تا اعتراضات دختران دانشگاه چمران اهواز که دچار دانشجو_پزی مسولین شده و در گرمای تابستان خوزستان بدون سیستم سرمایشی [تهویه و خنک سازی] در خوابگاه مانده بودند، تا تحصن دانشجویان صنعت نفت، تا اعتراضات دختران خوابگاه چمران تهران به ساعت ورود و خروج و ده ها و صدها مطالبه و اعتراض دانشجویی دیگر، همه خواسته های بیواسطه صنفی و جدا از همی بودند که شوراهای صنفی کشوری پیوند میان آنها را ممکن ساختند و سیاستهای کلانی که پس پشت مسائل آنها بود را هدف قرار دادند.»
بیانیه فراگیر دانشجویان به مناسبت ١٦ آذر ٩۵ که با امضای تشکل های دانشجویی بسیار و بیش از ۱۱ هزار دانشجو منتشر شد، نقطۀ عطفی در ایجاد بیان مشترک و کلان برای مطالبات دانشجویی بود: حق تحصیل رایگان، رد مطرودسازی ساختاری از تحصیلات عالی به واسطه ی مذهب، جنسیت و طبقه، حق تشکل‌یابی مستقل برای همه گروه های دانشجویی، حذف رویکرد پلیسی از دانشگاه ها، بازگرداندن رشته های دانشگاهی که به دلیل دید بازاری مسئولین امر حذف شده بودند و حذف نگاه بازارمحور به آموزش خواست های مشخص و کلان دانشجویان بودند.
اما فعالان دانشجوئی دانشگاه ها بسیار زود سیاست گذاری یکپارچه و کلانی را که موجب محروم سازی گسترده طبقات فرودست نه تنها از آموزش عالی، بلکه از حق درمان، مسکن، کار و آموزش ابتدایی نیز می شد، نشانه رفتند؛ آنچه در بیانیه شوراهای کشوری به مناسبت ١٦ آذر ۹٦ نمود مشخص یافت.
«برای دانشجویان به سادگی قابل درک است که مسألۀ کاهش سنوات مجاز تحصیلی، اخاذی دانشگاه از آنان به‌ خاطر کوچکترین مسایل همچون مهمان شدن در دانشکده ای دیگر، افزایش ١٨ برابری قیمت غذا در سال ۹۴ نسبت به سال ٨٨، خصوصی سازی گسترده خوابگاههای دانشجویی، اجاره فضاهای دانشجویی به بیرون از دانشگاه و کاهش مداوم ظرفیت روزانه همه در پیوند باهم به سیاست گذاری کلانی مربوطند که تحت عنوان نئولیبرالیسم می‌شناسیم و سالهاست همۀ ابعاد حیات مردم را به نفع اقلیتی قدرتمند تهدید می‌کند.» اکثریتی از دانشجویان مجبورند برای پرداخت هزینه های سرسام آور تحصیل و زندگی، در کنار درس خواندن کارهم بکنند. از این زاویه به طور طبیعی در کنار کارگران و زحمتکشان قرار می گیرند. «مسئولان دانشگاهی با استفاده از فرصتی که آموزش مجازی پیش آورده با ابلاغ مصوباتی ضد دانشجوئی به وخیم تر شدن وضعیت معیشتی آنها پرداخته اند. در جدید‌ترین اقدام در راستای تحول نظام آموزش‌عالی!!! صندوق رفاه دانشجویان کشور در شهریور ماه ۹۹ اقدام به انتشار فایلی با عنوان آیین‌نامه پرداخت و بازپرداخت وام‌های دانشجویی نموده است.» افزایش کارمزدهای وامهای دانشجوئی تا ۱٠ در صد میزان وام – افزایش حداقل پرداختی ماهیانه تا ٢٠٠ هزار تومان به جای ۱۱ هزار تومان قبلی، اوج وقاحت مسئولین صندوق‌ رفاه دانشجویان کشور است. این در حالیست که کف مبلغ پرداختی در هر قسط برای دانشجویان کم ‌بضاعت را ۱٠٠ هزار تومان تعریف کرده‌اند!!!» سخت تر کردن شرایط اخذ وام، فشار روی دانشجویان کم بضاعت را افزایش میدهد و بسیاری را به ترک تحصیل می کشاند.
«در روزهای اخیر در کنار خبر فراهم شدن امکان‌هایی برای حضور دانشجویان در دانشگاه و خوابگاه‌ها، همزمان، خبر افزایش اجاره‌بها، پول غذای دانشجویی و تاکید بر استفاده از سلف‌های خودگران در اخبار وجود داشت تا ذهن دانشجویان را نسبت به افزایش۲۵ درصدی هزینه‌ها آماده کند.»
«انقلاب فرهنگی دیگر به بهانه کرونا: اخیرا سید حسین حسینی، معاون آموزشی دانشگاه تهران از آمادگی دانشگاه‌های بزرگ کشور برای حذف کنکور در مقطع تحصیلات تکمیلی و پذیرش دانشجو از طریق شرایط و ضوابط خود دانشگاه ها خبر داده است. خبری که شاید به تنهایی چندان ترسناک نباشد اما در کنار اخباری که این روزها حول برگزاری کنکور منتشر می شود، پازل اهداف شوم وزارت علوم را تکمیل میکند. این پازل خبری، در کنار تکه های کهنه تری چون تجربه ما از تعطیلی دانشگاه، اخراج و گزینش دانشجویان ذیل انقلاب فرهنگی، اعطای ٣٠٠٠ بورسیه به دانشجویان وابسته به نهادهای حکومتی و به طور خاص بسیج دانشجویی در اواخر دهه ٨٠ و سهمیه خانواده اعضای هیئت علمی تصویر روشن تری از بنای حکومت برای تصفیه دوباره دانشگاه از نیروهای غیرخودی به بهانه شیوع کرونا می دهد.» (خبرها از کانال تلگرامی دانشگاه ما و کانال شوراهای صنفی دانشجویان کشور) @Daneshgah_ma- @senfi_uni_ir_admin
«همان سیاستی که آموزش را شبیه کالا به شما می ‌فروشد و درعین حال می‌خواهد شما طی این فرایند آموزش، به کالایی هرچه ارزان قیمت ‌تر برای فروش در بازار کار بدل شوید: طرح کارورزی یا بیگارورزی، از شاهکارهای دولت یازدهم که فارغ التحصیل را مجبور میکند با یک سوم حداقل دستمزد به نام آموزش مضاعف به بیگاری گماشته شود، یکی دیگر از محصولات این سیاست گذاری است. طی این سیاست گذاری افرادی که توان خرید کالای آموزش را ندارند، از بازار آن حذف می شوند و باز کسانی که آنقدر قوی نیستند تا دوره ای با یک سوم حداقل دستمزد سر کنند از بازار کار حذف می شوند. این سیاست، سیاست حذف مداوم است، برقراری قانون جنگل در انسانی ترین ساحت ها و در حالی که تنها قدرت تعیین کننده قدرت خرید است! درست در این نقطه، پیوند بین دانشگاه و دیگر ساحت های جامعه مشخص و متعین شده است. دانشجویان با معلمان در رد محروم سازی از تحصیل کاملا هم صدا هستند، با کارگران در نیروی کار کالا شده و هر روز ارزانتر از پیش شریک ‌اند، با بیکاران در بحران بیکاری برآمده از منطق سود که گروه های گسترده ای را از داشتن شغل محروم می‌کند و حذف می‌سازد، همراه‌ اند. آنها همراه و هم سرنوشت دیگر محذوفان هستند!»
فعالان دانشجوئی دانشگاه ها در تمام این سال ها به این سیاست حذف در سطح کلان معترض بوده‌اند. حرف آنها ساده است: همه باید حق دسترسی برابر به آموزش عالی داشته باشند؛ آموزش، کالا نیست بلکه فرایند تربیت افرادیست که به طرق مختلف به جامعه خدمت کنند و رشد و بالیدن آن را موجب شوند و البته که جامعه، بازار نیست! در یک کلام آنها به غلبه نگاه بازاری «نه» گفته اند و از آن بیشتر به نابرابری مناسبات سرمایه سالارانه نه گفته اند. از طرفی دیگر نیز حذف ایدئولوژیک را نقد کرده اند: جنسیت، مذهب، قومیت و ملیت و عقاید و خط مشی سیاسی نباید موجب محرومیت از تحصیل یا ایجاد تبعیض شود. شوراهای صنفی خواستار بازگشت دانشجویان ستاره دار به تحصیل اند و خواهان حق تحصيل همگانی اند..
از دی ماه 96، موج بازداشت ها و احضارهای گسترده فعالان صنفی آغاز شد، حضور گستردۀ لباس شخصی ها در دانشگاه ها و ارعاب دانشجویان با تماس های تلفنی ادامه یافت و برخلاف وعده های وزیر علوم به احکام بسیار سنگین برای دانشجویان انجامید و بازداشت ها نیزادامه دارد.
دانشجویان اما درمیان سکوت عمومی اصحاب دانشگاه و اساتید، در بایکوت نسبی خبری و بی هیچ پشتوانه ای در جناح های قدرت و مثل همیشه مستقل از آنها به راه خود ادامه دادند و سکوت نکردند. اعتراضات سراسری دانشگاه ها به قانون سنوات، تجمع دانشجویان امیرکبیر، اعتراض در دانشگاه های علامه طباطبایی، علم و صنعت، تربیت مدرس و تهران به بازداشت دانشجویان در تمام این مدت در جریان بوده است.
تشکیلات بسیج دانشجوئی و شوراهای اسلامی گاه با قرارگرفتن در کنار مطالبات صنفی دانشجویان سعی دارند که بدنۀ دانشجوئی را از فعالان آن جدا سازند. اما همکاری بسیج دانشجوئی با حراست و دستگاههای سرکوب، دست آنها را رو کرد. بازهم از زبان خود دانشجویان بشنویم که می گویند: «جنبش دانشجویی برای نقد ساختارهای اجتماعی و سیاسی جامعه باید از بدنه سیستم حاکم مستقل باشد. این ویژگی اصلی جنبش دانشجویی است. حال چطور می توان شعبه ایدئولوژیک جمهوری اسلامی در دانشگاه بود و از جنبش دانشجویی سخن گفت؟»
«در سال های رشد و شکل گیری جنبش صنفی دانشجویی به عنوان رکن اصلی جنبش دانشجویی در دهه ۹۰، بسیج به طور مداوم در دانشگاه های مختلف کشور، در برابر این جنبش قد علم کرده است. بسیج (و سایر تشکل های وابسته موجود در دانشگاه از جمله انجمن اسلامی)، نمی توانند وضعیت موجود را تایید کنند و چه بسا در تشدید تضادهای موجود نقش داشته باشند، اما با رنگی دیگر از عدالت آموزشی سخن بگویند. پیگیری جایگاه و رفتار سیاسی بسیج دانشجویی به این نتیجه منجر می شود که مسئله بسیج دانشجویی نه "عدالت آموزشی" و پی بردن به ریشه های این نقض عدالت، که استفاده از این کلیدواژه برای بازسازی موضع تضعیف شده خود در دانشگاه است. جنبش دانشجویی باید در برابر این رفتارهای متناقض حساسیت نشان دهد و همان طور که در بیانیۀ دانشجویان دانشگاه تهران در تجمع روز ۲۴ مهر آمده: "وقتی تشکلهای به اصطلاح دانشجویی، تاریخی عجین با بهره بران از استثمار و سرکوب دارند و همزمان از حقوق، شأن و منزلت کارگر دم می زنند، علیه آموزش کالایی بیانیه می دهد و ناگهان در سایه نقد آموزش کالایی می خزند، دم خروس عیان می شود. نمی توان شریک دزد بود و رفیق قافله. نمی شود از یک سو در جبهه سیاستمدارانی ایستاد که سیاستهایشان کارگران هفت تپه‌ها، فولادها و هپکوها را به خاک سیاه نشاند، صندوق های بازنشستگی را به ورشکستگی کشاند و در همه عرصه ها ویرانی بر ویرانی آفرید و از سوی دیگر شعبده بازانه، دهان به انتقاد از همین سیاست ها گشود. این بازی های فریبکارانه مدتهاست برنده ای جز صاحبان قدرت ندارند. از این رو با صدای رسا می گوییم: دانشجویان فعال در این تشکلها بدانند نقد آموزش کالایی و سایر سیاست هایی که در پی تشدید نابرابری هستند، با نفی بنیادین وضع موجود در هم تنیده است. برای ما بسیاری از دانشجویان فعال شده در این تشکل ها ماهیتی متفاوت از نفس وجود این تشکل ها و روابط ساختاری و حزبی آن ها دارند اما اگر نقد نابرابری در تمام عرصه های اجتماعی مبناست، این دانشجویان باید پیش از هر چیز علیه موجودیت و تاریخ این تشکل ها و علیه بهره مندی آنها از امکان هایی که به قیمت سرکوب جریان های مستقل به دست آمده، به پاخیزند."» (از بیانیه بخشی از دانشجویان منتشر شده در کانال «دانشگاه ما»)
هم اکنون جنبش دانشجوئی در یکی از بالاترین مرتبه هایش در سالهای سیاه پس از سرکوبهای خونین دهۀ ٦٠ قرار گرفته است. این وظیفۀ فعالان این جنبش است که به ارتقاء آن جهت همراهی و حمایت از جنبش کارگران و زحمتکشان و افشای سیاستهای مخرب رژیم دست یازند. در مقابل جنبش دانشجوئی دو نوع مطالبات قرار دارد. یکسری مطالبات خاص که به محیط و مناسبات درونی دانشگاه ها مربوط می شود. مثل: خروج نيروهای انتظامی و امنيتی از دانشگاه ها، مدارس عالی و خوابگاه های دانشجوئی- منع حملۀ نيروهای انتظامی به دانشگاه ها و خوابگاه های دانشجوئی- بازگرداندن دانشجويان اخراجی به دانشگاه ها برای ادامۀ تحصيلاتشان - آزادی تشکيل انجمن های دانشجوئی مستقل و نشريات دانشجوئی - منع دخالت نيروهای انتطامی و باندهای امر به معروف و نهی از منکر در مسائل خصوصی و به ويژه در روابط عاطفی و جنسی دانشجويان - لغو «گزينش دانشجو» و يا استاد و مدرس دانشگاه ها و مدارس عالی عمومی براساس اعتقادات دينی، جنسيت يا منشأ ملی و قومی- لغو سهميه بندی دانشجوئی بر اساس جنسيت و يا بر اساس وابستگی به نهادها-حذف معيارهای مبتنی بر جنسيت، مذهب، عقيده، مليت يا قوميت در زمينۀ اعطای بورس و کمک تحصيلی مسکن دانشجوئی، انتخاب رشته و غيره - حق تدريس و تحصيل به زبان های ملت های غير فارس ساکن ايران.
بخش مهمی از دانشجويان - به ويژه با افزايش شمار آنها در دو دهۀ اخير - شبح هولناک بيکاری، بی اعتمادی به آينده و تورم بالا را هر روز مشاهده می کنند. از سوی ديگر نيز در اثر تکامل سرمايه داری، جدائی روز افزون توليد کنندگان از وسائل توليد، و بالا رفتن ميزان حداقل سرمايۀ لازم برای به راه انداختن «کسب و کار مستقل»، و تمرکز سرمايه در دست شمار هر چه کمتری از افراد که ويژگی های سياسی جمهوری اسلامی آن را تشديد می کند، بسياری از تحصيل کردگان، آيندۀ ديگری جز کار ِمزدی برای خود نمی بینند و این خود در ایران زمینۀ دیگری برای نزدیکی دانشجویان با کارگران است. خواست های اقتصادی و اجتماعی مشترک تودۀ جوانان- که موجودیت کلی تری نسبت به دانشجویان دارند و دانشجویان در مورد اشتغال، حقوق بیکاری، بیمه های درمانی و بهداشت، عدم مداخلۀ نيروهای انتطامی و باندهای امر به معروف و نهی از منکر در مسائل خصوصی و به ويژه در روابط عاطفی و جنسی، منع حجاب اجباری، و یکسری خواستهای دموکراتیک سیاسی و حقوقی، ضرورت پيوند آنان را با هم و در عین حال با جنبش کارگری و جنبش زنان برای آزادی ثابت می کند. اکنون باید نگاه ها را متوجۀ پائینی ها ساخت. جوششی در پائین در میان کارگران و زحمتکشان، معلمان و بازنشستگان و توده های محروم در حال غلیان است، این جوشش را که بیانگر مبارزه ای سیاسی و انفجار اعتراضات سرکوب شده است این روزها در اغلب شهرهای مهم کشور می بینیم. اعتراضات عمومی به ضد تیره روزی اقتصادی وحشتناکی که نظام اقتصادی و سیاسی حاکم تحمیل کرده، فساد حاکم، امتیازات سردمداران حکومتی، استبداد و سرکوب مستمر رژیم رشد می کند و گسترش می یابد. پيوند انرژی و خشم انقلابی جوانان، اعم از دانشجو غير دانشجو، با خشم انقلابی کارگران و زنان در شط خروشان و بنيان کن مبارزات توده های میلیونی کارگران، زحمتکشان و روشنفکران انقلابی به ضد جمهوری ارتجاعی و خونين اسلامی، به ضد حکومت ننگين و ويرانگر سرمايه داران و زمينداران حاکم، پیش شرط هر تغییر اساسی و انقلابی است.
دانشجویان انقلابی و سوسیالیست در این میان با وظایف بزرگی روبرو هستند. دامنۀ این وظایف اکنون فراتر از مبارزه برای خواست های ویژۀ دانشجوئی است که البته مهم اند و باید مورد توجه قرار گیرند. امروز یاری رساندن به مبارزات انقلابی طبقۀ کارگر و جنبش اعتراضی عمومی که مضمون عمیق اجتماعی، سیاسی و فرهنگی دارد در صدر وظایف جنبش دانشجوئی و جنبش جوانان به طور کلی قرار دارد. دعوت از جوانان برای خیزش و پیوستن هرچه بیشتر و وسیع تر به جنبش اعتراضی که در تظاهرات عمومی اخیر طنین انداز است، باید بویژه از سوی دانشجویان انقلابی و سوسیالیست جدی گرفته شود. البته می دانیم که دانشجویان زیادی از مبارزات کارگران و اعتراضات توده ای پشتیبانی می کنند و در بسیاری از موارد در صف اول قرار دارند و ضربات زیادی نیز در این راه به جان خریده اند. اما تداوم، اعتلا و کیفیت جنبش کنونی به شرکت بسیار بالاتر و بسیار فعال تر و بسیار آگاهانه تر دانشجویان و جوانان انقلابی بستگی دارد. همان گونه که تداوم، اعتلا و کیفیت این جنبش و ظرفیت تأثیرگذاری آن بر جامعه به ورود وسیع طبقۀ کارگر و زنان مبارز به جنبش سیاسی انقلابی بستگی دارد. (با استفاده از مقالۀ: جایگاه و چالش های جنبش دانشجوئی و وظایف کنونی آن - بهزاد مالکی - ١٠ دی ١٣٩٦-اینجا کلیک کنید.)



«اتحاد کارگران و دانشجویان ضامن پیروزی است- ماه مه ۱۹٩٨ فرانسه»

کارگران انقلابی متحد ایران