افق روشن
www.ofros.com

بهزاد کاظمی ازمیان ما رفت


اتحاد بین المللی - اطلاعیه ها                                                                            شنبه ۵ اردیبهشت ١٣٩۴

رپرتاژی از مراسم یادبود فعال کارگری بهزاد کاظمی در لندن

***************

چهارمین سالیاد بهزاد کاظمی (علیرضا نسب)

چهار سال پیش بهزاد کاظمی د ر ٢٢ آوریل سال ٢٠١١ در سن ۵٧ سالگی در بیمارستانی در لندن برای همیشه از میان ما رفت.
چهار سال گذشت و ما با تمام وجود عدم حضورش را در تمام عرصه های فعالیت مان و بطور عمومی در عرصه فعالیتهای کارگری و سوسیالیستی در خارج از کشور احساس می کنیم. بهزاد با شوق و علاقه ای بی پایان، با این که در اواخر عمرش از مشکلات جسمی متعددی رنج می برد، یک لحظه دست از تلاش برای رساندن صدای جنبش کارگری ایران به کارگران جهان دست بر نداشت. او نه تنها در فعالیت های عملی برای دفاع از مطالبات جنبش کارگری شرکت داشت، بلکه در عرصه نظری هم علیه نظام سرمایه داری و برای آزادی، برابری و سوسیالیسم مبارزه کرد. بهزاد به سهم خود تلاش می کرد که جنبش کارگری در ایران را به کمپین های بین المللی کارگری، سوسیالیستی و آزادی خواهانه، نزدیک کند.
یادش می کنیم که همه گاه با شور و شوق و باور خلل ناپذیر به آرمان خویش، از دل و جان مایه می گذاشت؛ تلاش می کرد و پیش می رفت و هنوز نیز اما از اینکه بیش از این نمی توانست ادای سهم کند، ناخرسند بود. بهزاد تا واپسین روز های زندگی یعنی آنگاه نیز که از ضعف جسمانی سخت رنج می برد، این گونه بود و زیست، و این گونه نیز در یاد همه کسانی که او را می شناختند، باقی مانده است.
یاد بهزاد کاظمی و دیگر فعالین خستگی ناپذیر جنبش کارگری و سوسیالیستی ایران و جهان را همواره گرامی بداریم.

اتحاد بین المللی در حمایت از کارگران در ایران

٢٠ آوریل ٢٠١۵

info@workers-iran.org
www.workers-iran.org
www.etehadninalmelali.com

***************

مبارزان، مردگان غایب نیستند

بلکه، حاضران ناپیدایند

سه سال گذشت، سومین سالی که بهزاد کاظمی در کنارمان نیست.
به بهزاد و بهزادها و یارانی که زندگی دیروز و امروز جامعه را با مبارزاتشان آذین بستند و مبارزه را با زندگی درهم تنیدند تا انسانی زیستن را برای فردا و فرداها شایستگی بخشند.

یادشان گرامی باد.

در فراروی زمان
در فراسوی زبان
در فراشد
در فراداشت
در فرآورده ی پیوند نهان
در میان سنگلاخ و صخره ها
در میان سبزه زار و باغ ها
در میان آب و آتش
در میان خاک و باد و این کشاکش
در میان یک نبرد نابرابر
در میان یک زبان، با نوع دیگر
در میان جستجوهای نشانگر
در میان سایه روشن های رازآلود ماه
در میان خشم های سرکش سکوت راه
در میان سردی بی زایش رابطه ها
در میان واژه ها، مفهوم ها
در میان تندر و صاعقه ها
در میان کژی امواج ها
در میان لحظه های بی درنگ
در میان نقطه های عشق، تنگاتنگ

تکیه بر ژرفا نگاه عاشقان
در فروتن سفری بی پایان
زیر چتر خاطرات راهیان
با رنج وغم، یا شادی مسروریان
با لرزش تنهایی جانانه ها یادمان پرخروش ناله ها

چه توان کرد
در این وادی عصر
چه توان گفت
در این دوری و رنج
چه توان بنوشت
بر چهره ی بیداد زمان
و به اندیشه ی یک لحظه نگاه
و صدایی که فضا را پیمود
کهکشانی که مسیرش جان بود
و در آن بستر لرز
تبی شوم به همراهش بود
که به آزردگی روح و روان ها پیوست
و زبان ها بر دهان ها بگسست
به سیلی خوردن کودکی مهد و زمان می مانست
مانده و رانده به جا
نتوانست سخن گوید از بغض نهان
و به گهواره ی خویش اندیشید
و به انسان رها اندیشید
و به عشقی که به صحرا بذر فندق پاشید
در سکوتی پر خشم
در خروشی پر غم
که در آن سوی جهان
خواب این گیتی بی رونق را
آلایش داد
نظم این کرانه های بی رمق را
پالایش داد
و سپس تکیه بر شورش عشق
و به تنهایی تاری که به پودی پیوست
و به شیرینی شهد گل سرخ
و به امید فرآورده ی خورشید
که تابش به درخشش خیزد

رفت و اما هست هنوز
فلسفه ی هستن و بودن را
با شدن درآمیخت
با جهان، گام کشید
با جهان، گاه گریست
با جهان، اندرون را خندید
با جهان، چهره ها را برچید
با جهان، زندگی را خوب شنید
با جهان، شایستگی را زیبندگی بخشید
با جهان، در کنار انسان درنبردید
با جهان، توفان رنج را درنوردید
با جهان، فریاد کشید
اما در نظم این جهان، همساز نشد
در فراز و در فرود این جهان، پیر نشد
ساز و آوازی دگر که در جهان، کوک نشد

توأمان یک تلاش، به درازای زمان "بی دریغی" را اگر آفتاب آغازید

توأمان شادی و غم در نبردی بی امان
تکیه بر"عشق" و "رهایی"، اندیشه کنان
تاریخ را اما انسان آغازید

و سرانجام
"بی دریغی" را "انسان" به پایانش خواهد رساند

ساسان دانش - آوریل ٢۰۱۴ پاریس

***************

در فراداشت بهزاد کاظمی

یادش را گرامی می داریم و خاطراتش را مرور می کنیم. زندگی پربارش را ارج می نهیم و از مبارزه ی خستگی ناپذیرش، "انسان" را بار دیگر معنا می کنیم. بهزاد زندگی را با مبارزه مفهوم بخشید و مبارزه را بدون زندگی بیهوده انگاشت. دریغ و هزاران بار افسوس که دیگر در کنار ما نیست تا معنای ژرف" انسان" را با رفتارش مزمزه کنیم و طراوت "رهایی انسان" را با صدای او بشنویم.
سوگوار و غمگنانه روزگار می گذرانیم، چرا که نابهنگامی را دریافتیم و از دست رفتن او تنشی برای کمونیست ها و مبارزان راه آزادی، به ویژه یاران "سامان نو" شد. استواری بهزاد در باورهایش، فراخی بهزاد در دانسته هایش و جاری بودن بهزاد در مبارزات روزمره اش، سبب ساز بستری شد تا اندیشه ورزی دامن گسترد و روزنه های نوینی در مفهوم سوسیالیسم آفریده شود.
هرگز در سوگ او گریه نمی کنم، اما چشمانم اشک می بارد، هرگز در سوگ او اندوهناک نمی شوم، اما اندرونم از رنج و محنت سرشار است. هرگز مرگ او را باور ندارم برای اینکه همواره حضور دارد، پیش از این اگر مبارزان راه سوسیالیسم ستاره هایی بودند که چلچراغ مسیر رهایی انسان را روشنایی می بخشیدند، اما بهزاد در لابلای هزارتوی جامعه، درخشانی را در اندرون مبارزان برجسته کرد تا مسیر ناهموار مبارزه و رهایی انسان را با کوشش چهل سال شبانه روزش، روی زمین هموارتر کند.
تراژدی زندگی این نیست که عزیزی را از دست می دهیم، بلکه بزرگ ترین تراژدی زندگی آنگاه پدید می آید که مفهوم دوست داشتن کم رنگ شود. بهزاد، انسان ها را دوست می داشت و به آنها عشق می ورزید و بی مدعا با منش و رفتار سنجیده اش عشق ورزیدن به انسان را آموزش می داد، بی هیاهو با روش مبارزاتش مفهوم آزادی را به ارمغان می آورد. نه فقط زندگی، نه فقط مبارزه، حتا مرگ بهزاد را نمی توان با واژه ها بیان کرد، اثرگذاری بهزاد در دراز مدت و در عمل اجتماعی در اندرون مبارزان و جامعه جلوه گر خواهد شد و بسترسازی بهزاد، جهان نابرابر امروز را به فردای تاریخ پیوند خواهد زد و برابری انسان ها، هلهله ی شادی برخواهد انگیخت.
سراسیمگی این جنبش، لحظه به لحظه، شب و روز، عصر و غروب، شباهنگام و سحرگاهان در حال سامان یافتگی است و از سوی دیگر تولید کنندگان ثروت جهان، در حال رشدیابندگی است. بی شک، شکوفایی جنبش اجتماعی و شکفتن جوانان امروز با مفاهیم سوسیالیسم با تلاش بی دریغ و رازآلود بهزاد و بهزادها گره خورده است.
بی پیرایه و بی آلایش راه بهزاد را خواهیم جست و در ژرفای تاریخ، در فراروی زمان، در فراسوی زبان، در فراشد، در فراداشت، در فرآورده ی پیوند نهان، آزادی را تا رهایی انسان، فریاد خواهیم کشید.

ساسان دانش - آوریل ٢۰۱۱ پاریس

****************

یاد بهزاد کاظمی (علیرضا نسب) گرامی باد

به مناسبت سومین سالیاد بهزاد کاظمی

سه سال پیش در ٢٢ آوریل سال ٢۰۱۱ بهزاد کاظمی در سن ۵٧ سالگی در بیمارستانی در لندن، برای همیشه از میان ما رفت.
یادش که می کنیم هر گاه، و همه گاه، او را می بینیم که با همان شور و شوق و همان باور خلل ناپذیر به آرمان خویش، از دل وجان مایه می گذارد؛ تلاش می کند و پیش می رود و هنوز نیز اما از اینکه بیش از این نمی تواند ادای سهم کند، ناخرسند است. تا واپسین روز های زندگی یعنی آنگاه نیز که از ضعف جسمانی سخت رنج می برد، این گونه بود و زیست، و این گونه نیز در یاد همه کسانی که او را می شناختند، باقی مانده است.
تاریخ جنبش کارگری جهانی را خوب می شناخت و به سهم خویش نقش ارزنده ای در رساندن صدای جنبش کارگری ایران به کارگران جهان و جلب همبستگی بین المللی کارگری با مبارزات کارگران در ایران ایفا کرد. او در فعالیت های عملی برای دفاع از مطالبات جنبش کارگری شرکت داشت و همزمان در عرصه نظری علیه نظام سرمایه داری و برای آزادی، برابری و سوسیالیسم مبارزه می کرد؛ با نیرویی خستگی ناپذیر به مسایل نطری می پرداخت، پژوهش می کرد، حاصل پژوهش های خود را انتشار می داد و در ایجاد بسترهایی برای فعالیت های پژوهشی و روشنگرانه می کوشید.
با خاموشی بهزاد کاظمی، جنبش کارگری و سوسیالیستی یکی از کوشندگان صادق، پیگیر و خستگی ناپذیر خود را از دست داد. اتحاد بین المللی یاد بهزاد کاظمی، همکار و رفیق عزیزمان، را همواره گرامی خواهد داشت.

یادش گرامی باد

اتحاد بین المللی در حمایت از کارگران در ایران

٢۰ آوریل ٢۰۱۴

info@workers-iran.org
www.workers-iran.org
www.etehadninalmelali.com

سومین بخش ویدئوی یادی از بهزاد کاظمی

اين فيلم " يادی از يک دوست: عليرضا (کاری نيمه تمام)" ورسيون اول از يک فيلم بلند است که در عرض يک روز مونتاژ شد و برای اولين بار در مراسم يادبود بهزاد کاظمی (عليرضا) در "کان وی هال" لندن در تاريخ ۱٦ ماه می ٢۰۱۱ نشان داده شد. بدين جهت از دوستان محترمأ تقاضا ميکنم که حقوق مولف را رعايت کرده تا دچار مشکل نشوند.

 

****************

گزارش مراسم یاد مان بهزاد کاظمی در دومین سال خاموشی او

روز یکشنبه ۲۱ آوریل ۲۰۱۳، در دومین سال خاموشی بهزاد کاظمی (علیرضا) حدود ۳۰ نفر از رفقا، دوستان و آشنایان بهزاد در مراسمی غیر رسمی، در آرامگاه او در لندن گرد آمدند و یاد او را گرامی داشتند. آرامگاه بهزاد با گل و تصاویری ازاو تزیین شده بود. بر سنگی ستاره نشان که از روز قبل بر آرامگاه نصب شده بود، شعر کوتاه و زییابی از سیروس بینا حک شده بود. سیروس بینا آن شعر را به یاد بهزاد و برای او سروده بود.
در آغاز ایوب رحمانی از یاران بهزاد، ضمن خوش آمد گویی به حاضرین، از بهزاد و مبارزات او یاد کرد. او گفت: " درگذشت بهزاد به راستی نا به هنگام بود. اگر عمر متوسط زندگی برای مردان در این کشور را مبنی قرار دهیم، بهزاد حداقل ۲۰ سال زودتر رفت؛ و درد بیشتر این است که بهزاد هنگامی خاموش شد که در اوج خلاقیت نظری و پراتیک خود قرار داشت. با رفتن بهزاد حفره و خلا ای درهمه عرصه هایی که بهزاد در آنجا حضور و فعالیت داشت، ایجاد شد که به این زودی ها پر نخواهد شد. بهزاد به عنوان یک سوسیالیست انقلابی و فعال کارگری به ویژه در دهه پایانی عمر خویش، بطور همزمان و پیگیر در چندین عرصه، فعالیت می کرد. حضور و فعالیت او در "اتحاد بین المللی در حمایت از کارگران در ایران" در شناساندن جنبش کارگری ایران به تشکلات کارگری در انگلستان وایجاد همبستگی بین المللی کارگری، بسیار موثر بود. درهمان حال، بهزاد از پایه گذاران و فعالین اتاق اینترنتی اتحاد سوسیالیست ها بود که یک از محبوب ترین و پر بارترین تریبونها در زمینه مباحث نظری بشمار می رفت. در کنار این ها بهزاد از بنیان گذاران نشریه پژوهش های سوسیالیستی "سامان نو" بود و بار اصلی انتشار نشریه را بدوش می کشید . پیش برد همزمان و موثر این همه کار، تنها می تواند از عهده کسی بر آید که هدف زندگی اش را انجام همین کارها تعریف کرده باشد. و بهزاد چنین کسی بود. و او این همه کار را با شوق انجام می داد، شوقی که پایان نداشت."
ایوب رحمانی در ادامه سخنان خود گفت: "ما در پایان اطلاعیه ای که از سوی واحد انگلستان اتحاد بین المللی، به مناسبت دومین سال خاموشی بهزاد منتشر کردیم، نوشتیم که بهزاد "چراغ رابطه" بود. این استعاره، بر گرفته از شعر کوتاهی است از فروغ فرخزاد با عنوان ، "پردنده مردنی است". فروغ در این شعر از دلتنگی، "شب" و تاریکی "چراغ های رابطه" حرف می زند. و شعر این گونه به پایان می رسد: " پرواز را به خاطر بسپار/ پرنده مردنی ست ". زندگی و مرگ بهزاد به ناگاه این شعر را در ذهن تداعی می کند. بهزاد ارتباطات گسترده ای داشت و به درستی و به خوبی از این ارتباط های وسیع بهره می گرفت. چراغ های رابطه را روشن کرد و خود چراغ رابطه ای شد در جدال با پراکندگی، خاموشی، یاس و تاریکی. او به سهم خودش و با تمام توان سعی می کرد که پرتوی بر راهی بیافکند که رهایی از سرمایه و آینده سوسیالیستی را در آن می دید. بهزاد پرنده بود و مانند هر پرنده ای، مانند همه ما، فنا شدنی بود . او نیز در زندگی و مبارزه مثل همه ما بی اشتباه و خطا نبود. او گاه در اوج ها پرواز می کرد و گاه در سطوح پایین. من اینجا نمی خواهم که بیش از این در این مورد صحبت کنم، اما به نظر من بهزاد در سال های آخر زندگی اش، در اوج ها پرواز کرد و مدام نیز اوج بیشتری گرفت. آری پرنده مردنی است و ما پرواز را به خاطر می سپاریم؛ بهزاد را در اوج هایش به خاطر می سپاریم."
ایوب رحمانی سپس ترجمه فارسی شعری که سیروس بینا به انگلیسی برای بهزاد سروده و بخشی از آن روی سنگ بهزاد حک شده است را خواند: " پنداشتی که من/ در منتهای فاصله/ و در قفای این سنگ سیاه / به خوابی ابدی فرو رفته ام؟ / نه، عزیزم- من در یاد تو بسیار زنده ام / وقتی که ما- من و تو- / با برشی از نان/ و جرعه ای از آزادی/ هنوز مصرانه/ بازتاب خواسته های انسانیم/ وقتی که گام های استوار تو با یاد شیرن من/ - هر دو- / در گستره ای شکوهمند/ گذشته را به آینده پیوند می زنند."
سپس تعدادی دیگر از یاران بهزاد طی سخنانی از او یاد کردند: علی خدری از فعالین کارگری، از اهمیت جنبش کارگری و از تلاش ها و نقش بهزاد در تقویت این جنبش سخن گفت. لیلا پرنیان از فعالین سازمان زنان هشت مارس، از حمایت ها و پشتیبانی بهزاد از مبارزات زنان، یاد کرد. علی اشرافی از همکاران نشریه سامان نو، در سخنانی کوتاه تاکید کرد که جای انسانهایی چون یداله خسروشاهی و بهزاد کاظمی تا مدت ها خالی خواهد ماند.
سپس حاضرین، سرود انترناسیونال را بطور دستجمی خواندند و با نوشیدن جرعه ای شراب، یاد بهزاد را زنده نگاه داشتند.
در پایان مراسم، همه حاضرین به آرامگاه یداله خسرو شاهی که در چند قدمی بهزاد است، رفتند و نسبت به این فعال برجسته جنبش کارگری ایران، ادای احترام کردند. بهزاد و یداله دو یاری بودند که سالها در کنار هم مبارزه کردند و سر انجام نیز در کنارهم آرمیدند.
اتحاد بین المللی درحمایت از کارگران در ایران که مهمترین بخش فعالیتش حمایت همه جانبه از مبارزات طبقه کارگر و جنبش مستقل کارگری ایران و تقویت همبستگی بین المللی کارگری است، وجود انسانهایی شریف همچون بهزاد کاظمی در کنار خود را مایه مباهات می داند. چراغ عمر بهزاد کاظمی دیری نپایید و زود خاموش شد، اما زندگی و مبارزات او همچنان به ما قوت قلب می دهد و تا مدت ها روشنی بخش راهمان خواهد بود.
در دومین سالگرد فقدان رفیق بهزاد کاظمی، یاد او را گرامی می داریم و به احترام اش از جا بر می خیزیم.

لینک به:     ویدیو    عکس

اتحاد بین المللی در حمایت از کارگران در ایران

۲۲ آوریل ۲۰۱۳

****************

برای بهزاد که به زیست، برای ما که بهتر مبارزه کنیم

در حالی به دومین سال درگذشت بهزاد رسیده ایم که یاد او, اندیشه ها و کار هایش نه تنها کم رنگ نشده که گذشت زمان نشانمان داد که رفتن و از دست دادن کسانی چون او چه اندازه برای همگان دشوار بوده , هست و خواهد بود. خالیِ نبودنی که پر نشده و شاید هرگز پر نشود.
چرا جای او پر نشده است؟
پاسخ به این پرسش بسیار مهم است. چه؛ از یک سو, تلاشی است برای گرامی داشت یاد بهزاد و همچنین راهی است برای شناختن او و این که «ما» امروز کجا ایستاده ایم. شناخت بیشتر و عمیق تر رفقایی مانند بهزاد و یدالله شاید برای رفقایش تازه گی نداشته باشد اما شناخت تنها کافی نیست, شناساندن مهم تر است. شناساندن بهزاد به کسانی که نمی دانستند و نمی دانند که یک فعال سیاسی چپ از چه مدارا و تحمل و صبوری در بحث و گفت و گو با کسانی که چون او نمی اندیشیدند بر خوردار بود. این که جوان تر ها بدانند بهزاد همانطور که عمل گرا بود هرگز مطالعه و نوشتن و مباحث نظری را فراموش نمی کرد. بگذاریم بدانند که بهزاد چگونه بیماری و مرگ را جدی نمی گرفت وقتی که پای خلق و آزادی و دنیای بهتر برای کارگران در میان بود. کسی که با حنجره به درد نشسته ساعت ها آن چنان مشتاقانه و عاشقانه از مبارزه می گفت که به سرفه می افتاد.
ما می توانیم امروز به کسانی که می پرسند بهزاد که بود با افتخاری غم آلوده بگوییم که «بهزاد که نبود؟».
بهزاد سربلندی فروتن بود. سربلندی اش را دیگران می دیدند در حالی که خود بر فروتنی اش پای می فشرد. اندکند کسانی که با آن مایه از دانش و تجربه و مطالعه آن چنان فروتنانه و صبورانه «بشنوند». جایگاه بهزاد آن چنان بلند و استوار بود که نیاری نداشت دیگران را ـ هر که می خواهد باشد ـ را سر جایش بنشاند. در حالی که فروتنی بهزاد مخاطبش را جسور می ساخت, اما خیلی زود, وقتی با آرامش لب به سخن می گشود, همگان در می یافتند که بهزاد چه اندازه به موضوع محیط است و شناخت دارد.
بهزاد , نیک به اهمیت نقش بسیار مهم زنان در جنبش کارگری و کمونیستی پی برده بود. او بدون اداهای توخا لی فمنیستی ـ که سکه دوران است ـ برای شناخت جایگاه زنان در جنبش سوسیالیستی و گسترش مشارکت آنها تلاش بسیار می نمود. بهزاد بدون تردید از نو آوران مباحث بنیادی بود که پیوند رهایی زنان از راه سوسیالیسم را استوار تر می نمود.
بهزاد, همواره برای به فرجام رسانیدن طرح ها و انجام فعالیت هایش در پی بنیاد نظری استوار و راه کار های منطقی و روشمند بود. نه پرداختن به فعالیت های جنبش سوسیالیستی او را از مباحث نظری دور ساخته بود و نه مطالعه و پژوهش های نظری او را از فعالیت های عملی باز می داشت. همین راز ماندگاری بهزاد است.
بهزاد, همگام و همراه همه کسانی بود که در راه تحقق آرمان های سوسیالیسم راه می پیمودند. همکاری او با «اتحاد بین المللی در حمایت از کارگران ایران» نمونه تعهد او به خودش و به همه فعالان جنبش کارگری بود. پرداختن به جنبش کارگری ایران او را از فعالیت در کنار کارگران سایر کشورها به ویژه انگلیس باز نداشته بود. این ویژگی بارز بهزاد بود: جاری بودن مانند رود و محکم بودن مانند کوه.
بهزاد, جنگاوری دانا بود که به مبارزه می اندیشید. فرمان دادن یا فرمان گرفتن برایش تفاوت نداشت. این که حتی مبارزه و پیروزی به نام چه کسانی یا گروه هایی ثبت شود برایش الویت نداشت. مبارزی بود که وقتی می دید درجبهه ایی به او نیاز هست عاشقانه و صادقانه و نیرومند پای پیش می گذاشت. راه می رفت و به راه می انداخت. می اندیشید و به اندیشه وا می داشت. از همه می آموخت و به همه می آموزاند. شریک تجربه رفقا بود و رفقا بهره مند از تجربیات گران او.
بهزاد, هماهنگ کننده بود و هنر این را داشت که همگان را بر روی موضوعی در گوشه گوشه دنیا دور هم بنشاند. ابتکار و همکاری بهزاد در راه اندازی اتاق پالتاکی اتحاد سوسیالیست, تریبون های کارگران, نشریه سامان نو و .... نشان از این داشت که بهزاد به «اتحاد» اعتقاد داشت. به گرد هم بودن با هم «بودن». با هم اندیشیدن برایش الویت داشت نه مثل هم اندیشیدن.
این کوتاه نوشته تنها بخشی «است» از آنچه که بهزاد «بود». اما چرا بود ؟ چرا نباید هنوز «باشد»؟ بیماری او را از ما گرفت اما بودن او براستی نباید «هستن» تمام همرزمان و رفقای او باشد؟ چرا که بودن او بودنی برای مبارزه برای تحقق آرمان های سوسیالیسم برای همگان بود . درست مانند رفقایش که امروز نه تنها یاد او که یادآور «چگونه ماندن و چگونه راه پیمودن» او هستند.

ناصر پاریس - ۱۸ آوریل ۲۰۱۳

****************

به یاد بهزاد کاظمی

در دومین سال خاموشی اش

دوسال پیش، در ٢٢ آوریل ٢٠١١، بهزاد کاظمی از میان ما رفت؛ جان سرکشی که ادای سهم در تغییر جهان کنونی را مهمترین وظیفه و هدف خود در زندگی می دانست و نزدیک به چهل سال بطور خستگی ناپذیر در راه آرمان های سوسیالسیتی مبارزه کرده بود، در بیمارستانی در لندن، در تبعید، خاموش شد.
بهزاد کاظمی - نامی که علیرضا به یاد یکی از جان باختگان "گرایش سوسیالیسم انقلابی" بر گزیده بود- در پیش از انقلاب برای تحصیل به انگلستان آمد. او مانند بسیاری از دانشجویان ایرانی در خارج از کشور با اندیشه های چپ و انقلابی آشنا شد و به صفوف مبارزه انقلابی علیه حکومت استبدادی شاه پیوست. بهزاد در جریان انقلاب ١٣۵٧ به تهران، شهر زادگاهش باز گشت و در مبارزات انقلابی مردم علیه رژیم استبدادی سلطنت، شرکت کرد. لحظات توفانی و خاطرات آن انقلاب، به ویژه در روزهای پر تلاطم سیاسی که سرانجام منتهی به قیام بهمن در تهران شد، تا پایان عمر در ذهن او نقش بسته بود. او از وقایع و نتایج آن انقلاب، درس ها آموخته بود و از آن به عنوان بزرگترین تجربه زندگی خود یاد می کرد.
با شکست انقلاب و سرکوب آزادی های بر آمده از انقلاب توسط رژیم جمهموری اسلامی، بهزاد نیز مانند هزاران فعال سیاسی و انقلابی، مجبور به ترک کشور شد. او به انگلستان باز گشت و همچون یک سوسیالیست و انترناسیونالیست به فعالیت های خود ادامه داد. آشنایی او با جریان های سوسیالیستی و چپ بین المللی به او امکان می داد که در سطوح معین با جریان های سوسیالیستی و کارگری در انگلستان ارتباط بر قرار سازد و همکاری کند . او در همان حال عضو و از فعالین پیگیر گروهی از سوسیالیست های ایرانی بود که با عنوان گرایش سوسیالیسم و انقلاب فعالیت می کردند. بهزاد علاوه بر فعالیت های عملی و کمپینی، از دست اندرکاران نشریه ای بود که با نام "سوسیالیسم و انقلاب" انتشار می یافت و به مباحث نظری و پژوهش های سوسیالیستی می پرداخت. بهزاد همچنین به همراه تعدادی از فعالین سوسیالیست ایرانی و غیر ایرانی عضو کارزاری بود که تحت عنوان" کمپین علیه سرکوب در ایران" ( کاری) از اواخر دهه هشتاد تا اوایل دهه نود میلادی، فعالیت داشت. هدف کمپین، جلب حمایت جنبش کارگری و سوسیالیستی و جریان ها و شخصیت های مترقی بریتانیا علیه سرکوب و اختناق در ایران بود . در همان حال بهزاد از بنیان گذاران "انجمن ایرانیان سوسیالیست" بود که بطور مرتب، جلسات عمومی سخنرانی و بحث پیرامون مباحث نظری سوسیالیستی بر گزار می کرد. بهزاد پای ثابت، فعال و دخالت گر این نشست ها بود.
در سال ١٩٩٩ کتاب " ملی گرایان و افسانه دموکراسی" که حاصل چند سال کار پژوهشی بهزاد بود، در خارج از کشور منتشر شد. کتاب، همان طور که در عنوان کوچک تر آن نیز آمده است، به واکاوی و بررسی " کارنامه مصدق در پرتو جنبش کارگری و دموکراسی سوسیالیستی". می پردازد. استدلال و تز اصلی بهزاد در کتاب این است که مبارزه برای دمکراسی و سوسیالیسم ، نه دو مبارزه مجزا ، بلکه اساسا مبارزه ای واحد است؛ زیرا مبارزه واقعی برای دمرکراسی همانا مبارزه برای اهداف سوسیالیستی است. کتاب بر مبنای همین تز و با تحلیل تاریخی وقایع سالهای بین ١٣٢٠ تا کودتای ننگین ٢٨ مرداد ١٩٣٢ ، نشان می دهد که ادعای مبارزه برای دمکراسی از سوی ملی گرایان، بی اساس و غیر واقعی است. کتاب از منظر دیگر، کارنامه حزب توده در این دوران و نقش این حزب را به ویژه در جنبش کارگری مورد بر رسی قرار می دهد و استدلال می کند که رویکرد حزب توده به مبارزات و جنبش کارگری نه به منظور تقویت این جنبش برای دست یابی به خواست ها و اهداف واقعی آن، بلکه اساسا استفاده ابزاری از جنبش کارگری برای رسیدن به مقاصد سیاسی بوده است. بهزاد ، کتاب را " به رفقای گرایش سوسیالیسم انقلابی سازمان چریک های فدایی خلق که در ضربه های سال ١٣٦٠ به دست مزدوران سرمایه جان باختند" تقدیم کرده بود.
در نخستین دهه هزاره سوم، که متاسفانه آخرین دهه زندگی بهزاد بود، او بطور همزمان در سه عرصه متفاوت اما مرتبط با هم فعالیت می کرد: بهزاد از پایه گذران و اداره کنندگان اتاق اینترنتی "اتحاد سوسیالیست ها" بود. سازماندهی منظم جلسات سخنرانی و بحث و گفتگو در مورد مباحث مبرم نظری، بویژه در مورد مسایل جنبش سوسیالیستی و کارگری ، زنان و دانشجویان، از ویژگی های این اتاق بود. کار اتاق اتحاد سوسیالیست ها اما تنها به مباحث نظری محدود نمی شد، بلکه فعالیت در عرصه عمل را نیز تسهیل می کرد؛ برای نمونه تعدادی از فعالین کارگری از ایران، برای نخستین بار از طریق این اتاق توانستند با دیگر فعالین کارگری و اجتماعی در داخل و خارج از کشور به گفتگو بنشینند و تبادل نظر کنند. اتاق اتحاد سوسیالیست ها همچنین در زمینه شکل گیری چندین کارزار سراسری برای حمایت از فعالین کارگری زندانی و دیگر زندانیان سیاسی را فراهم کرد. نقش بهزاد در فعالیت های این اتاق بسیار بر جسته بود.
بهزاد از فعالین پیگیر، قدیمی و ثابت قدم "اتحاد بین المللی در حمایت از کارگران ایران" بود. آشنایی او با تاریخ جنبش کارگری انگلستان و ارتباط او با فعالین و تشکل های کارگری، جریان ها ی سوسیالیستی و شخصیت مترقی در انگلستان، این امکان را فراهم کرده بود که او بتواند نقش مهمی در کارزارهای بین المللی در پشتیبانی از مبارزات کارگری در ایران ایفا کند . بهزاد در کنار زنده یاد یداله خسرو شاهی و دیگر فعالین کارگری ، سهم بسیار ارزنده ای در شناساندن مبارزات کارگری و تاریخ جنبش کارگری ایران به جنبش کارگری بریتانیا و فعالین این جنبش داشت. بهزاد بطور مشخص در بر پایی تعدادی از کمپین های حمایتی نهادی های کارگری و شخصیت های مترقی از فعالین کارگری زندانی در ایران، نقش فعال و بسیار ارزنده ای ایفا کرد. او چند روز پیش از آنکه در بیمارستان بستری شود، در نشست عمومی که در مورد خیزش مردم مصر بر گزار شد ه بود شرکت کرد و با اشاره به جنبش کارگری ایران بر لزوم همبستگی کارگری در منطقه خاور میانه و حمایت جنبش کارگری بین ا لمللی از مبارزات کارگری منطقه تاکید نمود . این آخرین حضور بهزاد در یک مراسم عمومی بود. بهزاد کاظمی همچنین از بنیان گذران نشریه پژوهش های سوسیالیستی "سامان نو" بود که نخستین شماره آن در سال ٢٠٠٧ انتشار یافت. سیزدهمین شماره نشریه، بلافاصله بعد از خاموشی بهزاد منتشرشد. طبق روال همیشه، او آخرین کارهای آماده سازی این شماره را نیز بر عهده داشت. هنگام کار بر روی این شماره نشریه بود که بهزاد در پشت کامپیوتر از حال رفت و سپس به بیمارستانی در لندن منتقل شد؛ جایی که دیگر زنده از آن باز نگشت.
زندگی مبارزاتی بهزاد، نمونه و تجسمی از تلفیق کار نظری با پراتیک و عمل بود. او به مباحث نظری بسیار اهمیت می داد. اما نظریه و تئوری در نزد او اهمیت در خود نداشت، بلکه نظریه، پرتوی بود که بر عمل می تابید تا عمل، اگاهانه باشد. او هم پژوهش می کرد و هم به آنچه از لحاظ فکری و نظری رسیده بود و باور داشت، عمل می کرد. بهزاد همچون یک سوسیالیست انقلابی، نابرابری حقوقی و اجتماعی بین زنان و مردان را برنمی تابید. تا آنجا که می توانست از مبارزات و کمپین های برابری طلبانه حمایت می کرد؛ در تظاهرات های اعتراضی علیه بی حقوقی زنان، در نشست ها و سمینار های مربوط به مسایل جنبش زنان حضور داشت و فعالانه در بحث ها شرکت می کرد. او با بسیاری از فعالین جنبش زنان ارتباط داشت و سعی می کرد که از تجارب آنان بیاموزد و به سهم خویش آنان را در مبارزه یاری دهد.
در دهه های ١٩٩٠ و ٢٠٠٠ که ایده برابری طلبی، چپ و سوسیالیستی –کارگری مورد هجوم تبلیغات گسترده ی نظریه پردازان سرمایه داری قرار گرفته بود، و پایان تاریخ و دوران آرمان خواهی را اعلام کرده بودند، بهزاد، استوار بر سر آرمانهای انسانی و سوسیالیستی خویش ایستاد و به سهم خویش تلاش کرد که نیروهای پراکنده جنبش کارگری و سوسیالیستی سامان یابی بهتری یابند. آشنایی و ارتباط گسترده او با نیروها و افراد و جریان های مختلف سویالیستی- کارگری و مترقی پشتوانه تلاش هایش بود. بهزاد کاظمی به ویژه در دهه پایانی عمر خود، چراغ رابطه ای بود در جدال با خاموشی، یاس و تاریکی.

با خاموشی بهزاد، جنبش کارگری و سوسیالیستی یکی از رهروان پر کوش خود را از دست داد.

یادش را گرامی و چراغ های رابطه را برای رهایی، همچنان روشن نگاه می داریم.

اتحاد بین المللی در حمایت از کارگران در ایران - واحد انگلستان

١۴ آوریل ٢٠١٣

****************

یاد بهزاد کاظمی (علیرضا اسماعیلی نسب) گرامی باد!

چهارشنبه ٦ اردیبهشت ١٣٩١

یک سال پیش، درست در چنین روزی، یعنی در ٢٢ آوریل سال ٢٠١١ بهزاد کاظمی (علیرضا) از میان ما رفت. او رفت، اما یاد سرخش در تمام این مدت با ما بوده ست، و جای خالی اش را، این خلا بزرگ را در تمام فعالیت ها، کمپین ها، تلاش ها و مبارزات خویش احساس کرده ایم .
علیرضا بیش از سه دهه بطور پیگیر و خستگی ناپذیر چه در ایران و چه انگاه که به ناگزیر ایران را ترک کرد، علیه مناسبات غیر انسانی سرمایه داری و برای بر قراری جامعه انسانی، جامعه ای بدون استثمار، ستم و سرکوب، برای سوسیالیسم مبارزه کرد. اوهمچون یک فعال کارگری و سوسیالیست انقلابی، همچون عضوی ثابت قدم از جنبش سوسیالیستی - کارگری، سرشار از امید به آینده بود. او در زندگی خویش، فراز و فرود ها، پیروزیها ونیز شکست های این جنبش را دیده بود، اما هیچ گاه در راهی که بر گزیده بود یعنی مبارزه برای جامعه سوسیالیستی تردید نکرد. او در چشم انداز خود و در برابر انسان معاصر، جز پیروزی جنبش کارگری- سوسیالیستی - راه برون رفت دیگری نمی شناخت. بارها و بارها با استناد به مارکس و روزا لوکزامبورگ می گفت : " سوسیالیسم یا بربریت"، راه دیگری وجود ندارد. و با چنین دیدگاهی بود که به سهم خود برای از میان برداشتن موانع سر راه جنبش کارگری - سوسیالیستی و پیشروی ان به سوی پیروزی، با تمام توان و گاه بیش از توان خود، در عرصه نظری و عملی، با شور و اشتیاق کوشش می کرد. حضورش را می شد در همه جا دید: در کارزار ها و مبارزات کارگری، در مباجث نظری و جلسات سخنرانی ، در تظاهرات ها ، در میتنگها، سمینار ها ،کنفرانس ها، در کارزارهای زنان، و دیگر مبارزات برای ازادی و برابری.
گستره رابطه های او واقعا وسیع بود. او علاوه بر رابطه نزدیک و تنگا تنگ با فعالین سوسیالیستی و کارگری ، با نویسنگان، هنرمندان، مترجمان، خبر نگاران مترقی و فعالین جنبش زنان ارتباط داشت و می کوشید که همه این رابطه ها و پیوند ها به امکان ازادی و برابری، و پیشروی جنبش کارگری - سوسیالیستی یاری رساند.
او کمپین گر بسیار توانایی بود و در کسب حمایت بین المللی از مبارزات کارگران در ایران نقش بسیار ارزنده ای داشت . اوهمزمان با تعدای از فعالین کارگری در ایران ارتباط مداوم و تنگاتنگی داشت و می کوشید از نزدیک در جریان مسایل و مبارزات کارگری قرار گیرد . از انان می اموخت و به سهم خویش به انان در مبارزه شان یاری می رساند.
علیرضا به مسایل نظری جنبش - کارگری- سوسیالیستی بسیار اهمیت می داد. کتاب "ملی گرایان و افسانه دمکراسی" که در سال ١٩٩٩ انتشار یافت، حاصل تلاش های چند ساله اش در عرصه نظری بود. او در این کتاب ان گونه که در زیر عنوان کتاب امده است "کارنامه مصدق را در پرتو جنبش کارگری و دموکراسی سوسیالیستی" ، مورد بررسی انتقادی قرار می دهد. علیرضا همچنین از بنیان گذاران نشریه پزوهش های سوسیالیستی "سامان نو" بود که نخستین شماره ان در سال ٢٠٠٧ انتشار یافت و تا کنون ١٦ شماره آن منتشر شده است. در این نشریه نیز پرداختن به پژوهش های کارگری یکی از دغدغه های او بود . بویژه کوشش می کرد که تجارب جنبش های کارگری در کشورهای دیگر یکی از مباحث نشریه باشد. و همکاران خود را تشویق می کرد که با ترجمه متون و مقالات پژوهشی در این زمینه ، امکان دسترسی فعالین کارگری در ایران به این تجارب را فراهم اورند.
علیرضا معتقد بود که کارگران باید تشکلات مستقل خود را ایجاد کنند، مستقل از دولت، کارفرما ها و احزاب سیاسی، تا بتوانند در هر شرایطی از منافع خود دفاع کنند. او مباحث مربوط به نوع سازمان یابی کارگران در ایران را به دقت دنبال می کرد و خود دراین مورد صاحب نظر بود.
اتاق پالتاکی اتحاد سوسیالیست ها که بهزاد از بنیان گذاران آن بود، یکی از پر بار ترین اتاق های اینترنیتی بوده که به کوشش او و همکاران اتاق برای چندین سال متوالی زمینه طرح مباحث نظری از منظر سوسیالیسیتی و ترقی خوهانه را فراهم کرده است . بعلاوه این اتاق در کنار مباحث نظری به کار کمپینی نیز یاری می رساند. از جمله زمینه چندین کمپین دفاع از مبارزات کارگری و ازادی زندانیان سیاسی فراهم اورد.
بهزاد برای بسیاری از فعالین جنبش زنان چهره شناخته شده ای بود. او یکی از پیشگامان حمایت از کارزار زنان برای لغو کلیه قوانین ضد زن و مجازات های اسلامی علیه زنان بود و بسیاری از فعالین این جنبش، حضور پیگیر و مستمر او را در تظاهرات اعتراضی و جلسات پزوهش و بحث در مورد مسایل جبنش زنان را به یاد دارند.
بهزاد از فعالین قدیم و صدیق اتحاد بین المللی در حمایت از کارگران در ایران بود و تا انجا که می توانست در پیش برد وظایف واهداف اتحاد بین المللی از خود وقت و مایه می گذاشت. جنبش کارگری و سوسیالیستی با در گذشت علیرضا یکی از فداکاترین یاران خود را از دست داد.

یادش گرامی باد!

اتحاد بین المللی در حمایت از کارگران در ایران

****************

گزارش مراسم خاک سپاری ویادمان بهزاد کاظمی (علیرضا)

در بعد از ظهرروز دوشنبه ١٦ مه ٢٠١١ پیکر رفیق بهزاد کاظمی ( علیرضا ) در آرامگاهش در "ترنت پارک سمتری" واقع در شمال لندن به خاک سپرده شد. حدود ١۵٠ نفر از یاران، رفقا و آشنایان بهزاد که تعدای از آنها از شهرها و کشورهای دیگر به لندن آمده بودند، در این مراسم حضور داشتند. حاضرین ، تابوت بهزاد را که با پارچه ی قرمز و گل - ستاره سرخ تزئین شده بود و درحالی که سرود انترناسیونال و آ هنگ "نگاه کن" با صدای جهان و شعر فروخ فرخزاد، از بلند گو پخش می شد تا نزدیک خاکجای همراهی کردند. آنگاه پیکر بهزاد بر روی دست ها و شانه های حاضران ، زن ومرد، از اتومبیل به جایگاه ابدی اش منتقل شد. آنجا الماس فرضی از رفقای بهزاد به عنوان مجری برنامه، از سوی اوا، شریک زندگی بهزاد و دوستان برگزار کننده ی مراسم، از حضور حاضران سپاس گزاری کرد.
مراسم خاکسپاری با یک دقیقه سکوت در گرامی داشت بهزاد و آرمان های انسانی او آغاز شد.
الماس فرضی در سخنرانی فشرده و کوتا ه خود گفت: « امروز در اینجا گرد آمده ایم تا یاد بهزاد را گرامی بداریم، زندگی و مبارزات اش را ارج بگذاریم و برای آخرین بار با او بدرود بگوییم». او با مروری کوتاه بر زندگی و مبارزه بهزاد از وی به عنوان سوسیالیستی یاد کرد که که به تلفیق کار نظری و عملی باور عمیق داشت، و گفت که او انترناسیونالسیت بود و جهان بهتری را ممکن می دانست و تا آخرین لحظه زندگی برای پیروزی جنبش سوسیالیستی و کارگری مبارزه کرد. او سخناش را با این جمله به پایان برد : "جانش چون سرخی شفق تابان بود".
در ادامه الماس فرضی از اوا شریک زندگی بهزاد دعوت کرد که با حاضران سخن بگوید. اوا در سخنان کوتاهی ضمن معرفی خود و اشاره به ده سال آشنایی و زندگی مشترک با بهزاد گفت : « من بر عکس علی ( بهزاد) که سخنران خوبی بود، نمی توانم صحبت کنم» او با تشکر از همه و در حالی که به سختی می توانست احساسات اش را کنترل کند تنها توانست بگوید که « من بهزاد را از دست دادم اما او برای همیشه در قلب من باقی خواهد ماند.»
آنگاه ناصر، از دوستان بهزاد که از فرانسه به مراسم آمده بود، متن کوتاهی را در پیوند با بهزاد خواند و گفت: نختسین دیدار من با بهزاد به سالهای اولیه بعد از انقلاب و به زمانی برمی گردد که بهزاد در سنندج میهمان نورزی ما بود. او سپس به ویژه گی های شخصیت بهزاد اشاره کرد و بر نقش موثر و برجسته او در راه اندازی "اتاق اتحاد سوسیالیست ها"، فعالیت بی دریغ اش در " اتحاد بین المللی در حمایت از کارگران در ایران" و نیز نقش بنیادی او در "نشریه سامان نو" تاکید کرد. او همچنین از بهزاد به عنوان یکی از فعالین جنبش زنان یاد کرد. او گفت : « با مرگ بهزاد جنبش کارگری و کمونیستی ایران یکی از فعالان دلسوز و خستگی ناپذیرخود را از دست داد.»
بعد از آن بهروز عارفی یکی دیگر از دوستان بهزاد که او نیز از پاریس در مراسم حضور یافته بود، در سخنان بسیار کوتاه از بهزاد یاد کرد و گفت که حامل پیام "همبستگی سوسیالیستی با کارگران ایران - پاریس" به مراسم یادمان است.
آنگاه مینو جلالی، از فعالین جنبش زنان، طی سخنان کوتاهی به حمایت های بهزاد از جنبش و مبارزات زنان اشاره کرد و گفت : « بهزاد در بسیاری از کنفرانس ها و نشست زنان شرکت می کرد و با متانت و علاقه به مباجث گو ش می داد و با اینکه در این عرصه از مبارزه، خودش دارای نظر بود اما با منش فروتنانه اش کمتر سعی می کرد صحبت کند و می گفت من آمده ام تا از مبارزه و اهداف شما حمایت کنم.»
جمیله ندایی دوست دیگر بهزاد و از مبارزین جنبش زنان در سخنانی گفت: « مردهای کمی در جریان مبارزات، در کنار ما بوده اند. اما بهزاد با این که در سالهای گذشته بیماری قند داشت و انسولین تزریق می کرد، در بدترین شرایط همیشه با ما و در کنار ما بود.» جمیله ندایی در گذشت بهزاد را به اوا و خانواده او، به جنبش زنان و به همه سوسیالیست ها تسلیت گفت.
در ادامه، مجری از علاقه مندی بهزاد به موسیقی صحبت کرد و گفت یکی از قطعه های مورد علاقه بهزاد آهنگی است با صدای آندره بوچیلی خواننده ایتالیایی اپرا با عنوان "من با تو خواهم رفت". الماس فرضی گفت به یاد بهزاد، هنگام خاک سپاری پیکر او همگی به این اهنگ گوش خواهیم داد. آنگاه در حالی که صدای زیبا و گیرای اندره بوچیلی در فضایی آکنده از اندوه و احترام طنین افکنده بود، پیکر بهزاد کاظمی به خاک سپرده شد. در پایان و به عنوان آخرین بدرود با بهزاد، سرود انترناسیونال پخش شد و تعدای از حاضرین با مشت های افراشته به احترام زندگی و مبارزه او، با آن هم آوا شدند. آنگاه خاکجای بهزاد با گل پوشیده شد.
در پایان مراسم خاک سپاری، مجری یاد آور شد که آرمگاه یداله خسرو شاهی از فعالین سرشناس جنبش کارگری ایران و دوست و رفیق بهزاد که در فوریه ٢٠١٠ در گذشت است، تنها چند متر آن سو تر قرار دارد و از شرکت کنندگان دعوت کرد که به آرمگاه او بروند. حاضران بر آرامگاه او نیز گرد آمدند و با نثار شاخه های گل، یاد و خاطره اش را گرامی داشتند . مراسم یادمان
درشامگاه همان روز، مراسم یادمان بهزاد در "کان وی هال" در مرکز لندن برگزار گردید.- بهزاد قبلا چند سالی در این سالن کار کرد ه بود. مراسم اندکی بعد از ساعت هفت عصر و با حضور نزدیک به ٢۵٠ نفر آغاز شد . الماس فرضی مجری مراسم، با خوش امد گویی به حاضران و مروری بر زندگی و مبارزات بهزاد و اعلام یک دقیقه سکوت، مراسم را پی گرفت.
آنگاه اِوا پشت میکرفون قرار گرفت و از زندگی مشترک و خاطراتش با بهزاد گفت: « حدود ده سال پیش، هنگامی که من و بهزاد در همین سالن همکار بودیم با هم اشنا شدیم و آشنایی مان به زندگی مشترک بدل شد. در این مدت ما برای سه سال از هم دیگر جدا شدیم اما، دوباره به یکدیگر برگشتیم و زندگی مشترک مان تا لحظه ی پایان عمر بهزاد ادامه یافت.» اوا در ادامه گفت: « بهزاد روابط بسیار گسترده ای داشت و بسیار پر کار بود؛ تفریبا هر شب تا ساعت سه صبح پشت میز کارش بود. با این حال برای زندگی مشترک نیز وقت می گذاشت. برای نمونه ، عصر که من به خانه بر می گشتم شام را پخته بود و با شوخی و مهربانی، مرا با اسم و فامیل صدا می کرد و می گفت: " اوا اوبرچتووا، شام حاضر است" . دلم برای شندیدن این کلمات سخت تنگ شده است.» او در بخش دیگر از سخنانش به کتاب "ملی گرایان و افسانه ی دموکراسی" اثر بهزاد اشاره کرد و گفت: « برای نوشتن این کتاب حدود سه سال وقت گذاشت. اوا افزود: « من اهل چک سلواکی سابق هستم و وقتی به بهزاد می گفتم که من سوسیالیسم را دیده ام و ان را نمی خواهم، پاسخ می داد: سوسیا لیسمی که من برای اش مبارزه می کنم با آنچه تو دیده ای بطور کلی متفاوت است.»
مهشید مجاوریان، از دوستان بهزاد در فرانسه، سخنران بعدی بود . او ابتدا از سوی سازمان زنان هشت مارس در گذشت بهزاد را به اِوا، خانواده و رفقای بهزاد تسلیت گفت. و سپس از بهزاد به عنوان فعال سخت کوش جنبش سوسیالیستی یاد کرد و پنج ویژه گی از شخصیت و فعالیت او را بر شمرد و گقت: « نخستین ویژه گی بهزاد اهمیت دادن به مباحث نظری و فکری بود.»؛ او در این پیوند به نقش برجسته ی بهزاد در انتشار "نشریه سامان نو" و اتاق اینترنتی " اتحاد سوسیالیست ها" اشاره کرد. او در مورد ویژه گی دوم بهزاد به دخالت فکری او در مباحث مربوط به مسایل زنان و شرکت فعال اش در تظاهرات ها و کارزارهای زنان و حمایت از خواست آنها تاکید کرد. به باور مهشید مجاوریان ویزگی سوم بهزاد اهمیت دادن به جنبش های اجتماعی و بطور مشخص شرکت و فعالیت او در جنبش کارگری بود. او در این پیوند به نقش موثر بهزاد در "اتحاد بین المللی در حمایت از کارگران در ایران" و سهم ارزنده او در کمپین های بین المللی در پشتیبانی از مبارزات کارگری اشاره کرد. به گفته مهشید مجاوریان ویژگی چهارم بهزاد تلفیق کار نظری با فعالیت عملی بود، به این معنا که او تنها نظریه پردازی نمی کرد بلکه به انچه که باور داشت و می گفت عمل می کرد. او گفت که ویژگی پنجم بهزاد، انترناسیونالیست بودن او بود و برای نمونه اشاره کرد که بهزاد به همان گونه که از خیزش مردم ایران بعد از سال ١٣٨٨ حمایت می کرد از خیزش اخیر مردم خاورمیانه و شمال افریقا نیز حمایت می کرد. سپس ایوب رحمانی برای خواندن پیام نشریه سامان نو پشت میکروفن قرار گرفت . او در مقدمه گفت « با رفتن بهزاد، جمع چهار نفره هیئت تحریریه سامان نو به سه نفر کاهش یافته است؛ دو عضو دیگر هیئت تحریریه به دلیل مشکل ویزا نتوانسته اند در مراسم شرکت کنند.» ساسان دانش عضو دیگر هیئت تحریره، پیامی سرشار ازحسّ انسانی برای مراسم فرستاده که به خاطر تنگی وقت امکان خواندن ان نیست و از حاضران خواست متن چاپی پیام را که در سالن در دسترس است خود مطالعه کنند. او سخنانش را با پیام هیئت تحریه ادامه داد. در این پیام از بهزاد به عنوان معمار سامان نو یاد شده و در بخشی از ان چنین آمده بود:
« نخستین شماره سامان نو در اکتبر ٢٠٠٦ انتشار یافت و در هر شماره پر بار تر شد. سیزدهمین و چهاردهمین شماره آن بطور همزمان در آوریل ٢٠١١ زمانی که بهزاد در بیمارستان بستری بود، منتشر شد» در این پیام تاکید شده بود که بدون بهزاد نه سامان نو هستی می یافت و نه ادامه پیدا می کرد. پیام، با این جملات پایان گرفت: « خاموشی بهزاد برای همه ی ما و برای سامان نو، زیانی است بزرگ. او سامان نو را هیچ گاه با خود تداعی نمی کرد، اما تصور سامان نو بدون بهزاد هیچگاه برایمان میسر نبوده است. یاد سرخش در سامان نو و در جان ما باقی خواهد ماند» .
پس از آن بیژن از یاران قدیمی بهزاد که با حالی نا خوش خود را از شهر بیرمنگام به مراسم رسانده بود از خاطرات دور خود با بهزاد - از زمانی که بهزاد در سالهای بسیار اولیه اقامت اش در انگلستان ، در بیرمنگام زندگی می کرد- سخن گفت. او به دوستان و رفقای بهزاد پیشنهاد کرد که بنیادی را به نام او بنا نهند تا فعالیت ها و مبارزات او تداوم یابد.
در پایان بخش اول برنامه، فیلم " به یاد یک دوست: علیرضا" ساخته بهزاد پگاه ، دوست بهزاد کاظمی ، به نمایش درآمد. فیلم که به مدت نیم ساعت و شامل تصاویری از دورانهای مختلف زندگی بهزاد و سخنان و خاطرات تعدادی از رفقا و دوستان اش در باره ویژگی های شخصیت و مبارزات او بود، با صحنه هایی از مراسم خاک سپاری پایان یافت و بسیار مورد توجه حاظران قرار گرفت.
در نیمه دوم برنامه، که نیم ساعت پس از استراحت و پذیرایی شروع شد، خانم مهری از آلمان پیام نهادِ "گفتگو های زندان" را خواند. در بخشی از این پیام از بهزاد چنین یاد شده بود:
« برای او انقلاب، سوسیالیسم و روابط انسانی کلماتی در لابلای کتابها نبودند، بلکه با آنها زندگی، منش و روابطش را معنا می بخشید و جان می داد. امیدواری به انسانها، به فردا و آینده را در لحظه لحظه زندگی اش می شد درک کرد و بزرگترین میراث معنوی او، امید آگاهانه به فردایی نو برای درافکندن سامانی نو بود.» خانم هلن بامبر، بنیان گزار و مدیر " بنیاد هلن بامبر" از دیگر سخنرانان مراسم بود . این بنیاد به پناهندگانی که در کشور خود زندانی و شکنجه شده اند، خدمات پزشکی و درمانی ارائه می دهد. بهزاد در چند سال اخیر و تا پایان عمر خود به عنوان مترجم با این بنیاد همکاری می کرد . هلن بامبر در سخنان خویش تاسف عمیق خود را از درگذشت بهزاد بیان کرد . او افزود « بهزاد با همه ی کارکنان بنیاد روابط گرم و صمیمانه داشت و مورد احترام همه انها بود. بهزاد دلسوز پناهندگان شکنجه دیده بود و با انها همدردی داشت.... برگزاری چنین مراسمی بیانگر این است که بهزاد تا چه حد مورد احترام است.»
برنامه با سخنان شادی امین در مورد بهزاد ادامه یافت . او از پیگری و سماجت بهزاد در پیش برد کار ها یاد کرد و گفت: « اگر کاری از تو می خواست دست بردار نبود و مرتب تماس می گرفت. بهزاد مدافع حقوق همجنس گرایان بود و بسیار تلاش می کرد که نظرات و دیدگاه های همجنس گرایی و حقوق همجنس گرایان، در سامان نو مجال نشر بیابد.» موسیقی، بخشی دیگر از برنامه بود. کورش ناظری از رفقای بهزاد و از همکاران سامان نو با سه تار و نوای دلنشین خود ترانه ای را به یاد بهزاد اجرا کرد. جواد علی پور رفیق دیگر بهزاد با گیتار و صدای گیرای خود سه ترانه، به زبان های انگلیسی و فارسی اجرا کرد. سمیه باقر زاده نیز با ضرب خود دو ترانه یکی به انگلیسی و دیگری به فارسی که ساخته و ابتکار خود او بود اجرا کرد.
بخش پایانی مراسم به پیام ها اختصاص یافته بود . ستار رحمانی از رفقای بهزاد اعلام کرد به علت تعداد زیاد پیام های رسیده امکان خواندن همه پیام ها مقدور نیست. او ضمن سپاس گذاری از همه پیام فرستند گان، و با پوزش از آنها گفت: « مجبوریم که تنها به ذکر نام نهاد ها ، سازمانها و احزابی که پیام تسلیت فرستاده اند، بسنده کنیم.» او از پیش از اینکه ممکن است نام و یا نام ها یی در این لیست از قلم افتاده باشد، عذر خواهی کرد. انگاه اسامی پیام فرستادگان خوانده شد. چند پیام و یا بخش های از چند پیام نیز در مراسم قراثت شد:
در پیام " اتحاد بین المللی در حمایت از کارگران در ایران" آمده بود:
« تا بود، جان سرکشی بود علیه نظمی که بنیادش بر استثمار و ستم بنا شده است. صدایی بود که از دل تباهی و تاریکی، نقبی به سوی نور می زد؛ آینده دیگری را طلب می کرد و تا انجا که می توانست از خویش، یعنی از هر چه داشت، مایه می گذاشت.» در فراز دیگری از این پیام آمده بود.
« با رفتن او، در کار و در کمپین های کارگری ما آنچنان فضای تهی ای ایجاد شده است که تنها او می توانست پرش کند. به راستی، کمپین گر توانایی بود. تلاش برای همبستگی بین المللی کارگران و حمایت از جنبش کارگری و فعالین کارگری، به ویژه کارگران زندانی در ایران، دغدغه فکری و بخش مهمی از زندگی سیاسی اش بود».
"جمعی از کارگران ایران خودرو " در پیام تسلیت خود نوشته بودند: « در گذشت بهزاد ضایعه ای برای جنبش کارگری ایران است. ما کارگران ایران خودرو در گذشت بهزاد کاظمی را به خانواده ایشان و همه دوستان و کارگران و فعالین کارگری و به "اتحاد بین المللی در حمایت از کارگران در ایران" و دیگر رفقا و همرزمان او تسلیت می گوییم ». اکبر معصوم بیگی و حسن مرتضوی دو تن از مترجمان برجسته و سرشناس ایران در پیام کوتاه خود چنین نوشته بودند: « بهزاد کاظمی مبارز خستگی ناپذیر و یار دیرین و عزیز ما در غربت به مرگی ناگهانی در گذشت. مرگ بهزاد کاظمی دریغی بزرگ برای همه ی کسانی است که دل در گرو رهایی و برابری مردم ایران دارند. یادش گرامی و یادگارانش پاینده باد.»
اسماعیل خویی شاعر سر شناس، که به علت سرماخوردگی نتوانسته بود در مراسم حضور یابد در پیام کوتاه خود به مراسم چنین نوشته بود:
« علیرضا جان، کاش می توانستم امشب در غیاب تو در حضورت باشم، اما، نمی توانم. رفیق من، سرور من! امروز روزگار ما بدتر از دیروز است، نه تنها به این دلیل که نیروهای ما بیش از پیش از یکدیگر گسسته اند، بلکه واپسین سخنگویان این نیروها را نیز، مرگ هم چون خودت نا گزیر می کند از تن دادن به سکوت.
من یکی هنوز چنین قصدی ندارم، اما، کاش می توانستم در کنار یاران باشم، در آنجا، تا بدانی که راست می گویم. اگر آنجا نیستم، تنها به دلیل یک سرما خوردگی گذرا است. بادا که در اولین سالگرد به تاریخ پیوستن تو بتوانم نشان دهم که من نیز، هم چون تو، اهل سکوت نیستم. حتا اگر، پیرانه سری خواسته باشد واپسین سانسورچی من باشد»
کتی نوجت از سوی سازمان " اتحاد برای رهایی کارگران- بریتانیا " Alliance for Workers liberty- Britain در پیام خودنوشته بود: «خبر برای ما بسیار غم انگیز است. همین چند روز پیش بود که به مسئله خاور میانه و اینکه چگونه می توانیم با هم برنامه مشترکی در این رابطه داشته باشیم فکر می کردم. زندگی بسیار کوتاه است ... تسلیت ما را بپذیرید . با شما و رفقای شما اعلام همبستگی می کنم.»
الکس کالینیکوس عضو کمیته مرکزی و دبیر روابط بین الملل حزب کارگران سوسیالیستSocialist workers party نیز در بخشی از پیام خود نوشته بود: « خبر بسیار غم انگیز است . آخرین باری که من بهزاد را دیدم دوهفته پیش در جلسه " درس های مبارزات مردم مصر برای مردم ایران " در دانشگاه سواز SOAS بود. می دانستم که او بیمار است اما وقتی او را دیدم سرشار از زندگی ، بسیار سیاسی و صمیمی بود. شنیدن خبر مرگ او برای من شوک هولناکی بود. از دست دادن او برای سوسیالیست های ایران و جهان ضربه سختی است»
مراسم در ساعت ده سی دقیقه شامگاه پایان یافت.

رفقا و دوستان بهزاد کاظمی

۲۰۱۱/۰۵/۲۲

****************

پیام اتحاد بین المللی در حمایت از کارگران در ایران

در مراسم یادمان رفیق بهزاد کاظمی ( علیرضا ) در لندن

از مرگ گریزی نیست و مرگ او دروغ نیست. اما پذیرش خاموشی یار و رفیقی چون بهزاد کاظمی آنچنان سخت و سهگین است که با هیچ استدلال و منطقی نمی توانیم خود را تسکین دهیم و اندوه نبودن اش را اندکی بکاهیم. شاید زمان باید بگذرد تا با گذشت زمان بتوانیم این مرگ نا به هنگام را، این خسران بزرگ را به خود بباورانیم.
تا بود، جان سرکشی بود علیه نظمی که بنیادش بر استثمار و ستم بنا شده است. صدایی بود که از دل تباهی و تاریکی، نقبی به سوی نور می زد؛ آینده دیگری را طلب می کرد و تا انجا که می توانست از خویش، یعنی از هر چه داشت، مایه می گذاشت. مدافع صدیق کارگران و جنبش جهانی کارگری بود و خود رهایی کارگران را همانا رهایی انسان می دانست. مدافع مبارزات و جنبش زنان بود و از منظر برابری انسان، از حقوق برابر زنان با مرادن حمایت می کرد. مرزهای مصنوعی ملی و جغرافیایی را به رسمیت نمی شناخت و از پناهندگان فعالانه پشتیبانی می کرد. سوسیالیست بود و جهانی شایسته انسان را می خواست و در گستره نظریه و عمل برای چنین جهانی پیگیرانه و خستگی ناپذیر می کوشید.
به راستی، کمپین گر توانایی بود. با رفتن او، در کار و در کمپین های کارگری ما آنچنان فضای تهی ای ایجاد شده است که تنها او می توانست پرش کند. تلاش برای همبستگی بین المللی کارگران و حمایت از جنبش کارگری و فعالین کارگری، به ویژه کارگران زندانی در ایران، دغدغه فکری و بخش مهمی از زندگی سیاسی اش بود. یکی از پیشنهاداتش در آخرین لحظات زندگی اش برپایی کمپین گسترده و جهانی در اعتراض به بازداشت یک ساله و بدون محاکمه رضا شهابی، عضو هیئت مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد تهران و حومه و خواست آزادی کارگران زندانی و کلیه زندانیان سیاسی بود.
در یادمان او، تک تک ما، خود را در کنار شما می دانیم و همراه با شما، پاس می داریم و ارج می نهیم زندگی و مبارزه او را؛ بهزاد کاظمی را.

راهش ادامه دار و و یادش پایدار باد.

اتحاد بین المللی در حمایت از کارگران در ایران

۱۶ مه ۲۰۱۱

****************

متن پیام ساسان دانش عضو هئیت تحریریه سامان نو

در فراداشت بهزاد

یادش را گرامی می داریم و خاطراتش را مرور می کنیم. زندگی پربارش را ارج می نهیم و از مبارزه ی خستگی ناپذیرش، "انسان" را بار دیگر معنا می کنیم.
بهزاد زندگی را با مبارزه مفهوم بخشید و مبارزه را بدون زندگی بیهوده انگاشت. دریغ و هزاران بار افسوس که دیگر در کنار ما نیست تا معنای ژرف " انسان" را با رفتارش مزمزه کنیم و طراوت رهایی "انسان" را با صدای او بشنویم.
سوگوار و غمگنانه روزگار می گذرانیم، چرا که نابهنگامی را دریافتیم و از دست رفتن او تنشی برای کمونیست ها و مبارزان راه آزادی، به ویژه یاران "سامان نو". شد. استواری بهزاد در باورهایش، فراخی بهزاد در دانسته هایش و جاری بودن بهزاد در مبارزات روزمره اش، سبب ساز بستری شد تا اندیشه ورزی دامن گسترد و روزنه های نوینی در مفهوم سوسیالیسم آفریده شود.
هرگز در سوگ او گریه نمی کنم، اما چشمانم اشک می بارد، هرگز در سوگ او اندوهناک نمی شوم، اما اندرونم از رنج و محنت سرشار است. هرگز مرگ او را باور ندارم برای اینکه همواره حضور دارد، پیش از بهزاد اگر مبارزان راه سوسیالیسم ستاره هایی بودند که چلچراغ مسیر رهایی انسان را روشنایی می بخشیدند، اما بهزاد بستری شد تا ستاره ها را در خویشتن خویش جای دهد، بهزاد مسیر مبارزه را و مسیر رهایی انسان را با کوشش چهل سال شبانه روزش هموارتر کرد.
تراژدی زندگی این نیست که عزیزی را از دست می دهیم، بلکه بزرگ ترین تراژدی زندگی آنگاه پدید می آید که مفهوم دوست داشتن کم رنگ شود. بهزاد انسان ها را دوست می داشت و به آنها عشق می ورزید و بی مدعا با منش و رفتار سنجیده اش عشق ورزیدن به انسان را آموزش می داد، بی هیاهو با روش مبارزاتش مفهوم آزادی را به ارمغان می آورد. نه فقط زندگی، نه فقط مبارزه، حتا مرگ بهزاد را نمی توان با واژه ها بیان کرد، اثرگذاری بهزاد در دراز مدت و در عمل اجتماعی در اندرون مبارزان جلوه گر خواهد شد و بسترسازی بهزاد، جهان نابرابرامروز را به فردای تاریخ پیوند خواهد زد و برابری انسان ها هلهله ی شادی برخواهد انگیخت.
سراسیمگی این جنبش، لحظه به لحظه، شب و روز، عصر و غروب، شباهنگام و سحرگاهان در حال سامان یافتگی است و از سوی دیگر تولید کنندگان ثروت جهان در حال رشدیابندگی است. بی شک، شکوفایی جنبش اجتماعی و شکفتن جوانان امروز با مفاهیم سوسیالیسم با تلاش بی دریغ و رازآلود بهزاد گره خورده است.
بی پیرایه و بی آلایش راه بهزاد را خواهیم جست و در ژرفای تاریخ ، در فراروی زمان، در فراسوی زبان، در فراشد، در فراداشت، در فرآورده ی پیوند نهان، آزادی را فریاد خواهیم کشید.

ساسان دانش

****************

جانش چون سرخی شفق تابان بود

مراسم خاک سپاری و یادمان بهزاد کاظمی (علیرضا اسماعیلی نسب)

بهزاد( علیرضا) کاظمی در ٢٢ آوریل ٢٠١١ در سن ۵٧ سالگی دیده از جهان فروبست. با خاموشی او جنبش سوسیالیستی و کارگری ایران یکی از کوشندگان پیگیر و خستگی ناپذیرخود را از دست داد. او همچون یک سوسیالیست، نزدیک به چهار دهه علیه سرمایه داری، نابرابری، اختناق، سرکوب و دیگر پلشتی های جهان موجود و برای برقراری دنیایی خالی از ستم و استثمار، برای سوسیالیسم مبارزه کرد.
به گرد هم می آییم تا برای آخرین بار با او بدرود بگوییم؛ تا ارج نهیم و پاس بداریم زندگی و مبارزات انسان شریفی را که جهانی دیگر، جهانی شایسته انسان را می طلبید. کسی که حامی کارگران و محرومان بود و نان، آزادی و شادی را برای همگان می خواست و تا پایان عمر برای تحقق بخشیدن به این هدف با تمام توان کوشید.

از سوی اوا برچتووا، شریک زندگی، رفقا و دوستان بهزاد کاظمی
مراسم خاک سپاری و یادمان در روز دوشنبه ١٦ مه ٢٠١١ بر گزار خواهد شد.
مراسم خاک سپاری از ساعت ٢ تا ٣ بعد از ظهر
مکان:
Trent Park Cemetery
Cockfosters Road
Enfield EN4 0DZ
نزدیک ترین ایستگاه قطار زیر زمینی Cockfosters
مراسم یادمان از ساعت ٣٠/٦ تا ١٠ عصر

مکان:
Conway hall
25 Red Lion Square
London WC1R 4RL

 

****************

پیام تسلیت کارگران خودروبه مناسبت

درگذشت بهزاد کاظمی یکی از حامیان واقعی کارگران

دوستان وهمکاران گرامی
با نهایت تأسف با خبر شدیم که بهزاد کاظمی یکی چهره های شناخته شده جنبش کارگری و سوسیالیستی ایران یکی از حامیان واقعی کارگران در عرصه بین الملی ویکی از مبارزین وکوشاندگان راه آزادی طبقه کارگر بعد از ١٢ روز بستری شدن بر اثر بیماری مننژیت، بعد از ظهر روز جمعه ٢٢ آوریل در بیمارستانی در شهر لندن در سن ۵٧ سالگی با زندگی وداع کرد.
بدون شک در گذشت نابهنگام بهزاد ضایعه ای برای جنبش کارگری ایران است. کارگران ایرانخودرو درگذشت بهزاد کاظمی را به خانواده ایشان و همه‌ی دوستان و کارگران و فعالین کارگری به اتحاد بین المللی در حمایت از کارگران ایران و دیگر رفقا و همرزمان اوتسلیت می‌گوییم. بدون شک، یاد و خاطره و مبارزه و تلاش مستمر این فعال دلسوز جنبش کارگری، برای دستیابی به دنیایی برابر و عاری از استثمار انسان از انسان، در یادها ماندگار و جاودانه است

راهش پوینده ویادش گرامی باد

کارگران ایران یکی از حامیان صدیق خودرا از دست داد

او از میان ما رفت مبارزی که مرز نمی شناخت
آری
مبارزه مرز نمی شناسد
چه اینجا زیر تازیانه های دیکتاتوری
یا پشت حصارهای بلند اوین
چه در خارج زیر سلطه بیگانه
انسان آگاه همه جا علیه بی عدالتی مبارزه می کند
هر جا که ظلم است مبارزه نیز است
برای انسان مبارز خستگی معنی ندارد
هدف او یک جامعه انسانی است
اگر اورا از کشور رانده اند
او خانه نشینی را تجربه نمی کند
او راه می افتد تا هم دوش همرزمان خود همگام با مبارزات ما کارگران وبرای پیروزی ما تلاش کند
او می داند که کارگران به تنهائی موفق نخواهند بود او فریاد ما کارگران در خارج می شود
مبارزات مارا انعکاس جهانی می دهد تشکلات بین المللی راه می اندازد وتا ما کارگران تنها نمانیم
حمایت بین المللی
فراخوانهای پشتیبانی
کارزارهای جهانی
از آمریکا تا اروپا
کارگران ایران را تنها نگذاریم
در ایران کارگران ایران خودرا دسته جمعی اخراج می کنند
فقط به جرم خواست حقوق خود بخاطر اعتصاب برای دریافت حقوق برای دادخواهی کشته
شدن ده ها کارگر
کارزار جهانی برای دفاع از ما کارگران

آری دوستان
بهزاد کاظمی یکی از انسانهای شریف بود که تا آخرین لحظه زندگی قدمی در راه مبارزه در راه جلب حمایتهای بین المللی در جهت افشای چهره واقعی نمایندگان دروغین جمهوری اسلامی در مجامع جهانی عقب نگذاشت
بهزاد کاظمی یکی از حامیان طبقه کارگر بخصوص کارگران ایران خودرو بود تلاشهای رفیق بهزاد کاظمی در راه اندازی کمپین بین المللی برای آزادی کارگران زندانی ایران خودرو وبرای دفاع از بازگشت به کار کارگران اخراجی ایران خودروقابل تقدیر وستودنی است بی شک مبارزات طبقه کارگر بدون حامیان بین المللی آن موفق نخواهد بود
مبارزات طبقه کارگر با پیوند با جنبش های بین المللی است که توانسته با همه سرکوب ها واختناق همچنان پوینده وبالنده به راه خود ادامه بدهد و جلب این حمایتها وشناسندن مبارزات کارگران ایران در خارج بی شک مدیون انسانهای فداکاری چون یداله خسرو شاهی ها وبهزاد کاظمی هاست

کارگران ایران خودرو
کوشها وتلاشهای این انسانهای بزرگ وحامیان خودرا فراموش نخواهد کرد واطمینان دارند که بهترین تجلیل از این انسانهای شریف ادامه مبارزه برای رهائی وآزادی وایجاد یک جامعه آری از ظلم وستم است
وکارگران ایران خودرو همچنان در کنار حامیان بین المللی بخصوص یاران بهزاد کاظمی به مبارزه خود برای رسیدن به یک جامعه انسانی ادامه خواهند داد
بهزاد كاظمي از یاران و فعالین اتحاد بین المللی در حمایت از کارگران در ایران بود و نقش قابل تقدیری در پیگیری و براه اندختن کارزارهای بین المللی برای معرفی و جلب حمایت از جنبش کارگری ایران داشت.
بدون شک در گذشت نابهنگام بهزاد ضایعه ای برای جنبش کارگری ایران است. ما یکبار دیگردر گذشت بهزاد كاظمي را به تمامی کارگران وبخصوص خانواده و، بستگانش، به اتحاد بین المللی در حمایت از کارگران ایران و دیگر رفقا و همرزمان او تسلیت می گوییم.

راهش پوینده ویادش گرامی باد

جمعی از کارگران ایران خودرو - اردیبهشت ٩٠

****************

به یاد رفیق علی‌رضا اسماعیلی نسب (بهزاد کاظمی)

مظفر
اکنون چندین روز از درگذشت نابهنگام رفیق‍مان علی‍رضا اسماعیلی نسب (بهزاد کاظمی)، در ٢٢ آوریل ٢٠١١ می‌گذرد، اما هنوز هیچ یک از دوستان نزدیک او، حتی کسانی که هنگام وداع نهایی بالای بالین او بودند، باور نمی‌کنند. تمامی شواهد و اسناد اولیه‌ی موجود نشان دهنده‌ی این امر است که بیمارستان رویال لندن هاسپیتال (Royal London Hospital) در مداوای او سهل‌انگاری کرده است. از هنگام پذیرش به بیمارستان، در پنج روز اول، هر روز یک تشخیص متفاوت و نادرست داده شد. و، در نتیجه، رفیق علی‍رضا از مداوای درست و به موقع محروم شد و از میان ما ربوده شد. به این ترتیب، جنبش سوسیالیستی و کارگری ایران، یکی از یاران وفادار خود را از دست داد.
این اولین بار نبود که رفیق علی‌رضا با سیستم درمانی انگلستان، که در سال‌های اخیر خدمات آن بسیار کاهش یافته است، مشکل پیدا کرد. متاسفانه، در سال گذشته نیز، به علت عدم تشخیص به موقع، بیماری سرطان حنجره او بیش از حد پیش رفت کرد و مداوای آن مشکلات اضافه‌ای برای او ایجاد کرد؛ از جمله از دست دادن صدا تا حد بسیار زیاد.
بسیاری رفیق علی‌رضا را با نام "بهزاد کاظمی" می‌شناسند. او، این نام را، از سال ١٣٧٨، به هنگام انتشار کتاب‌اش: "ملی‌گرایان و افسانه‌ی دموکراسی"، به یاد رفیق کاظم، از گرایش "سوسیالیسم انقلابی"، برگزیده بود. رفیق علی‌رضا، این کتاب را "به یاد رفقای گرایش "سوسیالیسم انقلابی" سازمان چریک‌های فدایی خلق که در ضربه‌های سال ١٣٦٠ به دست مزدوران سرمایه جان باختند" تقدیم کرد.
رفیق علی‌رضا در سال ١٣٣٢ در شهر تهران متولد شد، و پس از گذراندن دوران دبیرستان، برای تحصیل در رشته‌ی کارگردانی و فیلم‌سازی به کشور انگلستان آمد. فعالیت‌های سیاسی‌ی او از همین سال‌ها آغاز شد. در طی این سال‌ها، او با نشریه‌ی "کند و کاو" هم کاری می‌کرد، و در همان دوره در "کمپین علیه اختناق در ایران (کاری)" فعالیت می‌کرد و در عرصه‌ی بین‌المللی با "انترناسیونال ۴" نیز به هم‌کاری پرداخت. لازم به ذکر است که رفیق علی‌رضا تا واپسین دم زندگی به تروتسکی و تروتسکیسم وفادار ماند.
در بحبوحه‌ی انقلاب ۵٧، به همراه تعدادی از فعالین نشریه‌ی "کند و کاو" به ایران بازگشت و شاهد سرنگونی‌ی رژیم سلطنتی شد. در این دوره، فعالیت سیاسی‌ی او با "حزب کارگران سوسیالیست"، که بعد از قیام ۵٧ تشکیل شده بود، ادامه یافت. با شروع ترورهای جمهوری اسلامی، وی به همراه تنی چند از رفقای خود، مجبور به ترک ایران شد و دوباره به انگلستان بازگشت.
در خارج از کشور او از مبارزه باز نماند و به همراه تنی چند از رفقای خود و فراکسیون گرایش "سوسیالیسم انقلابی" سازمان اقلیت به فعالیت خود ادامه داد. از جمله کارهای آنان، انتشار نشریه‌ی "سوسیالیسم و انقلاب" بود.
رفیق علی‌رضا فعالیت خود را به کار در سازمان‌های سیاسی محدود نکرد. او، هم زمان، عضوی فعال در کارزارهای سیاسی و دموکراتیک بود. از جمله فعالیت‌های مستمر او می‌توان به کار در "کمپین ضداختناق در ایران - کاری" (دوره‌ی دوم)، و "کانون ایرانیان لندن" اشاره کرد.
یکی دیگر از ویژگی‌های فعالیت سیاسی‌ی رفیق علی‌رضا، تماس و ارتباط گیری با نیروهای چپی انگلیسی و بین‌المللی بود. تماس‌های وسیع او با نیروها و افراد چپ‌گرا در انگلستان بسیار کارساز بود. او هم‌چنین یکی از فعالین پُرکار کمیته دانشجویی و کارگری "کاری" بود و در تصویب قطعنامه‌ی کلیدی این کمپین در کنگره‌ی سالانه‌ی اتحادیه‌ی دانشجویان انگلستان علیه جمهوری اسلامی، حزب توده و اکثریت نقش موثری داشت. لازم به یادآوری است که در آن هنگام، حزب توده و اکثریت، در سایه‌ی حمایت‌های بین المللی‌ی احزاب برادر، در تمامی‌ی عرصه‌ها کماکان از رژیم ددمنش جمهوری اسلامی حمایت می‌کردند و، این احزاب از نفوذ موثری در اتحادیه‌ها برخوردار بودند.
در مواقع بحرانی‌ی "کانون ایرانیان لندن"، یکی از اعضای موثری بود که در حل مشکلات آن فعالانه شرکت می‌کرد و، برای چند دوره عضو هیات مدیره‌ی آن شد. همیشه در فعالیت‌های سیاسی‌ی کانون پیشقدم بود و، تلاش‌های او برای ایجاد کتاب خانهای با کتاب‌های سوسیالیستی، با هدیه کردن کتاب‌های زیادی به این کتاب خانه، قابل قدردانی بود.
علاقه‌ی رفیق به سینما هیچ‌گاه تمام نشد و، فیلم‌های بسیار خوب، کارگری ومترقی‌ای که در اختیار داشت و یا به آن دسترسی داشت، برای نمایش هفتگی، در "کارگاه سینما و هنر کانون ایرانیان لندن"، که خود از بانیان آن بود، به "کانون" می‌آورد. با بقیه به بحث و گفت و گو در مورد آن‌ها می‌نشست و حتی در چند نوبت توانست کن لوچ، کارگردان مترقی را نیز به آن جلسات دعوت کند.
تلاش‌های رفیق علی‌رضا برای انسجام و همبستگی نیروهای چپ انقلابی در خارج از کشور، به "انجمن ایرانیان سوسیالیت در لندن" باز می‌گردد. او فعالانه در این جلسات شرکت می‌کرد و از هر روزنهای سعی می‌کرد که استفاده کند. این انجمن عمدتا با هم‌کاری و هم‌یاری رفقای نشریه‌ی "سوسیالیسم و انقلاب" و برخی از فعالین "سازمان دانشجویان ایرانی هوادار سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران (اقلیت) در انگلستان، اسکاتلند و ولز"، و افراد مستقل به پا شده بود. ناگفته نماند که او، در اواخر این دوره، برای مدت محدودی، فعالیت سیاسی - تشکیلاتی با "دفترهای سوسیالیستی" را آغاز کرد و دیری نگذشت که فعالیت با این گروه را پایان داد.
یکی دیگر از زمینه‌های تلاش‌های او، برداشتن گام‌هایی برای سازمان‌یابی‌ی چپ انقلابی، شرکت در جلسات مطالعاتی‌ای بود، که پس از چند سال نشست‌های خصوصی‌ی هفتگی‌ی تعداد زیادی از فعالین سابق سازمان "اقلیت" و "سوسیالیسم و انقلاب"، در اکتبر ١٩٩۴ به تشکیل "پروژه ایجاد بولتن بحث سوسیالیست‌های انقلابی" و ارایه‌ی "پلاتفرم" آن منجر شد. این "پروژه" هرگز برای او تمام نشد و، از نظر سیاسی، همیشه به اهداف و اصول آن پای بند بود و، در این اواخر، سعی در سامان‌دهی و بازسازی مجدد تشکیلات آن را داشت.
فعالیت در عرصه‌ی بینالمللی، یکی دیگر از کوشش‌های انترناسیونالیستی‌ی او بود. او با هم‌کاری و هم‌یاری رفقای "پروژه" در شکل‌گیری "فوروم بین المللی سوسیالیستی" (International Socialist Forum)، که بر پایه‌ی "پلاتفرم پروژه" شکل گرفته بود، فعالانه شرکت کرد، و در جذب فعالین چپی غیرایرانی، برای این تشکل بی‌دریغ نیرو می‌گذاشت. در این دوره، او از پیش رفت تکنولوژی غافل نبود. همکاری او با رفقای دیگر در این زمینه، منتهی به ایجاد "اتاق سوسیالیست فوروم" شد. رفیق علی‌رضا از اولین ادمین‌های این اتاق بود و فعالانه در گسترش آن شرکت می‌کرد. مشکلات درون تشکیلاتی و برخی اختلاف‌های سیاسی، منجر به این شد که او اتاق دیگری تحت عنوان "اتاق اتحاد سوسیالیست‌ها"، به همراه دیگران، در شبکه اجتماعی‌ی پال‌تاک ایجاد کند. این اتاق توانست برای سال‌ها تبدیل به یکی از موفق‌ترین اتاق‌های اینترنتی در چپ ایران شود.
از دیگر فعالیت‌های او، در چند سال اخیر، انتشار مرتب نشریه‌ی اینترنتی‌ی "نشریه پژوهشی سامان نو" بود. در گردهم‌آوری نویسندگان و افراد فعال برای انتشار این نشریه، رفیق علی‌رضا شبانه روز کوشش می‌کرد. او از موسسین این نشریه بود و تا آخرین روزهای عمر خود در هیات تحریریه‌ی آن تلاش و فعالیت می‌کرد. یکی دیگر از فعالیت‌های اخیر رفیق علی‌رضا، بنا بر اطلاعیه‌ی "اتحاد بین‌المللی در حمایت از کارگران در ایران" چنین است: "بهزاد از یاران و همکاران قدیمی اتحاد بین‌المللی در حمایت از کارگران در ایران بود و نقش و سهم بسیار ارزندهای در فعالیت‌ها و کمپین‌های حمایت از جنبش کارگری در ایران داشت."
رفیق علی‌رضا علاوه بر فعالیت‌های متشکلی که در بالا به آن اشاره شد، صمیمانه در کمک به کمپین‌های ضدرژیمی و دفاعی، چه در ایران و خارج از کشور، از آن جمله دفاع سرسختانه از حقوق زنان، کودکان کار خیابانی، دانشجویان، پناهندگان افغانی، کارگری، علیه اعدام و سنگسار، آزادی زندانیان سیاسی و جز این‌ها از هیچ کمکی دریغ نداشت و نه‌تنها فعالانه هم‌کاری، بل‌که در حد توان خود، در سازمان‌دهی آن نیز شرکت می‌نمود.
رفیق علی‌رضا ساده زیست، رفیقی خوش ذوق، خوش مشرب و بذله گو بود. انسان از هم‌نشینی با او لذت می‌برد و خسته نمی‌شد. ضمن این که آدم صبوری بود، شیطنت‌های منحصر به فرد خود را نیز داشت.
رفیق علی‌رضا به فوتبال علاقه‌ی خاصی داشت. از طرف داران قدیمی و پر و پا قرص تیم پرسپولیس سرخ‌پوش بود، و هنوز شور و هیجان دوران جوانی‌اش را کماکان حفظ کرده بود. همواره خود را جزو طرف‌داران سرخ پرسپولیس می‌دانست. جالب است که از فوتبال هم برای اعتراض به رژیم استفاده می‌کرد، و همواره از طریق اینترنت هواداران پرسپولیس را تشویق به سازمان‌دهی علیه رژیم می‌کرد. هم‌چنین، از زمان نوجوانی تیم لیورپول انگلیس را طرفداری می‌کرد و از آن جایی که لیورپول طی چند سال اخیر جامی نبرده بود، از مدت ١٠ سال پیش طرفدار تیم آرسنال شد. البته، ناگفته نماند که خودش کُر کُری فوتبالی را خیلی زیاد قبول نداشت. یادش گرامی باد!
ما، جمعی از رفقای علی‌رضا، که عمدتا از فعالین سابق اقلیت و "پروژه"، که در دوره‌های متفاوت و متمادی کار تشکیلاتی - سیاسی و تئوریک با هم انجام می‌دادیم، مایلیم که با بیان نکات فوق، مختصری از تجربه‌ی مبارزاتی‌ی وی را با دیگر علاقمندان به رفیق علی‌رضا و خانواده‌ی محترم او در میان بگذاریم.
از دست دادن نابهنگام رفیق علی‌رضا برای خانواده و یارانش قطعا سخت و جبران ناپذیر است. برای ما نیز هنوز بسیار مشکل است که بپذیریم که دیگر رفیق علی‌رضا در کنار ما نخواهد بود. ما یکی از رفقای خوب خود را برای همیشه از دست داده‌ایم. ما با خانواده گرامی ‌رفیق علی‌رضا و رفقای او احساس هم‌دردی کامل کرده، در غم آنان خود را شریک می‌دانیم، به آنان صمیمانه تسلیت می‌گوییم و از صمیم قلب آرزوی صبر و شکیبایی برای‌شان داریم.

به امید روز آزادی کارگران و زحمتکشان جهان

زنده باد سوسیالیسم

مظفر - اول ماه مه ٢٠۱۱

****************

دریغا که دیدار پاریس وداع آخر شد

بیاد بهزاد کاظمی

فرهاد شعبانی
فردا اول ماه مه روز جهانی کارگر است. فردا نسیم بهاری انبوه پرچم های سرخ را بر فراز سرکارگران به رقصی زیبا در می آورد، و قلبهای ما از هم اکنون سرشار از غرور و شادی است. اما حیف در ماه مه امسال بهزاد و شمار دیگری از کارگران و کمونیستها در میان ما نیستند که رقص پرچم های سرخ ببینند. و رژه میلیونی و غرش کوبیده شدن قدمهای استوار کارگران و کمونیستها بر سنگ فرش خیابانها و میدانها ؛ و فریاد کارگران جهان متحد شوید را بشنوند. انتشار این یادداشت که در گرامیداشت یاد رفیق بهزاد نوشته شده است را در این فرصت مناسب می دانم.

***

برای بدرقه و واع آخر با یدالله به لندن رفته بودم. بهزاد در جریان سفرم بود. در نظر داشتم در حاشیه مراسم خاکسپاری یدالله با او گفتگوی مفصلی داشته باشم. - بهزاد میخواهم با هم گفتگوی مفصلی داشته باشیم و از برنامه افق جنبش کارگری پخش کنم.
- بجان فرهاد این درد لعنتی حنجره و اینکه هر چند دقیقه یکبار باید جرعه ائی آب بنوشم بهم اجازه نمی دهد که بتوانم زیاد صحبت کنم. سخنرانی در مراسم یاد بود یدالله موضوع دیگری است. اگر حنجره ام پاره شود این سخنرانی را ایراد خواهم کرد ولی کوتاه خواهد بود. بگذار برای بعد.
بگذار برای بعد را بعنوان قولی ضمنی تلقی کردم و با توجه اینکه در جریان بیماری و درد حنجره اش بودم اثرار زیادی نکردم. اما مطمئن بودم که دوباره همدیگر را خواهیم دید. یکسال طول نکشید که زحمات مهشید و دیگر رفقای اتحاد بین المللی ثمر داد. و سمینار کنفدراسیون کارگران فرانسه ( ث. ژ. ت ) در باره جنبش کارگری ایران در دستور کار رفقای اتحاد بین المللی در حمایت از کارگران ایران قرار گرفت. منهم برای ایراد سخنرانی و تهیه گزارشی برای برنامه افق جنبش کارگری به سمینار دعوت شدم.
کفش و کلاه همراه همکارم مجتبی عباسی روز نهم سپتامبر پارسال، راهی پاریس شدیم. غروب همان روز بعداز انجام گفتگوئی با رفیق فرید پرتوی، رفیق علیرضا نوائی من، فرید و مجتبی را به محلی که قرار بود همه رفقا آنجا همدیگر را ملاقات کنیم برد. بهزاد و چند رفیق شرکت کننده در سمینار و مهشید آنجا بودند.
بهزاد روبروی شخصی که تا این لحظه نمی دانستم کیست، نشسته بود، و بطری پلاستیکی آبی که برای آرام کردن ناراحتی حنجره همراه دارد را روی میز گذاشته بود. با دیدن ما ذوق زده از جا برخواست و به استقبالمان آمد. بعداز روبوسی و احوالپرسی، شخص روبرویش را معرفی کرد.
- پاسکال از کمونیستهای فرانسوی و از فعالین چپ ث. ژ. ت است. قرار است فردا در سمینار شرکت و سخنان کوتاهی ایراد کند. راه دوری را برای شرکت در سمینار آمده است. با انگلیسی دست و پاشکسته ائی با پاسکال احوالپرسی کردم. در همان برخورد اول احساس کردم که گرمی صمیمانه ائی در رخسارش پیداست. اینطور هم بود.
منهم مجتبی را به حاضرین معرفی کردم. طولی نکشید که فضا صمیمانه و دوستانه شد، کسی احساس غریبی و تنهائی نمی کرد. همه از خود پذیرائی می کردند.
بحث با بهزاد و رفقای دیگر بر سر سمینار و مسائل مشترکمان که جنبش کارگری و مسائل آن بود شروع شد. گفتگو و مذاکره بر سر موقعیت جنبش کارگری ایران و راههای همکاری بیشتر مابین فعالین و مدافعین جنبش، تلاشهایمان برای جلب هرچه بیشتر همبستگی و حمایت از جنبش کارگری ایران، و کارگران زندانی از جمله موضوعاتی بود که بهزاد پای ثابت آن بود و ثمر داد. بعداز گفتگوهای حاشیه این سمینار بود که ما شاهد همکاریهای بیشتر تشکلهای گوناگون مدافع جنبش کارگری شدیم. البته گفتگوهای دو نفره دیگری در باره موقعیت امروز کومه له و حزب کمونیست ایران، تلویزیون کومه له و برنامه افق جنبش کارگری و جهت گیریهایش باهم داشتیم.
هر لحظه ائی که می گذشت رفیق و رفقائی به جمع ما اضافه می شدند. ستار، ایوب، آزاده خسروشاهی، علی شیرمبارکی، فرخنده و سارا و دیگر مهمانان به جمع ما پیوستند. نسان و علیرضا و رفقای دیگر که بشدت درگیر نقل و انتقال و پذیرائی و تدارکات مربوط به مهمانان بودند، بعداز پایان کارشان به جمع ما گرمی بیشتری بخشیدند. در کنار بحث های جدی، گپ زدن، بیان خاطرات سالهای مبارزه و بذله گوئی، چاشنی محفل دوستانه مان بود.
همکار جوانم مجتبی با همه گرم گرفته بود و با شوخیها و بذله گوئی هایش دل همه را بدست آورده بود. بهزاد رفتار مجتبی را پسندیده و احساس صمیمیتی نسبت به مجتبی در او پیدا شده بود. ۴۸ ساعت را در کنار هم بودیم. شب دوم در باره نتایج سمینار و دستاورهایش گفتگو کردیم. بهزاد پای ثابت ارزیابیها بود و حرفهای زیادی برای زدن داشت. اما انگار حرفی برای زدن با منهم داشت. در میانه گفتگوهایمان گفت:
- فرهاد سری هم به لندن بزنید. دعوتتان می کنم به لندن بیائید. اما بدون مجتبی نیا، مجتبی را با خودت بیار.
نتوانستم تاریخ دقیقی را برای سفر به لندن تعیین کنم. خیلی دلم میخواست در سالگرد یدالله آنجا باشم، دریغا که درگیر بودن با فعالیتهای دیگر مجال سفر در سالگرد یدالله را نداد. اما قول دادم که به لندن سفر کنیم حتما به دیدارش برویم. هرگز تصور نمی کردم تا رفتن ما به لندن، بهزاد از میان ما خواهد رفت. متاسفانه چنین شد، و دیدار پاریس آخرین دیدارمان شد. در حالیکه نسان برای رساندن من و مجتبی به منظور رفتن به فرودگاه آمده و لحظات جدائی فرارسیده بود دوباره بهزاد دعوتش را تکرار کرد و کفت: - فرهاد یادت نره بدونه مجتبی نیائی.
- شاید میخواست به این شکل صمیمتش را به او به نمایش بگذارد، هرچند که این دیدار، دیدار اول آخرشان بود. ما رفتیم اما مکاتباتمان قطع نشد. وقتی که نسان خبر کوتاه رفیق ایوب رحمانی در باره سکته مغزی و بستری شدن بهزاد در بیمارستان را برایم فرستاد، با یادداشت کوتاه زیر خطاب به نسان، ایوب و ستار رحمانی آن را پاسخ دادم.

سلام رفقا!

از شنیدن خبر سکته مغزی رفیق بهزاد بسیار متاسف شدم. باتوجه به دوری راه ملاقات حضوری
ایشان برای من ممکن نیست. خواهشم این است که از جانب من صمیمانه حالش را بپرسید.
قلباً برایش آرزوی سلامتی و بهبودی می کنم
فرهاد شعبانی

اما باتوجه به بیماری بهزاد همچنان نگران بودم، تا اینکه یادداشتهای دوم و سوم و با تاسف فراوان اطلاعیه اتحاد را با تیتر بهزاد کاظمی از میان ما رفت را نسان برایم فرستاد. بالاخره منژیت کار خود را کرد و در پروسه ائی خیلی کوتاه به زندگی پربار یکی از مدافعین جنبش کارگری و سوسیالیستی خستگی ناپذیر پایان داد.

یاد و خاطره اش گرامی باد.

فرهاد شعبانی - ٣٠ آپریل ٢٠۱۱

****************

درگذشت بهزاد کاظمی را تسلیت می‌گوییم

با خبر شدیم که جمعه، دوم اردیبهشت، بهزاد کاظمی از فعالین کارگری در تبعید، بر اثر سکته مغزی، جان باخته است. او از فعالین اتحاد بین‌المللی در حمایت از کارگران ایران و مدافع جنبش کارگری بود که کمپین‌های متعددی را در حمایت از کارگران ایران سازماندهی کرد.
ما اعضای کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل‌های کارگری، درگذشت بهزاد کاظمی را به خانواده ایشان و همه‌ی دوستان و کارگران و فعالین کارگری تسلیت می‌گوییم. بدون شک، یاد و خاطره و مبارزه و تلاش مستمر این فعال دلسوز جنبش کارگری، برای دستیابی به دنیایی برابر و عاری از استثمار انسان از انسان، در یادها ماندگار و جاودانه است.

کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل‌های کارگری - ۵ اردیبهشت ١٣٩٠

****************

درگذشت بهزاد کاظمی مبارز سوسیالیست

یاد بهزاد کاظمی مبارز سوسیالیست گفتگو با ایوب رحمانی

رادیو همبستگی - ٢٤ آپریل ٢٠۱۱

****************

یادی از بهزاد کاظمی در مراسم وداع با یداله خسروشاهی

 

****************

رفیق بهزاد از میان ما رفت!

خبر تأثرانگیز مرگ نابهنگام کمونیست مبارز و فعال جنبش کارگری ـ سوسیالیستی رفیق بهزاد (علی‌رضا) کاظمی ما را در اندوه فروبرد. تلاش‌های خستگی‌ناپذیر این رفیق انقلابی به‌ویژه در دهه جاری بسیار چشمگیر و در پیوند دادن فعالیت‌های داخل ـ خارج جنبش کارگری و رابطه زنده آن جنبش و انتشار عمومی مطالبات طبقه کارگر ایران نقش به‌سزایی داشت. رفیق بهزاد در همین رابطه‌های خودفعال رشد کرد و آموخت، اما مرگ چه ناگهانی اندیشه‌های عملی وی را از زندگی گسست.
ما نیز خود را در غم اندوهناک از دست دادن این رفیق با رفیق زندگی‌اش، خانواده‌اش، رفقا و دوستانش شریک می‌دانیم.

یادش زنده و راهش پررهرو باد

کمیته فعالین کارگری ـ سوسیالیستی (فرانکفورت)

٢٤ آپریل ٢٠۱۱

****************

هرگز ازیادت نمی کاهیم!

رفیق بهزاد (علیرضا) کاظمی فعال پیگیر جنبش کارگری و کوشندۀ جنبش سوسیالیستی از میان مارفت.
بهزاد که با حضور کنشگر و پرتلاش خود با برپائی "اتاق اتحاد سوسیالیست ها" در دفاع از جنبش های اجتماعی ایران، جنبش کارگری، زنان، دانشجویان، آزادی زندانیان سیاسی بطور پیگیر و خستگی ناپذیر به سازماندهی و سامان یابی جنبش خارج از کشور در حمایت،همگامی و همراهی با مبارزات سوسیالیستی می پرداخت.
رفیق بهزاد اگر چه یک پای فعال جنبش کارگری ایران در خارج از کشور بود و در این راه تلاش بسیاری در جلب حمایت از جنبش کارگری و فعالین آن از طرق مختلف به عمل می آورد، ولی پای دیگر او در متشکل کردن منفردین جنبش سوسیالیستی بود تا ازآن طریق طرحی نو برای چپ ایران بریزد. نشریه پژوهشی"سامان نو" از جمله حاصل این تلاشها بود. دشواراست باور از دست دادن یار و رفیقی که در برهوت یاس و انفعال، باوجود دست و پنجه نرم کردن با بیماری سرطان حضوری فعال و سرزنده دردفاع از جنبش کارگری وسوسیالیستی داشت.
ما فقدان رفیق علیرضا را به شریک زندگی اش و خانواده او، دوستان ورفقا و همچنین اتحاد بین المللی در حمایت ازکارگران در ایران وگردانندگان نشریه "سامان نو" تسلیت می گوئیم.

یادش گرامی وراهش پر رهروباد!

مجید ارژنگ - نصرت تیمورزاده - محسن خوشبین (ضیاء) - شاپورموری

٢۴.٠۴.٢٠١١

****************

بیاد بهزاد کاظمی

بهزاد (علیرضا) کاظمی را برای نخستین بار نیمه سوم سال پنچ و شش در لندن دیدم. او برای تحصیل به انگلستان آمده بود و توسط یکی از فعالان کنفدراسیون دانشجویان ایرانی، که تا آن زمان هنوز یکی از بزرگ ترین جریانات دانشجویی مخالف رژیم سلطنتی شاه محسوب می شد، به این تشکل پیوست. مدت کوتاهی بعد از اقامت بهزاد در انگلستان، اعتراضات توده های مردم در ایران علیه رژیم سلطتنی شاه اوج گرفت و بسیاری از فعالان سیاسی چپ، به ویژه فعالان دانشجویی عضو کنفدراسیون بار سفر به ایران را برای حضور در اعتراضات مردم در ایران بستند. بهزاد و شماری از دانشجویان جوان که بتازگی به فعالیت در کنفدراسیون روی آورده بودند، همراه برخی از فعالان قدیمی تر، سکان فعالیت های کنفدراسیون را بعد از بازگشت جمع وسیعی از فعالان آن به ایران در اوایل سال پنچاه و هفت به دست گرفتند.
بهزاد را من بعد از بازگشتم به ایران در روزهای پایانی اسفند پنجاه و شش دیگر ندیدم. بعدها از خود وی شنیدم با پیروزی قیام مردم علیه شاه، به ایران برمی گردد، که از آن به بعد میان ایران و انگلستان در رفت و آمد بود. بهزاد را بعد از هجده سال در سال نود و پنچ در یک برنامه سیاسی در استکهلم دیدم. بهزاد دیگر آن جوان کم تجربه سیاسی که من هجده سال پیش در لندن دیده بودم نبود. وی مسیر طولانی مبارزه را با کوله باری از تجربه در کارنامه هجده ساله خود داشت. او را مبارزی مصمم دیدم که به تغییر جهان با نگاه انقلاب می نگرد و مارکسیسم را علم این تغییر می داند. بهزاد فعالی کنشگر، سخت کوش و سرشار از انرژی بود. نخستین بار که به بیماری حنجره مبتلا شد، به دیدار او شتافتم. او، این بیماری را که بسیاری را تا آن زمان از پای در آورده بود، با انگیزه قوی مبارزاتی، با عشق به زندگی و ادامه مبارزه برای برافکندن جامعه طبقاتی، از پای در آورد. وقتی شنیدم به دلیل توقف مغزی در بیمارستان بستری است، غم وجودم را گرفت و همه ی امیدم این بود که این هیولای مرگ را هم شکست دهد، که دریغا چنین نشد و جبهه انقلاب یار کوشنده دیگری را از دست داد.

یادش گرامی.

بابک عماد - ٢٤ آوریل ٢٠١١

****************

یاد بهزاد کاظمی را گرامی می داریم

زندگی و مبارزه اش را ارج می نهیم

بیست و دوم آوریل ۲۰۱۱ در بیمارستانی در تبعید، شعله ی جانی خموشید که حرارت بی دریغش سالها گرمابخش جنبش سوسیالیستی و کارگری ایران بود. پس از ۱۲ روز از انتقال رفیق کاظمی به بیمارستان و در حالیکه دیروزِ آن، مرگ مغزی او توسط پزشکان اعلام شده بود، با انفصال ماشین های تنفسی از پیکر گرم او، قلب او نیز از تپیدن باز ایستاد و او آرام شد. آرام و ساکن، پس از یک عمر پویایی و تکاپوی بی وقفه.
بهزاد کاظمی، نامی که او برای زندگی سیاسی و مبارزاتی خود برگزید، در مولوی تهران بر بالید و گرما، سادگی و صمیمیت مردم محله کودکی خود را تا پایان عمر در دنیای بی مرز و وسیعی که در آن زیست، در جان و صدا و لحن خود حفظ کرد.
بهزاد در سالهای خفقان رژیم سلطنتی برای تحصیل به انگلستان رفت و در آنجا به فعالیت های سازمان یافته تر سیاسی پیوست. در روزهای انقلاب مردم ایران به خیابان های تهران بازگشت و پس از سقوط استبداد سلطنتی او نیز همچون بسیاری از سوسیالیست های انقلابی آن دوران، به مبارزه علیه استبداد تازه به قدرت رسیده پرداخت. با سرکوب سازمان های انقلابی و مبارز توسط رژیم، او نیز مانند دیگر جان به دربرُدگان از قتل عام های رژیم، مجبور به خروج از کشور شد.
لندن بار دگر اقامت گاه او شد، اما این بار او همچون یک فعال سیاسی تبعیدی با نامی جدید به یاد رفیقی جان باخته از گرایش سوسیالیسم انقلاب، به فعالیت پرداخت. انقلاب، شکست خورده بود و بهزاد فعالیت دشوارتری را در برابر خود می دید. او به ضروت فعالیت های سازمان یافته و هدفمند در دوران رکود برای آنکه تجربه مبارزات مختلف اجتماعی از هم نگسلد، آگاه بود. در دو عرصه نظری و عملی با تمام نیرو می کوشید؛ پژوهش می کرد، می اندیشید و همزمان برای تحقق آنچه که باور داشت عمل می کرد. او با نشریات متعدد سوسیالیستی همکاری داشت و همزمان در مبارزه و کمپین های جنبش سوسیالیستی و انقلابی بین المللی و جنبش سوسیالیستی و کارگری ایران، سهم و نقشی مهم و شایسته داشت.
فرازهای برجسته زندگی سیاسی او در سالهای واپسین عمر، همکاری و حضور فعال او در " اتحاد بین المللی در حمایت از کارگران در ایران"، بنیان گذاری و انتشار فصلنامه پژوهش های سوسیالیستی "سامان نو" به همراه طیفی از سوسیالیست های ایرانی و بین المللی و ایجاد فضای عمومی برای طرح مباحث و نظریه ها از طریق اتاق اینترنتی " اتحاد سوسیالیست ها" بود.
او بسیار زود از میان ما رفت. باخاموشی او جنبش سوسیالیستی و کارگری ایران یکی از یاران توانمند خود را از دست داد. او هنوز طرح های نو برای روزها و سال های آینده داشت و در کنار همه این ها پژوهش های ناتمام اش بر جای مانده است. او دهه های تاریک را با عزمی استوار پیمود و با برآمد نسلی جوان از سوسیالیست های انقلابی، امید به فردای روشن را می شد در چشم ها و لبخند هایش دید.
او در تلاش برای حفظ سنت های انقلابی سوسیالیستی در دوره شکست و پیوند این سنت ها با مبارزات انقلابی جدید و به این گونه پیشروی به سوی آینده سوسیالیستی، نقش برجسته ای داشت. او در این تلاش تنها نبود اما ویژه و متمایز بود.
از خاموشی ناگهانی او سخت در اندوهیم. این چهره یگانه را بزرگ می داریم و در یادمانش پرچم های سرخ بر می افرازیم.

امضا
بهرنگ آبکناری، باقر ابراهیم زاده، عسل اخوان، سعید آرمان، حسن آزاد، مجتبی آزاد، جواد اسکوئی، صدیق اسماعیلی، علی اشرافی، مرجان افتخاری، سعید افشار، امیر امیری، صادق اندواری، گردانا اندواری، ابرایم آوخ، جمشید باروتی، سوسن بدیعی، سیروس بینا، یونس پارسا بناب، امیر پیام، هژیر پلاسچی، حمید پورقاسمی، علی پیشگاه، امید پیوندی، مجید تمجیدی، صادق تهرانی، پیمان جعفری، نظام جلالی، بهروز جلیلیان، ، امیر جواهری، ناصر جوهری، حمید جهانبخش، حسن حسام، علی حسینی، تراب حق شناس، فرزانه حیدری، فری حیدری، ایرج حیدری، بهروز خباز، نادر خلیلی، گلنار خواجه نوری، اسماعیل خویی، سیروس دست داران، علی دماوندی، فیروزه راد، ایوب رحمانی، تهمینه رستاخیز، علیرضا رضایی، فضل اله روحانی، تقی روزبه ، رضا رئیس دانا، صفورا رئیسی، پیروز زورچنگ، گل کو سعادت، بیژن سعید پور، هدایت سلطان زاده، میلاد سین، عباس شاد لو، پیام شاکر، مسی شریفی، فتحی شمس، آذر شیبانی، سارا صالحی راد، سودابه فراز، بهروز فراهانی، فرهاد فردا، الماس فرضی، برزو فولاد وند، فرهنگ قاسمی، سیامک قبادی، بهرام قدیمی، پری قدیمی، بهروز عارفی ، ستاره عباسی، هما علیزاده، رضا غفاری، مهدی کیا، علی مبارکی، حشمت محسنی، امیر محسن محمدی، اکبر محمدی فر، جلیل محمودی، میترا محمودی، سلماز مرادی، میلاد مرادی، فریبا مرزبان، احمد مزارعی، آوا مقدسی، بهروز مقدم، منصور موسوی، اردشیر مهرداد، مینو میرانی، کورش ناظری، ناهید ناظمی، نادر ناظمی ، نوشین ناظمی، زهره ناظمی، جمیله ندایی، پریسا نصر آبادی، حامد نظری، شیوا نظری، حسین نقی پور، سیاوش نیکی، جمال واعظی، وحید ولی زاده،
اعضا و همکاران هیئت تحریریه سامان نو
تحریریه نشریه خیابان
تحریریه نشریه دانشجویی بذر
گروه پروسه
کمیته جوانان بلژیک
کمونیستهای انقلابی www.K- en.com

****************

بهزاد کاظمی یکی از پرکارترین فعالین سیاسی چپ درگذشت

سازمان زنان هشت مارس
بهزاد کاظمی با وداعی نابهنگام، اندوهی عمیق برجان و دل بسیاری از فعالین جنبش چپ، جنبش کارگری و زنان افکند. مرگش نابهنگام بود چرا که تا همین روزهای اخیر در صحنه سیاسی حضور داشت. او نه فقط در اغلب فعالیت های سیاسی انقلابی علیه نظام جمهوری اسلامی در خارج از کشور حضور داشت بلکه خود همواره مبتکر فعالیت ها و پروژه های انقلابی و رادیکال بود.
بهزاد کاظمی فقط یاور جنبش کارگری نبود. او در زمینه فراهم کردن امکانات برای پیشرفت فعالیت های فکری تئوریک جنبش انقلابی زنان نیز فعال بود. بهزاد کاظمی از اولین مردان پیشگام در حمایت و فعالیت از "کارزار زنان برای لغو کلیه قوانین ضد زن و مجازات های اسلامی علیه زنان " طی سال های ۲۰۰٦ تا ۲۰۰٩ بود. بسیاری از فعالین زنان، حضور پیگیر و مستمر او را در تظاهرات زنان و جلسات نظری جبنش زنان به یاد دارند.
بهزاد از میان ما رفت اما یاد او در خاطره نسل های امروز و فردا زنده خواهد ماند چرا که فعالیت های عملی و فکری این فعال خستگی ناپذیر برای جهانی عاری از ستم و استثمار در تاریخ ثبت شده است.

۲٣ آپریل ۲۰۱۱

سازمان زنان هشت مارس (ایران – افغانستان)

****************

در سوگ رفیق بهزاد كاظمی

حزب كمونیست ایران (م . ل. م)
در كمال تاسف باخبر شدیم كه رفیق بهزاد كاظمی در بیمارستانی در شهر لندن درگذشت. ما همدردی صمیمانه خود را با اعضای خانواده، یاران و رفقای بهزاد اعلام می داریم. باشد تا با همبستگی رفیقانه اندوه از دست دادن وی را تحمل كنیم.
بهزاد یكی از فعالین سرشناس جنبش انقلابی چپ ایران بود كه زندگی خود را وقف تحقق افق سوسیالیسم كرد. رفیق بهزاد علیرغم جدال با بیماری سخت سرطان، تا روزهای آخر زندگی از پای نایستاد. كمتر صحنه مبارزاتی علیه جمهوری اسلامی در اروپا بود كه این رفیق در آن حضور نداشته باشد. نام او یادآور كوششها و فعالیتهای خستگی ناپذیر و شبانه روزی در جبهه های مختلف مبارزه است. در فعالیتهای رسانه ای همواره سعی داشت تریبونی برای همه نیروهای چپ انقلابی باشد و توجه همگان را به اهمیت فعالیت های نظری جلب كند.
هیچ جنبش انقلابی بدون از خودگذشتگی، فداكاری و پیگیری و پایداری چنین رفقایی قادر به ادامه یابی نبوده و نیست. فقدان حضور چنین رفیقی نه تنها اندوه سنگینی برای همه ما ببار آورد بلكه بر مسئولیتهای ما نیز بسی افزود. جای خالی چنین رفقایی باید توسط نسل جوان مبارز پر شود. جوانانی كه رفیق بهزاد صمیمانه در جهت رشد و تكامل و اتحادشان تلاش داشت. رفیق بهزاد كاظمی نمونه درخشانی از پیگیری و پایداری در مبارزه طبقاتی برای آن دسته از رفقای جوانی است كه قصد فتح قله های پیروزی را دارند.

یاد و خاطره اش گرامی باد!

حزب كمونیست ایران (ماركسیست - لنینیست - مائوئیست)

۲٣ آپریل ۲۰۱۱

****************

پیام تسلیت

عباس سماکار - بهرام رحمانی
درگذشت رفیق بهزاد کاظمی، فعال کمونیست ما را در اندوه بسیار فرو برد. یاد این انسان آزاده، همواره برای مان گرامی خواهد بود.

عباس سماکار - بهرام رحمانی

بیست و سوم آپریل ۲۰۱۱

****************

اطلاعیه دبیرخانه حزب کمونیست ایران

در مورد درگذشت بهزاد کاظمی

با نهایت تأسف با خبر شدیم که رفیق بهزاد کاظمی از کادرها و چهره های شناخته شده جنبش کارگری و سوسیالیستی ایران بعد از ۱۲ روز بستری شدن بر اثر بیماری مننژیت، بعد از ظهر روز جمعه ۲۲ آوریل در بیمارستانی در شهر لندن در سن ۵۷ سالگی با زندگی وداع کرد.
رفیق بهزاد كاظمی از یاران و فعالین اتحاد بین المللی در حمایت از کارگران در ایران بود و نقش قابل تقدیری در پیگیری و براه اندختن کارزارهای بین المللی برای معرفی و جلب حمایت از جنبش کارگری ایران داشت. بهزاد همچنین از مؤسسین و اعضای هیئت تحریریه نشریه پژوهش های سوسیالیستی "سامان نو" بود.
بدون شک در گذشت نابهنگام بهزاد ضایعه ای برای جنبش کارگری و سوسیالیستی ایران است. ما در گذشت رفیق بهزاد كاظمي را به شریک زندگی اش، بستگانش، به رفقای اتحاد بین المللی در حمایت از کارگران ایران و دیگر رفقا و همرزمان او تسلیت می گوییم.

یادش زنده و گرامی باد

دبیرخانه حزب کمونیست ایران

۲ اردیبهشت ١٣٩٠ - ۲۲ آوریل ۲۰۱۱

****************

رفیق بهزاد کاظمی از میان ما رفت و بر رنج و اندوه ما افزود

نظام جلالی
رفیق بهزاد کاظمی (علیرضا) از میان ما رفت و غم و اندوه جانکاهی قلب ما را فرا گرفته است .رفیق بهزاد روز یکشنبه ۱۰ آوریل ۲۰۱۱، بدنبال حمله ای شبیه به سکته مغزی به بیمارستانی در شهر لندن منتقل گردید. تشخیص اولیه پزشکان سکته مغزی بود. اما سپس اعلام شد که بهزاد دچار مننژیت است و عفونت به همه قسمت های مغز وی سرایت کرده و مغز او کاملا از کار افتاده است. در بعد از ظهر جمعه ۲۲ آوریل ۲۰۱۱، در سن ۵۷ سالگی برای همیشه دیده از جهان فرو بست.
رفیق بهزاد یکی از صادق ترین , فعالترین و پی گیرترین کمونیست هایی بود که در طول فعالیت سیاسی خود شناختم که تا آخرین لحظه زندگی خود , کار سیاسی و مطالعه سیاسی را با همه مشکلات و بیماری هایی که داشت رها نکرد. رفیق بهزاد یکی از کوشندگان اصلی و فعال فراخوان کمونیستی بود.
رفیق بهزاد از یاران و همکاران قدیمی اتحاد بین المللی در حمایت از کارگران در ایران بود و نقش و سهم بسیار ارزنده ای در فعالیت ها و کمپین های حمایت از جنبش کارگری در ایران داشت.
رفیق بهزاد یکی از فعالین کوشا و پر توان جنبش کارگری و سوسیالیستی بود.رفیق بهزاد همچنین به همراه جمعی دیگر ، از بنیان گذاران و اعضای هیئت تحریریه نشریه پژوهش های سوسیالیستی "سامان نو" بود که از سه سال پیش بطور مرتب انتشار می یابد. بهزاد کاظمی همچنین از بنیان گذاران و گردانندگان اتاق پالتاکی "اتحاد سوسیالیست ها" بود.

نظام جلالی - ۲۰۱۱.۰۴.۲٣

****************

ادای احترام به رفیق بهزاد کاظمى

بختيار پيرخضرى
بسیار متاسف شدم از شنیدن مرگ نابهنگام رفیق بهزاد کاظمی .چند شب پیش که خبر بیماری او منتشر شد غم مرا فرا گرفت . خبر چه ساده میاید. بغضم را با یه کامنت در فیسبوک همراه با درج خبر بیماری رفیق بهزاد گذاشتم. که به عنوان اولین برخورد و اشنایی با وی که خاطره ای شیرین برای من شد. اینجا هم درج میکنم.
((اینک اما غرق اندوهیم، از دست دادن هر کمونیست یک فاجعه است: با وجود اختلافات جزیی سیاسی که با رفیق بهزاد دارم وی را کمونیستی شریف و مبارزی با سابقه برای طبقه کارگر میدانم.اولین بار که دیدمش چند روزی بود که اومده بودم انگلیس. مترجم من در دفتر وکیلم بود. کیسمو به وکیلم ارائه می دادم که با جزییات رفیق بهزاد ترجمه میکرد. من نمیشناختم و اول فکر میکردم از اون مترجمهای سلطنت طلبه ضد کمونیسته و فکر میکنه حرفهایی که میزنم الکیه و به خاطر کیسم میگم. .کم کم متوجه شدم که نه ا نگار با مترجمهای دیگه که در زندان داشتم فرق داره. هم طرز برخوردش با من و هم اینکه اصطلاحات سیاسی و اسم احزاب رو دوباره سوال نمیکنه. مسائلی هم که من میگم همشون رو خبر داره. تظاهراتها و مراسمهای کارگری. دانشجویی. اول ماه می ها . ٨ مارس و کلا رویدادها و تاریخهای ان. کیسمو که به وکیلم ارائه دادم. واسش جالب بود. از دوران بچگی. نوجوانی. زندگی خانواده و ... . همون اولین روز اشنایی منو واسه نهار دعوت کرد بیرون کلی با هم گپ زدیم. همیشه بعد از اتمام کارمون در دفتر وکیل منو به یه کافی شاپ که پاتوخ کردهای ترکیه بود دعوت میکرد .همش از مسائل و اوضاع جنبش کارگری در ایران میپرسید.)). . چقدر ساده هر چند ماه یه بار یک انسان مبارز و کمونیست را از دست میدهیم. با از دست دادن رفیق بهزاد کاضمی جنبش کمونیستی در ایران یک فعال شریف خود را در کنار خود نحواهد داشت.
ضمن ارج نهادن به مبارزات و تلاشهای بهزاد کاظمی عزیز درگذشت وی را به اعضای خانواده .رفقا و هم رزمانش در اتحاد بین المللی در حمایت از کارگران ایران و به جنبش کارگری ایران تسلیت میگویم خودرا شریک غم این انسان مبارز و کمونیست میدانم . یادش گرامی

بختیار پیرخضری - ۲۲ آوریل ۲۰۱۱

****************

بهزاد کاظمی ازمیان ما رفت

خبر کوتاه اما بسیار تلخ و اندوهناک است: رفیق بهزاد کاظمی (علیرضا) از میان ما رفت. بهزاد روز یکشنبه ۱۰ آوریل ۲۰۱۱، بدنبال حمله ای شبیه به سکته مغزی به بیمارستانی در شهر لندن منتقل گردید. تشخیص اولیه پزشکان سکته مغزی بود. اما سپس اعلام شد که بهزاد دچار مننژیت است و عفونت به همه قسمت های مغز وی سرایت کرده و مغز او کاملا ازکار افتاده است. دربعد ازظهرجمعه ۲۲ آوریل ۲۰۱۱، بهزاد درحالی که شریک زندگی و جمعی ازرفقا، دوستان وآشنایان وی برای گفتن آخرین بدرود به دیدارش به بیمارستان رفته بودند، درسن ۵۷ سالگی برای همیشه دیده ازجهان فرو بست.
بهزاد کاظمی از کوشند گان آگاه، پرکار وخستگی ناپذیرجنبش سوسیالیستی بود. او بطورهم زمان در چندعرصه پیگیرانه و تا سرحد توان و گاه بیش ازآنچه تن بیمارش اجازه می داد، فعالیت می کرد.
بهزاد از یاران و همکاران قدیمی اتحاد بین المللی در حمایت از کارگران در ایران بود و نقش و سهم بسیار ارزنده ای در فعالیت ها و کمپین های حمایت از جنبش کارگری در ایران داشت. بهزاد همچنین به همراه جمعی دیگر از یاران، از بنیان گذاران و اعضای هیئت تحریریه نشریه پژوهش های سوسیالیستی "سامان نو" بود که از سه سال پیش بطور مرتب انتشار می یابد. بهزاد کاظمی همچنین از بنیان گذاران و گردانندگان اتاق پالتاکی پر بار "اتحاد سوسیالیست ها" بود.
خاموشی بهزاد ما را در اندوهی عمیق فرو برده است. می دانیم که صدها نفر دیگر نیز چون ما در کشورهای مختلف در این اندوه و افسوس شریک اند. ما درگذشت رفیق بهزاد کاظمی را به شریک زندگی اش " اوا"، به همه فعالین جنبش کارگری و سوسیالیستی و به تمام بستگان، رفقا، دوستان و آشنایان او تسلیت می گوییم.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
مراسم خاکسپاری و یادمان بهزاد کاظمی بزودی به اطلاع عموم خواهد رسید.
برای اطلاعات بیشتر می توانید با ایمیل زیر تماس بگیرد:
Ettehad_ma@yahoo.co.uk

اتحاد بین المللی در حمایت از کارگران در ایران

۲۲ آوریل ۲۰۱۱

****************

به بهانه عزیمت نابهنگام "بهزاد کاظمی"، که ای کاش گریزی بود...

پریسا نصرآبادی
مزاروش امسال تولّد هشتاد و یک سالگی اش را جشن، می گیرد، و امیدوار است که تا تحولّات شگرف سده ۲۱ را نبیند، این دنیا را با همه نکبت هایش ترک نگوید...مزاروش می ماند، و خیلی های دیگر هم، و اگر جولای امسال برای فستیوال مارکسیسم به لندن برویم، یک نفر را آن جا گم کرده ایم که با او به خانه مزاروش برویم، تا به این پیرمرد حالی کند که یک نسل دیگر از کمونیست ها در ایران هم آمدند و دارند بزرگ می شوند، و تو همان حرف های کهنه ات را داری تکرار می کنی...
به دیدن مزاروش نمی روم...دیدن اش بدون تو دیگر لطف مضاعفی ندارد....این هم قراری بود که پیش از موعد، منقضی شد...
__________________________
چه عمرهای کوتاه زندگی چریکی، چه سختی های جان فرسای تبعید.عمرهایشان کوتاه است رفقای ما...حالا هرچه "امید به زندگی" بالا برود، افاقه نمی کند...رفقای ما که امید را منتتشر می کنند، زودتر از همه باید بروند...سرطان را هم زمین بزنند مرگ از پنجره مانیتور بیرون می آید....حالا بمانند خیل عظیم انگل های عالم سیاست و عمرهای نجومی با نهضت و جبهه هایشان... ما هم می نشینیم و از اهمیت کیفیت زندگی می گوییم و انشاء می نویسیم از عمرهای دراز و فایده های کوتاه و بالعکس...یک بار دیگر هم می نویسیم: بودن ات آنقدر کیفی بود که نبودنت قلب را در هم می چلاند...لندن در سکون رخوتناک خود گواهی خواهد داد...چه خوب که دلخوش بودی، که نسلی آمده اند، باز هم می آیند، پُر می شود این جاهای خالی...
نمی شود...
__________________________
نه شعری می توانم بنویسم، نه چیزی بگویم که بتواند روی صفحه مانیتور نقش ببندد و این همه تلخی ام را کلمه باشد... حفره ها...این حفره ها هرگز پُر نمی شود، حتی با سرودخوانی های دسته جمعی مان فردای پیروزی...تا همیشه جای تو و هزارها چون تو، حفره خواهد بود که پایکوبی پس از پیروزی مان را غرقه در اشک می کند...شاید ما هنوز برای عادت کردن به این رفتن ها کوچکیم...شاید آن سال های سیاه، هولناکی فاجعه را با فهم کودکانه مان چشیده بودیم و از این رو، این رفتن های پیاپی، سختی مان را ناگاه در هم می شکند... می دانم که باید سخت شویم...سخت تر و سخت...تا حد دشواری راهی که سپری می کنیم...اما این که فردا خورشید طلوع می کند و هفته دیگر اول ماه مه است و هزار جلسه و بحث و آکسیون و سمینار، و تو دیگر نیستی هم سخت است....
باور کن....
_________________________
ساعت یازده به وقت لندن دستگاه ها را کشیدند...
یعنی که بهزاد تمام شد...
________________________

پ.ن.
استکهلم. ساعت آخر

****************

بهزاد کاظمی در آستانه خاموشی بسر می برد

در ساعات پایانی چهارشنبه ۲۰ آوریل ۲۰۱۱ با اندوه تمام اطلاع یافتیم پزشک معالج بهزاد کاظمی اعلام کرده است که عفونت مغزی به همه قسمت های مغز بهزاد سرایت کرده و مغز او عملا از کار ایستاده است. بهزاد را در حال حاضر به کمک دستگاه زنده نگاه داشته اند. به گفته پزشک معالج، بهزاد حتی اگر از تب بسیار زیاد و مشکل تنفس نجات یابد، زندگی گیاهی خواهد داشت. او قادر به دیدن، شنیدن و احساس کردن نخواهد بود.
بهزاد کاظمی در روز یکشنبه ۱۰ آوریل ۲۰۱۱، بدنبال حمله ای شبیه به سکته مغزی به بیمارستان منتقل شد و از آن زمان تا کنون در حالت بیهوشی در بیمارستان بستری است. در ابتدا گمان پزشکان این بود که او دچار سکته مغزی است، اما سپس مشخص شد که او به عفونت مغزی و ریوی دچار است. تلاش تا کنونی پزشکان برای نجات جان او متاسفانه موفق نبوده است.
بهزاد کاظمی از سوسیالیست های آگاه، پر کار و سخت کوش جنبش سوسیالیستی و از فعالین قدیمی اتحاد بین المللی در حمایت از کارگران در ایران است. بهزاد کاظمی همچنین از بنیان گذاران و عضو هیئت تحریه نشریه پژوهشی "سامان نو" است که از سه سال پیش بطور مرتب انتشار می یابد.
از زمان بستری شدن بهزاد کاظمی تا کنون، ما نیزهمانند همه یاران، رفیقان، آشنایان و بستگان بهزاد، با نگرانی و دلهره، در آرزوی بهبودی رفیق و همکار عزیزمان بهزاد عزیز بسر برده ایم . اینک اما غرق اندوهیم، چراغ امیدمان ناباورانه رو به خاموشی است.

اتحاد بین المللی در حمایت از کارگران در ایران

۲۱ آوریل ۲۰۱۱

****************

بهزاد کاظمی درپی سکته مغزی در بیمارستان بستری شد

بامداد روز یکشنبه ۱۰ آوریل ۲۰۱۱، بهزاد کاظمی دچار سکته مغزی شد و از آن زمان تا کنون در بخش مراقبت های ویژه در بیمارستانی در لندن بستری است و تحت درمان قرار دارد. به گفته پزشکان معالج، وضع سلامتی او تحت کنترل است. پزشکان از روز چهارشنبه تلاش می کنند که با کاهش داروی بیهوشی، او را به هوش بیاورند اما تا این لحظه او همچنان در بیهوشی بسر می برد. به گفته پزشکان، سکته مغزی شدید بوده و آنها هنوز از میزان صدمات سکته اطلاع دقیقی ندارند.
بهزاد کاظمی یکی از فعالین سخت کوش و پر کار جنبش سوسیالیستی است. او از بنیان گذاران و عضو هیئت تحریریه نشریه "سامان نو" و از فعالین قدیمی "اتحاد بین المللی در حمایت از کارگران در ایران" است.
ما ضمن تاسف بسیار عمیق از این حادثه ناگوار، با نگرانی و بی صبرانه در انتظار شنیدن خبر بهبودی رفیق بهزاد بسر می بریم.
برای اطلاعات بیشتر و آگاهی از آخرین خبر در مورد وضع سلامتی بهزاد کاظمی می توانید با ایمیل زیر تماس بگیرید:
Ettehad_ma@yahoo.co.uk

اتحاد بین المللی در حمایت از کارگران در ایران

۱۴ آوریل ۲۰۱۱

info@workers-iran.org
http://www.etehadbinalmelali.com