افق روشن
www.ofros.com

شاهرخ زمانی وکرکسان

جدال بین محمد اشرفی و گرایش مارکسیست های انقلابی

اشرفی - اعضا و همکاران کمیتۀ - علی رسولی- واله زمانی                                                 جمعه ۱۵ آبان ۱۳۹۴ - ٦ نوامبر ۲۰۱۵

پیرامون مباحث حاشیه ای در مورد شاهرخ زمانی

مرگ شاهرخ زمانی در زندان رجائی شهر یکی از شوک آورترین و دردناک ترین مسائلی بود که بر جنبش کارگری ایران تحمیل شد. اما مسائلی که حول و حوش مرگ شاهرخ در میان برخی محافل و افراد پیش آمده است حاکی از حاشیه ای و بی ربط بودن آنان به جنبش کارگری ایران است. البته که جنبش کارگری ایران به مثابه یک جنبش عظیم اجتماعی، خود را درگیر این مسائل حاشیه ای نکرده است و فقط معدود محافل و افرادی مرگ شاهرخ را به خوان یغمائی برای کسب اعتبار و جبران بی ربطی شان به جنبش کارگری تبدیل نموده اند. من هیچ ادعا و سخنی در مورد اینکه در کجای زندگی و مبارزه شاهرخ بوده ام، ندارم. شاهرخ برای من به عنوان یک جوان و برای دیگر هم طبقه ای هایم در ایران یک روزنه بود، روزنه ای امید بخش برای خلاصی از ستم و استثمار، برای سرافرازی و بهروزی انسانها و دست یابی به دنیائی بهتر. کسانیکه امروز مرگ شاهرخ را به پرچمی برای تسویه حسابهای فرقه ای و لجن پراکنی به همدیگر تبدیل کرده اند، نمی دانند که دغدغه ی من جوان و میلیونها کارگر، مرزبندیهای ایدئولوژیک، تکفیر کردنها و رقابتهای درون فرقه ای نیست، نمی دانند که قطب نمای حرکت و مبارزه ما کارگران، منافع طبقاتی مان است و نه خطوط قرمزی که محافل و افرادی از سر بی ربطی شان به جنبش کارگری، دائما در حال ترسیم اینگونه خطوط و خط کشی ها با فرقه های بغل دستی شان هستند. برای اینان ابراز وجود و بزرگ بودن نه از مبارزه در صحنه عمل اجتماعی بر علیه نظم ستمگرانه سرمایه داری، بلکه از سر تحقیر و کوچک کردن فرقه های بغل دستی شان معنی و مفهوم دارد. به همین دلایل هم است که من و همکارانم اعلام میداریم: مسائل و دغدغه هایی که پیرامون مرگ شاهرخ عزیزمان در میان معدود افراد و محافل درگرفته است، نه تنها دغدغه و مسائل ما کارگران نیست بلکه روندی مخرب بر علیه مبارزات کارگران ایران برای خلاصی از وضعیت مصیبت بار کنونی است. لذا اینجانب و همکارانم با محکوم کردن محافل و افرادی که از سر بی عملی شان در پی شهید سازی و اسطوره سازی از شاهرخ جهت کسب اعتباری برای خود هستند اعلام میداریم هیچیک از این بحثها نه ربطی به اهداف و آمال و آرزوهای شاهرخ دارد و نه ربطی به مبارزه هر دم گسترده تر ما کارگران ایران برای خلاصی از وضعیت مشقت بار کنونی.

زنده باد همبستگی سراسری کارگران ایران - نابود باد ستم و استثمار

واله زمانی - آبانماه ۱۳۹۴

******************

شاهرخ زمانی وکرکسان

کوتاه کلامی درباره نوشته علیرضا بیانی*

«آن ابزاری که شاهرخ برای تداوم بخشیدن این میراث به جاگذاشت، یک کمیته بود وآنهم کمیته اقدام کارگری است.... انتخاب کمیته اقدام کارگری درمقابل دهها کمیته ی دیگر و متصل کردن سیاسی و تشکیلاتی خود به کمیته اقدام کارگری کاملاً حساب شده وازروی تحقیقات پیشین ودیدن تجارب قبلی بوده است»( مازیاررازی - میراث شاهرخ زمانی). « درکدام یک ازبحث ها و نظرات رفقای کمیته اقدام کارگری و گرایش مارکسیستهای انقلابی، از رفیق شاهرخ زمانی به جزکمونیستی برجسته توصیفی دیگرمشاهده شده است …. اما اگر نگرانی از برجسته کردن شاهرخ به عنوان یک کمونیست رزمنده، باهرسطح ازاختلافات نظری با او، به معنی اعلام عضویت شاهرخ درکمیته اقدام کارگری …. تلقی شود، این دیگربه سطح نازل درک ودریافت سیاسی برداشت کننده بازمیگردد» (علیرضا بیانی- خوش رقصی کرم‌های برسرقلاب*).
نقل قول اول را من درمقاله ٌ کرکسان برمزارشاهرخ ٍ ازگفتارمازیاررازی به منظوردروغین ومکارانه بودن آن ادعای یکی ازگردانندگان آن جرگه تروتسکیستی آورده بودم . نقل قول دوم ازعلیرضا بیانی روشن نیست درماهیت امرروی به چه شخصی دارد. اگرمنظورنویسنده مقاله ٌ کرکسان برمزارشاهرخ ٌ و دیگرانی که به آن ادعای فریبکارانه نیشخند زده‌اند بوده است، بایستی مجدداً آقای بیانی رابه گفتارهمکار و هم مسلک ایشان رجوع داد. مگراین هم قطارعلیرضا بیانی به روشنی تمام بیان نداشته است که شاهرخ «کمیته اقدام کارگری» را ازخود «بجا گذاشت» و خود را «به کمیته اقدام کارگری» ازنظر«سیاسی وتشکیلاتی» «متصل کرد»؟ اگر منظورایشان شخص بیان کننده آن ادعاست، چه جائی درمقاله کذائی ایشان دارد؟ چرا دعواهای رقابتی برای رهبری یک جرگه چند نفره تروتسکیستی را در یک مقاله بیرونی طرح میکنید و به دروغ می نویسید که «درکدام یک از بحث ها ونظرات رفقای کمیته اقدام کارگری و گرایشهای مارکسیستهای انقلابی» چنین وچنان طرح شده است؟ نام مازیاررازی درزیراین نقل قول نهفته است واو یکی ازهمان «رفقای» جرگه شماست. اگرواقعاً باوردارید که گوینده نقل قول اول «سطح نازل درک و دریافت سیاسی» دارد، لطفاً آنرادرمحل خود ودرجمع خود طرح کنید واگرضرورت رویکرد بیرونی را تشخیص داده‌ اید، جسارت آنرا داشته باشید که صریح و روشن بیان دارید و کاسه کوزه های دعواهای درونی خود را برسردیگران نشکنید. نقل قول آورده شده ازمازیار رازی صراحت تمام دارد و به زبان فارسی نوشته شده است که آقای بیانی توانائی خواندن آن را دارد.
اگرآقای بیانی معنای «بجاگذاشت» و «انتخاب» و «متصل کردن سیاسی وتشکیلاتی» رانمیداند، میتواند ازدیگران بپرسد ویا به لغت‌ نامه ها مراجعه کند واگرنمی خواهد به معنای آن‌ها پی ببرد، باید درپی مداوای این مشکل روانی خود باشد.
علیرضا بیانی درنوشته ی کذائی خود مدعی است که نویسنده مقاله ٌ کرکسان برمزارشاهرخ ٌ مواردی رابه دروغ طرح کرده است وحتی زحمت این رابه خود نداده است که به یک نمونه ، حتی یک نمونه کوچک ، اشاره کند . آقای محترم! به روشنی تمام بگوئید یابنویسید که نقل قول ازمازیاررازی صحت دارد یانه . آیا درآن دست برده شده است یا نه . نقل قول ازمازیاررازی کلمه به کلمه درمقاله ٌ کرکسان برمزارشاهرخ ٌ آورده شده است ومفهوم ومنظور آن کاملاٌ روشن است . چرا جناب بیانی درفحشنامه خود هیچگونه اشاره‌ای به این نقل قول ندارد؟ ناسزاگوئی وانگ زنی راجایگزین اشاره وبررسی آن نقل قول کردن چه معنائی دارد ؟ اگرشیادی سیاسی نباشد ، درکمترین امکان فرارازپاسخگوئی است . آقای بیانی به خوبی میداند که حتی اگرازگفتاردوپهلواو ویکی دیگرازهم فکران وهم مسلکان اش بگذریم ، مصاحبه مازیاررازی هنوزدرآرشیوبرخی ازنشریات مجازی موجود است . من درمقاله ٌ کرکسان برمزارشاهرخ ٌ درتمامی موارد ، مستند وبراساس مدارک اظهارنظرکرده ام درحالیکه علیرضا بیانی درباصطلاح پاسخ به آن مقاله تنها به دروغ گویی ، تهمت زنی ، انگ زنی ، فحاشی وانواعهم دست زده است و حتی درنادرست بودن یک موردازاسنادومدارک کلامی نیاورده است . برای اینکه خواننده بتواند به مقایسه آن دونوشته بپردازد ، لینک هردورادرزیراین نوشته می آورم.
اشاره دوم من درآن مقاله مربوط به دو دید لنینیستی وتروتسکیستی درباره ایجاد وساختمان حزب کمونیست بود واینکه رفیق شاهرخ زمانی بنابرگفتارونوشتجات وعمل خود باوربه راه وروش لنینی داشت ودراین موردنقل قولهائی ازشاهرخ آورده بودم . کدام یک ازاین نقل قولها نادرست ویا ناکامل آورده شده بود ؟ من درآن مقاله با استناد به لنین ومقایسه نظریه شاهرخ با آن نشان داده بودم که شاهرخ پیرووفادارلنین بود و با تروتسکی که خواهان ایجاد حزبی منشویکی بود ، خط فاصل داشت . حتی ازتروتسکی هم مدرک ونقل قول آورده بودم که چگونه لنین را درمورد ایجاد حزب به بدترین رنگها می آلائید . مستند با نقل قول ازشاهرخ نوشته بودم که این کمونیست راستین با درس آموزی ازمقاله ٌ چه باید ٌ لنین درپی ایجاد چگونه حزبی با چه مشخصاتی بود درحالیکه تروتسکی درمنجلاب منشویکیسم غوطه ورشده بود ودردفاع ازمنشویکیسم ، لنین را « یک رباخوار» « اخلالگر» « رهبرارتجاعی » و« ژاکوبینیسم» خطاب میکرد ومنابع راهم ذکرکرده بودم . من درآن مقاله به هم خوانی نظریه شاهرخ درمورد هویت طبقاتی پرولتاریا با نظریه لنینی وبا مدرک و نقل قول اشاره کرده بودم ، درمورداختلاف سبک کارلنینی که شاهرخ ازآن دفاع میکرد با سبک کارتروتسکیستی که شما هم درنوشته تان پبشه کرده‌اید با سندومدرک اشاره کرده بودم و.... آقای محترم ! شما حتی دریک مورد کوچک به نادرست بودن این اسناد ومدارک اشاره نکرده‌ اید وتنها توهین وفحاشی را به سان تروتسکی ، آری به سان تروتسکی ، پیشه کرده‌ اید . یک انسان سیاسی پاک سیرت اگر به آنچه که عمیقاً باورداشته باشد ، با سند ومدرک دفاع میکند وهرگز تهمت وفحاشی وانگ زنی را برای خلاصی خود برنمی گزیند . شما اگرپای استدلالتان نمی لنگید میتوانستید حتی بحثی پلیمیکی را با سند ومدرک ارائه دهید وناراحتی وخشم خودراازافشاگری من درباره تروتسکی ازطریق پلمیک ، درصورت مستدل بودن ، خالی کنید . من به دیگرموارد مستند مقاله ٌ کرکسان برمزارشاهرخ ٌ اشاره نمیکنم چون هم ازیکسو تکرارمکررات می‌شود وهم اینکه درواقعیت امر ، اندوه ودل آزردگی شما ازآن مقاله بیشتراز افشاگری درباره شخص تروتسکی ، انحرافات ضد کمونیستی اووخیانت او به طبقه کارگربوده است . ازآنجائیکه قادر به دفاع ازتروتسکی وتروتسکیسم بدون حمله به لنین ولنینیسم نیستید ، راه چاره رابه سان مرشد اعظم درفحاشی ، تهمت ، انگ زنی وانواعهم دریافته اید .
درپی افشاگریها وازجمله نامه اخیربهنام ابراهیم زاده بنام ٌ د لنوشته برای شاهرخ زمانی ٌ که ازجمله مینویسد : « خوب میدانم که توکیستی وچه کسی بودی ، خواهم گفت توبزرگی ومصادره نشدنی هستی وکسی نمی‌تواند تورا کوچک کند»
امروزه دروغگوئیها درانتساب شاهرخ به ٌ کمیته اقدام کارگری ٌ!! آنچنان برملا شده است که حتی یکی ازرهبران آن جرگه تروتسکیستی به نام علیرضا بیانی مجبورشده است به نوعی دوپهلو که دردومین نقل قول ابتدای نوشته آورده شد ازآن ادعای دروغین دست بردارد.این آقا ، به شیوه دوپهلوگوئی آغازگر ادعای دروغین انتساب شاهرخ بهٌ کمیته اقدام کارگری ٌ ! شد وحالا که درپی افشاگپریها مجبوربه دست برداشتن ا زآن شده است بازهم صراحت ندارد ودوپهلوگوئی را پیشه کرده است . اما حتی این دوپهلوگوئی هم صادقانه نیست . چرا ؟ اوزیرکارنه درب جلورا میبندد تادرزمان مناسب ازدرب عقب وارد شود . بگذارید برخلاف علیرضا بیانی وبراساس سنت دیرینه ام ، سند ومدرک ارائه دهم . بیانی درهمان نوشته ی کذائی اش مینویسد : « رفیق شاهرخ دراین اواخربه این نتیجه رسیده بود که لازم است یک سلسله فعالیتهای رادیکال انقلابی راتحت پوشش یک کمیته صورت داد » . تا اینجا درست . اما دروغگوئی به سبک تروتسکی درادامه نوشته این چنین آورده می‌شود: « بنابراین میتوان درپوشش کمیته اقدام کارگری چنین فعالیتی راسازمان داد . اواضافه میکرد که کمیته اقدام باید ساختارپایه ای خودرا شکل دهد واین رابه عنوان یکی ازمهم ترین پایه‌های حزب آینده درنظرداشت » ( مقاله کذائی ) . عجبا!! بنابرادعای جناب بیانی ، رفیق کمونیست شاهرخ زمانی قصد داشت فعالیتهای خود را« درپوشش کمیته اقدام » سازمان دهد واین کمیته را« به عنوان یکی ازمهم ترین پایه‌های حزب آینده درنظرداشت » . چنین ادعائی ، کاملاً دروغ وبه قول بهنام ابراهیم زاده «مصادره» و «کوچک» کردن شاهرخ میباشد . چرا ؟ زیراشاهرخ همانگونه که بارها ذکرکرده بود ، خواهان ایجاد حزب کمونیست به شیوه لنینی یعنی ایجاد حزب بلشویک بود . جناب بیانی درهمان مقاله کذائی اشاره دارد که : «کسانی که با کمیته اقدام همکاری میکنند حتی می‌تواند کمونیست هم نباشند » . آیا شاهرخ قصد داشت با آن کسان غیرکمونیست ، درپی ایجاد حزب کمونیست برود و ٌ کمیته اقدام ٌ راکه شامل افراد غیرکمونیست نیزمیباشد « به عنوان یکی ازمهم ترین پایه‌های حزب آینده » درآورد ؟ شاهرخ درپی ایجاد حزب کمونیست به مانند بلشویک وحزب لنینی بود ، این راشاهرخ بارها اعلام داشته است ، حالا آقائی پیدا می‌شود که مدعی است ، شاهرخ قصد داشت با فلان کمیته که شامل افراد غیرکمونیست هم می‌شود ، حزب کمونیست راایجاد کند . این ادعا ئی مسخره وکوچک کردن شخصیت شاهرخ است . چنان حزبی با عناصرغیرکمونیست ، حزب بلشویکی یعنی خواست شاهرخ نبود ، بلکه آن‌چنان حزبی تنها عکس برگردان منشویک میباشد که آرزوی جناب بیانی است . با عناصرغیرکمونیست میتوان دست به حزب بازی زد ، حتی بامسجد روها نیزمیتوان جرگه ای با تا بلوی حزب ایجاد کرد ، لیکن چنین دستگاهی رانباید به عنوان حزب کمونیست جا زد . آقای بیانی ، هرگردی گردونیست وجمعی با غیرکمونیستها ، حزب کمونیست نمیشود . این ابتدائی ترین آموزش لنینیستی را شاهرخ میدانست وهرگزدرپی ایجاد حزبی برسبک منشویکها با عناصرغیرکمونیست نبود . چنین ادعائی نه تنها کوچک کردن شاهرخ بلکه توهین به شاهرخ میباشد . شاهرخ را تاحد یک منشویک به سان تروتسکی درسا ل ۱۹۰۳ تنزل دادن ، خیانت به شاهرخ است . به نقل قولی دیگرازهمان نوشته ی کذائی علیرضا بیانی رجوع کنیم که چگونه قصد دارد شاهرخ را« کوچک » و « مصادره » کند . بیانی مینویسد : « گر چه بخش زیادی ازگفتگوهای ما پیرامون مسایل سیاسی روزبود ، اما هیچ‌ وقت فرصت دلخواهی را که بتوان وارد مباحث پایه‌ای واساسی شد به دست نیاوردیم » ودرمورد « ساختن حزب » « دودیدگاه متفاوت » داشتیم . ازگذشته ها گفته‌اند که دروغگو کم حافظه است . این آقا خودش اقراردارد که با شاهرخ «مباحث پایه‌ای و اساسی » نداشته است و درمورد « ساختن حزب » « دودیدگاه متفاوت » داشته‌اند وکمیته ی چند نفره دست پخت ایشان دربرگیرنده « کسانی که …. میتواند کمونیست نباشند » است . آقای بیانی ، شما خود میدانید که شاهرخ درصدد ایجاد شله قلمکار منشویکی نبود ودراین مورد باهم اختلاف داشتید ، درمورد « مباحث پایه‌ای واساسی » هم تبادل نظرودرنتیجه توافق حاصل نشده بود وجرگه ٌکمیته اقدام ٌ نیزشامل عناصرغیرکمونیست میتواند باشد ، حال چگونه می توانید مدعی شوید که شاهرخ ، کمونیستی که درپی ایجاد حزبی بلشویکی به سبک لنین بود ، با افراد وجمعی صددرصد متناقض بانظرات ودیدگاه اش به توافق رسیده است ؟ لطف کنید ودست ازسرشاهرخ کمونیست بردارید ، این مظهرمقاومت وجانبازی را « کوچک » نکنید ، اورا تا سطح خود تان تنزل ندهید واین گفته ی ایراهیم زاده را حلقه ی گوش خود کنید که شاهرخ « مصادره شدنی » نیست . تلاشهای عبث شما دراین زمینه به نتیجه نرسیده است وبه جزخودتان واحتمالاً چند فریب خورده دوروبرتان ، کسی ادعای شمارا نپذیرفته است . متأسفانه شاهرخ زنده نیست تا به تروتسکیستهائی که نیت تخریب شخصیت سیاسی شاهرخ را دارند تودهنی مناسب بزند . این جماعت برای سود جوئی ازیک آشنائی کوتاه باشاهرخ ورد وبدل چند نوشته، مسلماً درآینده نیز به این یا دست ساخت خود ونسبت دادن آن به شاهرخ ادامه خواهند داد ، لیک بدانند که کوس رسوائی آنان دراین زمینه برهمگان عیان شده است و متاع تقلبی شان خریداری ندارد .
درمقاله ٌ کرکسان برمزارشاهرخ ٌ اشاره داشتم که: « البته بعیدنیست که آقای رازی وهم نظرانش روزی روزگاری یک نوشته جعلی ازشاهرخ راروکنند که اوتقاضای عضویت درجرگه تروتسکیستها راکرده است » . هنوزچند هفته از اشاره به امکان چنین دغلکاری نگذ شته است که آقائی به نام علیرضا بیانی گفتاری خود ساخته را به شاهرخ نسبت میدهد که : « بنابراین میتوان درپوشش کمیته اقدام کارگری چنین فعالیتی راسازمان داد . اواضافه میکرد که کمیته اقدام باید ساختارپایه ای خود راشکل دهد واین رابه عنوان یکی ازمهم ترین پایه‌های حزب آینده درنظرداشت » . گویی شاهرخ پی بر ده بود که روزی روزگاری کاسبکارانی پیدا خواهند شد که نسبت‌های دروغین به اوبدهند وازاینروبه کرات اعلام میداشت که : « البته نشریه باید غیرازنشریات موجود وکمیته سازمانده نیزغیرازکمیته های موجود باشندوهردوباید اززیربنا متفاوت با نشریات موجود وبا ساختارواصول واقعاً کمونیستی ازصفرساخته شوند ، چون نشریات موجود ، کمیته های موجود وحتی احزاب وسازمانهای موجود مدعی کارگری هیچکدام واقعاً کارگری نیستند وبدون برقراری سلول‌ها وکمیته های کمونیستی مخفی درمحل کاروزندگی کارگران وتغییراصول فعلی خود ، پتانسیل تبدیل شدن به حزب کارگری رانیزندارند » ( مصاحبه باشاهرخ زمانی پیرامون حزب سیاسی طبقه کارگرو ویژگیهای آن ) . هرانسانی مجازاست با این یا آن نظرشاهرخ اختلاف داشته باشد ولیکن مجازنیست نظروخواست شخصی خود رابه شاهرخ نسبت دهد وشاهرخ راتا سطح خود پایین آورد . اشاره رفت که دروغگوکم حافظه است . جناب بیانی برای اینکه ارتباط نزدیک خود را ازنظرسیاسی به شاهرخ نشان دهد درنوشته ، ببخشید فحش نامه ، خودبه دروغ مدعی می‌شود که شاهرخ « بارها با تأکید به من می‌گفت : ٌ ما هیچ اختلاف اصولی با هم نداریم ، مادر اصول با هم کاملاً هم نظریم ٌ » . این آقا فراموش کرده است که درهمان نوشته آورده : « هیچ وقت فرصت د لخواهی را که بتوان واردمباحث پایه‌ای واساسی شد به دست نیاوردیم » و درمورد « ساختن حزب » « دودیدگاه متفاوت » داشتیم . آیا اختلاف درمورد ساختمان حزب اصولی نیست ؟ آیا بدون توافق برروی مباحث پایه‌ای واساسی که هیچگاه انجام نگرفت ، میتوان به هم نظری کامل دراصول رسید ؟ شاید منظور جناب بیانی از « اصول » مثلاً بهتربودن سیب یا پرتقال است وتوافق برروی یکی ازآنهاست . بس کنید ! آقایان بس کنید ودرمورد شاهرخ دروغ وجعل را پیشه نکنید . آقایان شاهد هستید که حنای شما دراین زمینه رنگی ندارد وهرروزکه میگذرد بیشتر موردشماتت قرارمیگیرید. همواره نسبت‌های دروغین به بزرگانی که درقید حیات نیستند از سنت‌ها وسبک کارتروتسکیستی بوده است تا درزیرنام آنان برای خود چهره بسازند وحتی کثافتکاریها وخیانتهای خودرابه آن بزرگان نسبت دهند تا عمل خود را موجه بنمایانند . بد نیست اندکی جناب بیانی را به یکی ازدهها اقدام مرشدش ، تروتسکی ، دراین زمینه رجوع دهیم تا به خود غره شود که:

درپس آینه طوطی صفتم داشته‌اند         آنچه استاد ازل گفت بگو میگویم

تروتسکی فرمان حزب کمونیست ولنین را مبنی برامضای قرارداد صلح برست نه تنها زیرپا گذاشت ودستور مرخص شدن ارتش راداد که البته اقدام سریع لنین مانع کارشکنی تروتسکی شد، بلکه با نمایندگان دولتی فرانسه وانگلستان تماس گرفت وقولهای آن‌ها را برای دریافت کمکهای نظامی به منظورادامه جنگ با آلمان پذیرفت . اودر ضمن توضیح توجیهانه عمل خود درکتاب اش به نام ٌ زندگی من ٌ ، لنین را هم نظر با خود معرفی میکند ومینویسد: «لنین مصممانه ازمن جانبداری کرد» (صفحات ۴٦٧ - ۴٦٨ فارسی ) تا این خیانت بزرگ خودرابه لنین نیز نسبت داده وزیرنام لنین برای خود اعاده ی حیثیت کرده باشد . درزمان نگارش آن کتاب ، لنین درگذشته بود و مردگان را امکان سخن گفتن نیست . تروتسکی می پنداشت کسی به نوشته‌های لنین مراجعه نخواهد کرد تا دروغگوئی اوبرملا شود . ببینیم آیا لنین برمبنای ادعای تروتسکی با آن طرح خدمت گذاری به فرانسه وانگلستان موافق بود یانه .« حقایق مربوط به رفتاربورژوازی انگلو- فرانسوی رابررسی کنید . آن‌ها اکنون هرچه درتوان دارند ، انجام میدهند تا مارا به جنگ با آلمان بکشانند. وعده ی مواهب بیشمار، پوتین ، سیب زمینی ، مهمات ، لوکوموتیومیدهند (ازطریق واگذاری اعتبار.... امانترسید ، این ٌ بردگی ٌ نیست ! فقط یک ٌ اعتبارٌ است!) . آن‌ها ازما میخواهند که همین الآن علیه آلمان بجنگیم . وروشن است که چرا باید هم خواستارچنین چیزی باشند . اولاً برای آنکه ما بخشی ازنیروهای آلمان را به خود مشغول خواهیم ساخت . ثانیاٌ برای آنکه قدرت شوروی ممکن است درنتیجه درگیری جنگی نا بهنگام با امپریالیسم آلمان به آسانی سقوط کند . بورژوازی انگلو-فرانسوی برای ما دامی می گسترد .میگوید : خواهش میکنم و لطف نموده وهمین حالابه جنگ برخیزید ، ما ازاین کاربهره ای عظیم خواهیم برد…. لطفاٌ بجنگید متحدان ٌ بلشویک ٌ، ما به شما کمک خواهیم کرد ! آنوقت بلشویکهای ٌ چپ ٌ (خدا خودش مارا ازآنها حفظ کند!) با خواندن انقلابی ترین عبارت پردازیها ، گام به سوی این دام برمیدارند » ( لنین - مقاله : جمله پردازی انقلابی – فوریه ١٩١٨) . لطفاٌ آقای بیانی رنجیده خاطرنشوید که مستند یک نوشته ازلنین درباره خیانت تروتسکی ورد دروغگوئی وفریبکاری مرشد آوردم . اگرتوانائی واندک صداقتی درخود سراغ دارید ازفحاشی وانگ زنی دست بردارید و درباره آنچه که با مدرک ازشما وٌ مرشد اعظم ٌ آوردم ، اظهارنظرکنید . من ازآقای بیانی نقل قول آورده‌ام ودرنتیجه نمیتواند مستند نباشد. مگراینکه مدعی شوید شما خود آنچه راکه به شاهرخ نسبت داده‌اید ، جعل کرده‌اید ، که البته این یکی درست است ، همانگونه که تروتسکی میخواست با خراب کردن شخصیت سیاسی لنین ، چهره ی خود رانقاشی کند ، شما نیز با « کوچک » کردن شاهرخ تا سطح خودتان ، تلاش عبث دارید با « مصادره » کمونیست راستینی که امروز درمیان مانیست ، خود رادگرگون جلوه داده وتعدادی خوش باوربه دورخود راهمچنان فریب دهید.
جناب بیانی به درستی اعلام میدارد : باید « بدون آنکه دقیقآ به جمله و گفته ای رفرنس داده شود ، این عمل رایک حقه‌ بازی وشیادی کارشناسی شده ارزیابی کرد » .ازایشان بایدپرسید آیا نقل قولهای ازشاهرخ زمانی ، ازلنین ، ازتروتسکی ومازیاررازی رادرمقاله ٌ کرکسان برمزارشاهرخ ٌ ندیده اید یا نخواسته اید ببینید ؟ واقیعیت براینست که چون پاسخ ندارید ، این اظهارفضل نمائی رابه جای برخورد به آن اسناد ومدارک آورده شده درآن نوشته ، تحویل خواننده میدهید . لطف کرده یکباردیگربه آن مقاله وبه این نوشته کنونی نگاهی بیاندازید وتعداد نقل قولها ازجنابعالی ! وسایرین را بشمارید واگرنکته ای در رد کردن آنها ویا نتایج حاصل ازانها ندارید ، سکوت اختیارکنید تا با توسل به فحاشی ، انگ زنی ، تهمت ، توهین و دروغگوئی بیشتر، آبروریزی فزون تری حاصل تان نشود . آیا اگرکسی آگاهانه نخواست جمله‌ها وگفتارنقل قولها را ببیند وبه جای پاسخگوئی وپرداختن به آنها ، شیوه فراروفحاشی وانگ زنی را برگزید ، میتوان اظهارداشت که بایستی « این عمل رایک حقه‌بازی وشیادی کارشناسی شده ارزیابی کرد» یا نه ؟ مسلما بایستی به این سئوآل پاسخ مثبت داد تانظرجناب بیانی چه باشد.
قصد نداشتم وندارم به نقل تمامی توهین‌ها ، تهمت ها ، انگ زنیها ، پیشداوریها و فحاشیهای نوشته ی کذائی جناب بیانی بپردازم وپاسخگوئی مشابه رابه ایشان عرضه دارم . چنین عملی به معنای سقوط درحد ایشان است ، پس ازآن پرهیز میکنم وخواننده را به مقاله ایشان که لینک آنرا در زیرمی آورم رجوع میدهم . تنها برای خواننده‌ای که حوصله ی مطالعه آن فحش نامه راندارد به نقل یک جمله بندی اکتفا مبکنم واین مشت نمونه‌ای ازآن خروار ٌ دُرافشانیٌ آقای بیانی است . « اما توضیحاتی غیرضروری ودرعین حال لازم جهت جلوگیری ازفرصت طلبی های افراد مفت‌خوری نظیر علی رسولی که تا بوی کباب به مشامشان میرسد دچارتوهم گشته، خود رابازسازی کرده وچرتشان پاره می‌شود » . معلوم نیست این جناب که درتمام نوشته اش هفت بارتکیه برمستعاربودن نام علی رسولی میکند ومعتقد است که نمیداند « اززیرکدام بوته بیرون آمده است » ، به یکباره مفت خوربودن ، فرصت طلب بودن وپاره شدن چرت من راتشخیص داده است . جناب بیانی هفت باربا تبختر اعلام میدارد که علی رسولی نامی مستعاراست وچهاربارمدعی جعلی ومجعول بودن این نام میشود و سه بارازمشکوک نام میبرد وو..... معلوم نیست برفرض اینکه علی رسولی نامی مستعار باشد ، چرا شخصی با نام مستعاراجازه ی نوشتاری ندارد وحتماً بایستی قبلاً به محضرمقدس آقایان تروتسکیست خود را معرفی کرده واجازه ی نوشتاری گرفته باشد . چرا این جناب آنهمه برمستعاربودن نام علی رسولی پافشاری میکند واصراردارد که نام واقعی نویسنده مقاله ٌ کرکسان برمزارشاهرخ ٌ وسابقه ی سیاسی اورا بداند؟ آیا این عمل این جناب که سه بارکلمه مشکوک را درمورد من آورده است ، بوئی از عملی مشکوک وار ندارد؟
عقل علیرضا بیانی تا آن اندازه نمیرسد که بداند درکشوری چند میلیونی میتواند چندین انسان با یک نام مشترک وجود داشته باشد . برای رفع کنجکاوی ویا هرمنظور دیگرآقای بیانی باید بنویسم که نام واقعی من همان علی رسولی است واین نامی «مستعار»و« جعلی » نیست . آیا این کفایت میکند ؟ اگرآقای بیانی با هدفی خاص اصراربر آگاهی به نام واقعی من داشته است ، آنرا نوشتم واگربه مشخصاتی دیگرهم برای منظورخاص خودش که البته برمن روشن نیست که چه میتواند باشد احتیاج دارد ، میتوانم شماره شناسنامه ، تاریخ تولد وآدرس سکونت را دراختیارایشان قراردهم ، شاید روزی روزگاری که نمیدانم چیست ، مورداحتیاج اش باشد . شرم سیاسی خوب چیزی است ووای برکسی که عاری ازآن باشد . جناب بیانی بدون هیچگونه اطلاع وحتی اندکی تفکرکه امکان وجود اسامی مشابه موجود است ، انگ میزند که نام من مستعاروجعلی است ودون کیشوت وارچندین سطرطولانی را به نکوهش اسامی مستعاراختصاص میدهد . آیا این نشان ازآن ندارد که چون ازپاسخ دهی روشن به اسناد ومدارکی که درآن مقاله آورده شده‌اند ناتوان است، درنتیجه طفره می‌رود و بحث رامنحرف میکند ؟ ازپرونده سیاسی من پرسیده بود . هیچگاه به مانند تروتسکیستها قصد خود نمائی نداشته وندارم، علیه هردورژیم شاه وشیخ مبارزه کرده‌ام وهمچنان به مبارزه علیه رژیم جمهوری سرمایه ادامه میدهم وبا نزول آسمانی ! آقای بیانی وشرکاء ٌ بوی کباب به مشام ٌ ام نرسیده وٌ چرت(ام) پاره ٌ نشده است . به همگامی با رفقائی که درزیرشکنجه دژخیمان اسلامی یا درمیادین اعدام ، جانفشان شدند وزبان به ستایش ارتجاع نگشودند وحتی اول ماه مه رادرزندان جشن گرفتند ، افتخارمیکنم ولی آن‌ها رابمانند تروتسکیستها پرونده شناسائی خود نمیدانم . اندک نیستند رفقائی که ازقدیم ویادرمبارزات کنونی ازمن آشنائی دارند که آقای بیانی برای جمع آوری اطلاعات بیشترمیتواند آنهارا جستجو وپرسش کند . به لنینیسم باورکامل دارم ، درابتدای جوانی براثرنا آگاهی وعدم تحقیق ،برای تروتسکی احترامی قائل بودم ولیکن پس ازمطالعه وبررسی اکثرآثاراووعملکرداوپی بردم که انسانی جاه طلب ، خودشیفته ، ضد کمونیست و... بود که بالاخره به دامان آقای دایزآمریکائی وهیملرنازی افتاد. برای آشنائی بیشترجناب بیانی ، ایشان رابه کتاب ٌ تحریف تروتسکیستی رویدادهای تاریخی ٌ که یکی ازنوشتجات من میباشد رجوع میدهم وآنهم بااین توصیه که پیشتر چند قرص آرام بخش بخورد تا مجبوربه فحاشی وپرخاش به دوروبری ها وسربردیوارکوبیدن نشود . آقای بیانی ، من علاوه بربحثی استدلالی با اتکاء به اسناد ومدارک ، اندکی هم با جنابعالی به پلمیک دست زدم ولی از فحاشی وانگ زنی به سان شما پرهیزکردم . میدانید برای چی ؟ به این علت که بافراگیری ازمارکسیسم – لنینیسم آموخته‌ام که هدف ، وسیله را توجیه نمیکند، درحالیکه جنابعالی با پیروی ازرهنمود تروتسکی مبنی براینکه «هدف ، وسیله را توجیه میکند » ( مقاله : اخلاق آنها واخلاق ما ) وبرای این هدف صد جورتوجیه آفریدن ، باوردارید که برای مقابله با هرمخالف تروتسکی میتوان به کثیف ترین شیوه‌ها متوسل شد . تفاوت ما درپیروی ازدودیدگاه متفاوت طبقاتی ودوسبک کارگوناگون است وازاینروست که به قول معروف : ازکوزه همان تراود که دراوست.
امیدوارم که پرونده جناب بیانی درمورد من تکمیل شده باشد وپاسخ استعاره ها و پرسشهای مشخصات فردی را داده باشم.
شاعری جوان به نام علی رسولی که اشعاری ارزنده را برای سایتهای گوناگون ارسال میدارد، تشابه نامی با من دارد. اگرناسزاگوئیهای تروتسکیستی به علت این تشابه اسمی نثاراین رفیق شده است ، موظف به عذرخواهی ازایشان هستم که بهترمیبود ازپیشتردرادامه نام خود پسوندی را می افزودم تا ازاین فحاشی ها وانگ های تروتسکیستی مصون باشد . ازاین به بعد درپسِ نام خود دردرون پرانتز حروف ف .ک . را افزوده خواهم کرد که هردو اولین حرف کلمه‌ای است . باشد که جناب بیانی عقل سلیم ! تروتسکیستی خودرا به کاراندازد که آن حروف آغازگر کدام فحش وانگ هستند تا روزی روزگاری آزرده شده ازافشاگریهائی درمورد تروتسکی ، خشم آلود وکف بردهان آورده ، آنها را نثارمن کند !.

علی رسولی (ف . ک.)

http://chiran-echo.com/110.htm

http://www.azadi-b.com/G/2015/10/post_37.html0

افق روشن: نوشته علیرضا بیانی "خوش رقصی کِرم های بر سر قلاب" اینجا کلیک کنید.

******************

کرکسان برمزار شاهرخ

شاهرخ زمانی ، کارگرکمونیست وفعال کارگری به دست جانیان رژیم اسلامی سرمایه ، درزندان به قتل رسید . شاهرخ ازاحترام خاصی درنزد مدافعان جنبش کارگری ، کمونیستها وحتی هرانسان آزادیخواه غیرکمونیست نیزبرخورداربود . اوقاطعانه به دفاع ازنظریات خود پرداخت وبامقاومت قهرمانانه اش درزندان ، حماسه آفرید . ازشاهرخ ، چه پیش اززندان وچه ازدرون زندان ، نوشته ها وگفتاری چند ، برجای مانده است که نشان دهنده ی نظروراه سیاسی وی می باشند . اگربه این منابع رجوع شود ، به سادگی می توان پی برد که وی درهمان حالیکه با افراد ی چند با نظریات متفاوت ازیکدیگرتماس داشت وازاین طرق ، نوشتجات وگفتارخودرا برای پخش انتقال می داد ، هیچگاه ودرهیچ موردی ، هم سازمانی ویا هم فکری با هیچ تشکل سیاسی را بیان نکرد . لیک هنوزهفته ای ازقتل شاهرخ نگذشته بود که اندک افرادی ازیک تشکل خاص ، تنها به دلیل دریافت این یا آن نوشته ازشاهرخ مدعی پیوستگی شاهرخ به آن جرگه تروتسکیستی شدند. تصور براین بود که این جماعت پس ازچندنوشته ی افشاگرانه ی آقای محمد اشرفی ، دست ازاین مرده خواری سفیهانه وفریبکارانه بردارد، لذاضرورتی برافشاگری بیشترنیست. ولیکن پافشاری آن جماعت برادعاهای دروغین وبخصوص مصاحبه اخیرآقای مازیاررازی ، باطل بودن چنین خوش بینی را نشان می دهد ، پس ضرورت دارد که کماکان به افشای سودجوئی ریاکارانه ی این جماعت ادامه داد.
مازیاررازی درآن مصاحبه تحت عنوان " میراث شاهرخ زمانی " مدعی است که : " شاهرخ براین اعتقاد بود که برای سرنگون کردن سیادت دولت سرمایه داری ، نیازبه حزبی است که متکی برتجارب انقلاب اکتبر، حزبی که توسط بلشویکها ومشخصاً دررأس آن لنین درانقلاب اکتبرساخته شد " . شاهرخ به کرات باورخود به لنینیسم وحزب لنینی رااعلام میدارد . اما اوآغازسازماندهی حزب بلشویک را برخلاف ادعای دروغین رازی " درانقلاب اکتبر " نمی داند . حزب بلشویک بنابرابتکارورهنمود لنین پس ازانشعاب دردرون حزب سوسیال دموکرات روسیه درکنگره دوم این حزب ایجاد شد . شاهرخ در نوشتجات خود برخلاف آقای رازی هیچگاه دست به تحریف تاریخی نمی زند ونزدیک به چهارده سال ازتاریخ حزب بلشویک راازیاد نمی برد . چرا رازی به چنین تحریف مسخره ای دست میزند ومدعی ایجاد حزب بلشویک " درانقلاب اکتبر" می شود ؟ او به نیت خاص می خواهد مدعی شود که تروتسکی نیزدرساخت حزب بلشویک شرکت داشته است . تروتسکی چهارماه پیش ازانقلاب درششمین کنگره حزب بلشویک برای اولین باربه عضویت حزب بلشویک درآمد . چرارازی تلاش دارد شش کنگره حزب بلشویک و نزدیک به چهارده سال ازتاریخ این حزب را بایک چرخش قلم یا گردش زبان ازتاریخ حذف کند ؟ علت دراین است که درتمامی آن زمان تروتسکی علیه حزب بلشویک ولنین ، فحاشی ولجن افکنی به راه انداخت وگه درهمدستی با منشویک ها بود وگه ناله های انحلال طلبی سرداد. لنین عمدتاً درمقاله " چه باید کرد؟ " ایده خودرادرموردایجاد حزب راستین کارگری به نگارش درآورد . به هنگام ایجاد حزب بلشویک ، تروتسکی اززمره منشویک ها بود وعلیه لنین وحزب لنینی ، این چنین موضع گرفت : " مردگان اراده ی خودرابه زندگان تحمیل کردند . به ما بجای قروض گذشته ، سفته یک ربا خوارداده میشود .... البته منظورمادراینجا نفی مسئولیت شخصی رفیق لنین درکنگره دوم حزب کارگرسوسیال دموکرات روسیه نیست . این مرد ، با انرژی و ابتکاری که دروی طبیعی است ، نقش یک اخلا گررا بازی کرد " ( تروتسکی - گزارش هیأت اعزامی سیبری ازکنگره دوم ) . ودر سال بعد نوشت : " این حقیقت اتفاقی نبوده ، بلکه نشانه ی عینی ایست ازاینکه رهبرارتجاعی حزب ما ، رفیق لنین که مدافع شیوه تاکتیکی ژاکوبینیسم شده ، مجبوربه دادن چنین تعریفی ازسوسیال دموکراسی گشته که چیزی جزتلاش تئوریکی درنابودی طبقاتی حزب مانیست، آری تلاش تئوریکی که ازنظرات برنشتاین خطرکمتری ندارد "( تروتسکی ـ وظایف سیاسی ماـ ١٩٠۴) . حزب بلشویک علیرغم تمامی تهدیدات تزاری ، کارشکنی های منشویک ها وتروتسکی ، روزبه روز قوی تر وآبدیده شد وتوانست دربین طبقه کارگرمحبوحیت ارزنده ای کسب کند . درحالیکه حزب بلشویک دردوران استبداد استولیپینی به مبارزه ای قاطع علیه تزاریسم وجلب کارگران به مبارزه ادامه می داد ، تروتسکی به جرگه انحلال طلبان پیوسته وعلیه حزب بلشویک به هرخس و خاشاکی دست می زد. ایزاک دویچرکه درتروتسکیست وضداستالین بودن اوشکی نیست درباره زندگی سیاسی تروتسکی دراین دوره خفقان چنین می نویسد : " سالهای ١٩٠٧ ـ ١٩١۴ ازلحاظ عملکرد سیاسی، فصل بی حاصلی اززندگی اورا تشکیل میدهد.... نوشته های او ....حاوی مطالب برجسته ژورنالیستی ونقدهای ادبی بودند ، اما حتی یک نوشته مهم درموردتئوری سیاسی درآنها یافت نمی شود.... لیکن دراین دوران لنین به کمک یاران اش درجریان ساختمان وپیشبرد حزب خود بود. کسانی چون زینویف ، کامنف، بوخارین وبعدها استالین به موقعیتی نزدیک می شدند که آنها راقادربه ایفای نقش رهبری دراکتبرمی نمود" . لنین چه خوب درمورد این دوره اززندگی سیاسی تروتسکی گفته بود : " هدف تروتسکی آنست که باخاک پاشیدن به چشم کارگران ، انحلال طلبی را مخفی کند .... درموردچنین فردی باید وی رابه عنوان دیپلماتی ازپست ترین قماش رسوا کرد " ( لنین ـ درباره دیپلماسی تروتسکی ویک پلاتفرم حزبی مشخص ـ دسامبر١٩١١ ).
شاهرخ با آقای رازی ونظریات سیاسی این شخص وهم فکرانش اززمین تاآسمان تفاوت داشت . شاهرخ به لنین ولنینیسم اظهاروفاداری میکرد وبرحقانیت وکمونیستی بودن حزب بلشویک ازهمان روزایجاد آن یعنی کنگره دوم حزب صحه میگذاشت وبرخلاف رازی وتروتسکیستها ، زمان انقلاب اکتبروعضویت تروتسکی را آغاز حیات حزب بلشویک نمی دانست . شاهرخ با صراحت تمام وفاداری خود به حزب بلشویک ( ازهمان زمان آغاز واقعی ونه ساختگی آقای رازی ) وخط کشی سیاسی باتروتسکی را این چنین روشن کرد : " برخی ازاپورتونیستها مانند گرایشات تروتسکیستی علیرغم اینکه خود را ادامه دهنده ی لنینیسم ومارکسیست انقلابی معرفی می کنند اما دریک نا آگاهی تاریخی که ازسالهای بروزاختلاف بین بلشویکها با منشویکها که تمام هم وغم خود رابرای آشتی دادن صرف می کرد گیرکرده اند وبرای اینکه مستقیماً بالنینسم درگیرنشوند درموردآگاهی سوسیالیستی دچارانحراف بینابینی ذاتی این گرایش شده " اند . وادامه میدهد : " این گرایش ازبدوتولدش بینابینی بوده است که حتی لنین درمقاله انحلال طلبان و....که به تاریخ ١٩١۴ نوشته است ، تاریخچه نوسانی ودمسازانه تروتسکی را به صورت سال شمار می آورد " ( انقلاب سرخ شماره دوم ) . آیا صریح ترازاین میتوان علیه تروتسکی وتروتسکیستها وضد لنینیستها موضع گرفت؟ آیا باورکردنی است ، کسی که علیه تروتسکی وتروتسکیسم موضع دارد ، یک گروه تروتسکیستی رابه عنوان تشکل مطلوب خود نشان دهد وبه آن بپیوندد ؟ مازیاررازی درباره ی شاهرخ ، چنین ادعای دروغینی راطرح می کند . اودرهمان مصاحبه می گوید: " آن ابزاری که شاهرخ برای تداوم بخشیدن این میراث به جاگذاشت ، یک کمیته بود وآنهم کمیته اقدام کارگری است " وادامه می دهد : " انتخاب کمیته اقدام کارگری درمقابل دهها کمیته ی دیگرومتصل کردن سیاسی وتشکیلاتی خود به کمیته اقدام کارگری کاملاً حساب شده وازروی تحقیقات پیشین ودیدن تجارب قبلی بوده است " . درکجای این جهان پهناورسابقه داشته است که فردی با اعلام موضع وفاداری کامل به لنین ولنینیسم ومخالفت با تروتسکی وتروتسکیسم ، حتی ازروی ناچاری ، آمادگی عضویت دریک تشکل تروتسکیستی راکرده باشد که بتوان مدعی شد ، شاهرخ می تواند دومین نفرباشد . چنین ادعای شیادانه ای ، به تمسخرگرفتن مبارزات وزندگی سیاسی شاهرخ است . ساده لوحان امکان دارند بپندارند ، شاید جناب رازی خواب نماشده ودرمصاحبه خوابِ خوش خودرابازگومی کرده است !!
بازگردیم به افشای دروغهای آقای رازی درمورد شاهرخ و آنهم اززبان وقلم شاهرخ . شاهرخ با ایده گرفتن ازمقاله ی " چه باید کرد ؟ " لنین ، چگونگی ایجاد حزب کمونیست را ازطریق پیوند مارکسیسم ـ لنینیسم با جنبش کارگری ، تشکیلات مخفی ، هسته مرکزی مخفی متشکل ازانقلابیون حرفه ای وانتشارنشریه سراسری می داند وازنظرروابط درون تشکیلاتی بر مرکزیت دموکراتیک، ردوبدل نظریات ومباحث درونی وتبعیت اقلیت ازاکثریت، تکیه میکند. کدام یک ازاین شروطی که شاهرخ می شمارد با مذاق تروتسکی سازش داشت که بتوان مدعی شد ، شاهرخ دریک تشکل تروتسکیستی عضویت داشته است . درمورد طرح لنین برای ایجاد حزب بلشویک ومبارزه تروتسکی علیه حزب لنینی بلشویکی دربالا مختصراً اشاره رفت . تنها اصلی راکه تروتسکی دردرون حزب بلشویک ، حتی پس ازپیوستن به آن حزب دراواسط ١٩١٧ درمورد خود پذیرا نبود ، اصل مرکزیت دموکراتیک وتبعیت اقلیت ازاکثریت بود . تروتسکی ریاکارانه ازدستورحزبی مبنی برامضای قراردا د صلح برست درمرحله اول خودداری کرد ودرصددِ عقد قرارداد بافرانسه برای ادامه جنگ باآلمان درآمد . تروتسکی دردستورحزبی برای آزادسازی تمامی اوکرائین خرابکاری کرد وبه جای آن خودسرانه حمله برای تسخیرورشورا پیش گرفت که باعث شکست ارتش سرخ وازدست دادن بخشی ازسرزمین شوروی شد . تروتسکی خودسرانه وبدون کوچکترین مشورت درون حزبی ، طرح نظامی کردن اتحادیه هارا دربیرون ازحزب مطرح ساخت که ازلنین تودهنی خوبی را گرفت . طرح تروتسکی وتعدادی دیگردربرابرطرح کمیته مرکزی درسال ١٩٢٦ به بحث درون حزبی گذاشته شد که پس ازردوبدل کافی نظریات دوطرف ، طرح کمیته مرکزی ٧٢۴ هزار رأی وطرح تروتسکی ویاران اش تنها ۴٠٠٠ رأی آورد . آیا تروتسکی درضمن حفظ نظرخود به تبعیت ازنظراکثریت حزب وکمیته مرکزی پرداخت؟ نه . اوتلاش کردکه با کمک ایادی گاردسفید درمارش دهمین سالگرد انقلاب اکتبراخلال به وجود آورد وشعارهای ضدکمیته مرکزی وضد دولتی را به امید واهی قیام ورسیدن به قدرت ، به شعارآن روزتبدیل کند . تروتسکی درزمان جنگ داخلی می خواست تعدادی ازکمیسرهای حزبی را که بابرنامه های نظامی اوموافق نبودند ومی باید وظایف کمیساری خودراانجام میدادند به اعدام محکوم کرد واگردخالت به موقع کمیته مرکزی حزب نبود ، بسیاری ازاین کادرهای معتقد وراستین حزبی ، اعدام شده بودند . برای تروتسکی مفهوم اصل مرکزیت دموکراتیک چنین بود : تبعیت همه ازتروتسکی و آزادی عمل تروتسکی برای هرنوع عمل دلخواه وهرتصمیم فردی او . شاهرخ با این چنین تفسیری ازمرکزیت دموکراتیک هم خوانی نداشت . نوشته های اودراین مورد صراحت کامل دارند .
مدت زمانی است که برخی ازآکادمیستهای مدعی جانبداری ازمارکسیسم ازجمله ارنست مندل تروتسکیست به منظورمخدوش سازی خصلت کارگری حزب کمونیست ، سعی کردند که هرحقوق بگیررا به عنوان بخشی ازطبقه کارگرمحسوب دارند . متأسفانه چنین برداشت غیرمارکسیستی ازمفهوم طبقه کارگرمورد پذیرش بخشی از مدافعین طبقه کارگرکه حتی هیچ گرایشی به تروتسکیستها واین یا آن آکادمیست مارکسیست نما ندارند ، قرارگرفته است . شاهرخ بااین نظریه خط فاصل دقیق داشت. لنین درتعریف طبقه نوشت : " طبقات به گروههای بزرگی ازافراداطلاق می گردد که برحسب جای خود درسیستم تاریخاً معین تولید اجتماعی ، برحسب مناسبات خود ( که اغلب بصورت قوانین تثبیت وتنظیم گردیده است ) باوسایل تولید ، برحسب نقش خود درسازمان اجتماعی کاروبنابراین برحسب شیوه های دریافت ومیزان آن سهمی ازثروت اجتماعی که دراختیاردارند ازیکدیگرمتمایزند " ( مقاله : ابتکارعظیم ) ودرست براساس همین تقسیم بندی دردونامه به مولوتف برای ارائه به کمیته مرکزی وکنگره حزب پیشنهاد کرد که " رفیق مولوتف : تقاضادارم پیشهاد زیررا به پلنوم کمیته مرکزی ارائه دهید : من برای افزایش دوره آزمایشی عضوجدید درحزب اهمیت خاص قائلم . زینویف این دوره راشش ماه برای کارگران ویک سال برای سایرین معین کرده است . من پیشنهادمیکنم که مدت زمان شش ماهه ی دوره ی آزمایشی تنها درمورد آن بخش ازکارگران مقررشود که کمترازده سال درکارخانجات بزرگ نبوده باشند ، برای سایرکارگران مدت زمان یکسال ونیم ، برای دهقانان واعضای ارتش سرخ دوسال وبرای تمامی بقیه افراد به مدت سه سال باشد . استثنائات درصورت توافق کمیته مرکزی وکمیسیون کنترل مرکزی مجازاست : ( درباره شرایط پذیرش اعضای جدید درحزب – نامه اول ، ٢۴ مارس ١٩٢٢ ) . لنین درنامه دوم خاطرنشان کرد که : " برای اینکه نه خود ونه دیگران رافریب دهیم می بایست تعریف از ً کارگر ً را بدین صورت مشخص سازیم که شامل کسانی می شود که براساس موقعیت زندگی خود به تفکرکارگری رسیده باشند .
این امکان ندارد مگرآنکه انسان سالیانی چند درکارخانه کارکرده باشد واینهم نه برمبنای این یا آن نیت خاص جنبی ، بلکه اساساً به علت موقعیت اقتصادی واجتماعی زندگی " ( ٢٦ مارس ١٩٢٢ ) . شاهرخ به این موضع لنینیستی پای بند بود و با ارنست مندل وتروتسکیستهای ً نوین ً ودیگرکسانی که آگاهانه یا ناآگاهانه به مخدوش سازی هویت طبقاتی کارگری می پردازند ، مرزبندی قاطع داشت . شاهرخ دربرخورد به حکیمی می نویسد : " حکیمی چگونه هویت طبقاتی – اجتماعی کارگران رادرلایه های میانی وخرده بورژوازی جدید حل می کند . وی می گوید : ً طبقه کارگرمنحصربه کارگرتولید کننده درکارخانه وبخش صنعت نمی شود.... پزشکی که ازدولت ویادرمانگاه خصوصی حقوق خودرامی گیرد ، پرستارو معلم ها ، بخش مهمی ازطبقه کارگرند ً . یکی ازانحرافات اپورتونیستی رایج که حکیمی هم به آن دامن میزند ، نفی هویت مستقل طبقاتی کارگران با توهمات پوپولیستی – پست مدرن برای دورکردن نیروهای کمونیستی ازسازماندهی سیاسی – انقلابی طبقه کارگربه عنوان نیروی اساسی انقلاب وحاکمیت ازمحیط های کارگری ، رایج کردن کلمه مزدبگیر به جای طبقه کارگرومعادل قراردان آن وحل آن درپوپولیسم خرده بورژوازی است .... به طورمشخص آیا یک معلم ، کارمند وپرستارکه هیچ ارتباط مستقیم با تولید کالا وارزش اضافی نداشته ورودرروی طبقه سرمایه دارنبوده ودرکی ازروند بهره کشی ندارند ، میتوانند آگاهی سوسیالیستی رادرروند کاردرانطباق با شرایط عینی شان جذب کنند .... هدف اپورتونیستهای پوپولیست پست مدرن ، سوسیال دموکراتها ازجمله حکیمی ازاین تجدید نظرطلبی آشکاردرزدودن مرزهای طبقاتی ودرهم آمیزی وحل صف مستقل طبقاتی کارگران ، مخصوصاً قسمت پرولتری آن درلایه های خرده بورژوازی جدید ، سازش طبقاتی وتبدیل طبقه کارگربه زایده ودنباله روی ازبورژوازی می باشد " ( مقاله : حکیمی خدمت گذارسرمایه داری راخوب بشناسیم ).
شاهرخ درهیچ یک ازنوشته های اش کلمه ای درمورد " اقدام کارگری " نمی آورد وحتی کوچکترین اشاره ای به موجودیت چنین تشکلی نمی کند . چگونه یک فعال کارگری وکمونیست می تواند به قول رازی به " انتخاب کمیته اقدام کارگری درمقابل دهها کمیته ی دیگرومتصل کردن سیاسی وتشکیلاتی خود به کمیته اقدام کارگری " دست زند ولیکن درتوشته ها وگفتارخود ازاکثرکمیته های کارگری درایران نام ببرد وهیچ اشاره ای ، حتی یک بار ، به کمیته ادعائی آقای رازی نکند ؟ گفته اند دروغ استخوان نیست که درگلوگیرکند . این درست است ، ولیکن آقای رازی فراموش کرده است که دیگران نیزنوشته های شاهرخ راخوانده اند وزندگی سیاسی اورا دنبال کرده اند وتنها ریشخند را نثاردروغگوئی های ایشان می کنند . شاهرخ درپیام خود به کارگران بافق می نویسد : " تنها راه پیروزی زحمتکشان وحدت وتشکیلات است . سخن من روبه تشکل ها وفعالین کارگری ازجمله سندیکای شرکت واحد ، هفت تپه ، نقاشان تهران والبرز ، خبازان وفلزکارمکانیک ، هم چنین اتحادیه آزادکارگران ، کمیته های هماهنگی وپیگیری وکمیته های دفاع و.... است، دوستان شما راخطاب قرارداده وتوجه شمارابه وضعیت کنونی طبقه کارگرونیازهای آن درجهت ایجاد تشکل وسازمان یابی جلب میکنم " . شاید آقای رازی معتقد باشد که شاهرخ ، اقدام ً کارگری ً را درآنجائیکه نقطه چین کرده ، منظورداشته است !! البته بعید نیست که آقای رازی وهم نظرانش روزی روزگاری یک نوشته جعلی ازشاهرخ را روکنند که اوتقاضای عضویت درجرگه تروتسکیستها راکرده است . به منظورجلوگیری ازاین تقلب به دونقل قول ازشاهرخ اشاره میشود . شاهرخ درتمامی نوشته ها وگفته های خود می آورد: " من شاهرخ زمانی عضوهیأت بازگشائی سندیکای نقاشان تهران وعضوشورای نمایندگان کمیته پیگیری ایجاد تشکلهای کارگری " هستم . شاهرخ درهیچ جا اشاره ای به عضویت درتشکلی دیگروبه طورمشخص به " کمیته اقدام کارگری" نکرده است. گویا شاهرخ حدس زده بود که ممکن است درآینده ، برخی مکاران ودروغ گویان سیاسی برای کسب وجهه ی برباد رفته ، تلاش درانتساب شاهرخ به خود کنند ، ازاینرو باصراحت تمام اعلام کرده بود که به هیچ یک ازتشکلات موجود باورندارد . شاهرخ درمورد انتشارنشریه درخدمت به ایجاد حزب کمونیست میگوید : " البته نشریه باید غیرازنشریات موجود وکمیته سازمانده نیزغیرازکمیته های موجود باشند وهردوباید اززیربنا متفاوت ازنشریات موجود وباساختارواصول واقعاً کمونیستی ازصفرساخته شوند ، چون نشریات موجود ، کمیته های موجود وحتی احزاب وسازمانهای موجود مدعی کارگری هیچکدام واقعاً کارگری نیستند وبدون برقراری سلول ها وکمیته های کمونیستی مخفی درمحل کاروزندگی کارگران وتغییراصول فعلی خود ، پتانسیل تبدیل شدن به حزب کارگری رانیزندارند .... درنتیجه احزاب وسازمانهای موجود نه تنها برای طبقه کارگرمثبت نیستند ، بلکه مانع رشد وایجاد شدن حزب طبقه کارگرهستند ، یک فردانقلابی واقعی باید همه آنهارا کناربگذارد " ( مصاحبه باشاهرخ زمانی پیرامون حزب سیاسی طبقه کارگروویژگیهای آن ) . آیا ازاین واضح ترمی شود به مرزبندی با کمیته ها وسازمانهای موجود پرداخت . شاهرخ اظهارنظرمی کند که بایستی ازصفرشروع کرد ، کمیته های موجود یعنی ازجمله " اقدام کارگری " واقعاً کارگری نیستند ، برای طبقه کارگرمثبت نیستند و" یک فردانقلابی واقعی باید همه آنها راکناربگذارد " . چگونه می توان باورکرد شاهرخ که نه تنها هیچ یک ازکمیته ها واحزاب وسازمانهای موجود را پذیرا نیست بلکه حتی مانعی بر پیشروی جنبش کمونیستی می داند ، به یک باره بااشاره دست آقای رازی ودیگرهم جرگه ایها ی ایشان ، به یکی ازاین کمیته ها وآنهم ازنوع تروتسکیستی ، بپیوندد وبنابرگفته خود ، ماهیت انقلابی خودرابه زیرسئوآل ببرد . نه ، چنین چیزی امکان ندارد ، نقل قول بالا وآنچه که آورده شد روشن کننده ی موضع سیاسی شاهرخ ، می باشند . آقای رازی تلاش دارد که هویت انقلابی شاهرخ رابه زیرسئوآل برده تا شاهرخ را به سطح خود نزول دهد.
خلاصه اینکه شاهرخ براساس نوشته ها ، گفتاروعمل سیاسی خود ازاوان جوانی ، نه تنها هیچگونه تمایلی به تروتسکی وتروتسکیسم نداشت بلکه آنها را " اپورتونیست وبینابینی " میدانست ، ایجاد حزب را براساس ایجاد حزب بلشویک ورهنمود لنینی که صددرصد متغایربامواضع منشویکی تروتسکی بود پیشنهاد می کرد ، لنین را به سانِ تروتسکی نه تنها " اخلال گر " ، "رهبر ارتجاعی " و " ژاکوبینیسم " نمی دانست بلکه به عنوان " معماربزرگ حزب وحکومت پرولتری" می شناخت ، بامخدوش سازی هویت طبقاتی پرولتری به مانند تروتسکیستهای مُلهَم ازارنست مندل مرزبندی داشت ، هیچگاه ودرهیچ مورد ازجرگه " اقدام کارگری " به عنوان تشکلی مدافع جنبش کارگری نام نبرد و به روشنی اعلام داشت که کمیته ها وتشکلات موجود که شامل جرگه " اقدام کارگری " هم می شود " برای طبقه کارگرمثبت نیستند ".
هرانسان کمونیست می تواند بااین یا آن موضع گیری سیاسی واین یا آن اظهارنظرشاهرخ مخالف باشد ومجازاست که این مخالفت رابه صراحت بیان کند . منظورنویسنده ازبیان مواضع ونقل قولهائی ازشاهرخ نباید به معنای تأئید کامل آنها تعبیرشود . منظورتنها براین بود که به چند اختلاف مواضع اصولی شاهرخ با جرگه ای تروتسکیستی اشاره شده باشد تا همانگونه که لنین درمورد تروتسکی اظهارداشته بود که : " درموردچنین فردی ، وی را باید به عنوان دیپلماتی ازپست ترین قماش رسوا کرد " ، درمورد جرگه ای نیز که با دروغ وشیوه های تروتسکیستی به تخریب چهره ی شاهرخ ، این فعال کارگری وکمونیست ، می پردازد ، بایستی آنها را به عنوان دغلکاران سیاسی " ازپست ترین قماش رسوا کرد " . تنها احمقانه ترین افراد ودغلکارانی ازقماش تروتسکی وپیروان او می توانند دروغ گوئی آقای رازی راباورکنند .
آقای رازی دردروغگوئی ، تقلب و" جعل رویدادهای گذشته " ( برگرفته از لینک زیر ) به سبک تروتسکی سابقه درخشانی دارد . یکی ازپیش کسوتان جرگه های تروتسکیستی ایرانی درمورد هم نظروهم اندیشه خود چنین می نویسد : " مازیاررازی درجنبش چپ ایران نسل انقلاب ، چهره ناشناسی است وخودت می دانی که نزدکسانی که بااو آشنائی سیاسی دارند به ویژه اعضای " حزب کارگران سوسیالیست " سابق ، پیشینه چندان خوشنامی ندارد واورا طرد کرده اند " (مقاله : شهرفرنگ دنیای مجازاینترنت ). برای مطالعه کامل ، خواننده رابه لینک زیررجوع می دهم. اینجا کلیک کنید.
نویسنده را درتأئید یارد استدلال لینک فوق واصولاً دعواهای درونی تروتسکیستها ی ایرانی ، دخالت وعلاقه ای نیست . اما زمانی که حیثیت سیاسی شاهرخ درمیان است وفردی وافرادی مشابه مذبوحانه تلاش دارند آنرا لجن مال کنند ، مراجعه به قضاوت های اخلاق سیاسی این سودجویان سیاسی ، وچه بهترکه اززبان یاقلم هم فکرانشان باشد ، ضرورت دارد ، همانگونه بررسی ایزاک دویچرازتروتسکی آورده شد .

علی رسولی - ١٦ اکتبر ۲۰۱۵

******************

میراث شاهرخ زمانی: به سوی تقویت کمیته اقدام کارگری

با درود فراوان به بینندگان صدای کارگر سوسیالیست در ایران،
همان طور که اطلاع دارید با کمال تأسف دولت ایران و عواملش شاهرخ زمانی را به قتل رساندند. در مورد چگونگی به قتل رسیدن او و همچنین اهدافی که داشت، در برنامه های پیش توضیحاتی از سویی رفقا و نزدیکان او مانند رفقا علی رضا بیانی، فرامرز عباد و همچنین رفیق اسماعیل فتاحی طی دو برنامه ارائه شد. در این برنامه، من تلاش می کنم که میراث شاهرخ زمانی را مورد بررسی قرار بدهم و راه تداوم میراث او را مطرح بکنم. گرچه دولت سرمایه داری شاهرخ زمانی را به قتل رساند، اما میراث او زنده باقی خواهد بود و این به عهدۀ ما و جوانان پیشروی کارگری در داخل ایران خواهد بود که این میراث را تداوم ببخشیم. میراث شاهرخ زمانی یکی در حوزۀ استراتژیک و یکی در حوزۀ فعالیت های تاکتیکی او مطرح بود. در سطح استراتژی، میراث شاهرخ زمانی همانا ساختن حزب لنینی بود و این علّت اصلی آن بود که دولت سرمایه داری او را به قتل رساند. شاهرخ بر این اعتقاد بود که برای سرنگون کردن سیادت دولت سرمایه داری، نیاز به حزبی است که متکی بر تجارب انقلاب اکتبر، حزبی که توسط بلشویک ها و مشخصاً در رأس آن لنین در انقلاب اکتبر ساخته شد. او معتقد بود که چنین حزبی در داخل ایران باید در راستای تدارک انقلاب کارگری ساخته شود. این استراتژی را شاهرخ از طریق مقالات متعدد و همچنین گفتارها و مکالمات خودش به نسل آتی منتقل کرده و جوانان ایران به عنوان پیشروهای کارگری و کسانی که خواهان تداوم میراث شاهرخ زمانی هستند، این موضوع اصلی را نباید فراموش بکنند که استراتژی شاهرخ زمانی، استراتژی ساختن حزب لنینی در داخل ایران بود. از سوی دیگر میراث تاکتیکی او، این بود که برای ساختن این استراتژی، یعنی ساختن حزب انقلابی لنینی در داخل ایران، فعالین کارگری سوسیالیست باید به طور مستمر در درون جنبش کارگری فعالیت داشته باشند و هیچ گاه حتی یک لحظه خود را جدا از طبقۀ کارگر نکنند و این دخالتگری در حوزه های مختلفی می تواند سازمان پیدا کند. در حوزۀ حرکت های اجتماعی کارگران، معلمان و ملیت های تحت ستم و انواع و اقسام قشرهای تحت ستم در جامعه مانند زنان، جوانان و تمام اقلیت های قومی و غیره. این تاکتیک، تاکتیکی بود که شاهرخ زمانی روی آن تأکید داشت و خودش همواره این تاکتیک را از طریق صدور اطلاعیه های مختلفی که در همین برنامۀ «صدای کارگر سوسیالیست» آن را خوانده ایم، ارائه می داد. بنابراین میراث اصلی شاهرخ زمانی در دو حوزه، حوزۀ استراتژیک ساختن حزب لنینی و حوزۀ تاکتیکی دخالتگری در جنبش کارگری در تمام سطوح خود را نشان می داد و محفوظ نگه داشتن این میراث، لازمه اش تداوم این دو سیاست شاهرخ زمانی است.
سؤال بعدی این هست که چه کسانی قرارهست این میراث را محفوظ نگه دارد؟ این پرچمی که در دست شاهرخ زمانی بود، به دست بگیرند و تداوم راهش را تضمین کنند. محققاً ادامه دهندگان راه شاهرخ زمانی سندیکالیست ها، رفرمیست ها، دمکرات ها، لیبرال ها و سوسیال دمکرات ها نخواهند بود. چون آن ها اصولاً با وجودی که امروزه بسیاری شاهرخ زمانی را متعلق به خودشان قلمداد کرده اند، در تناقض آشکار و کامل بودند با استراتژی و تاکتیک های شاهرخ زمانی. کسانی که در مقام تداوم بخشیدن سیاست های شاهرخ زمانی هستند، افراد بی عمل و حرّاف و بی ارتباط به جنبش کارگری هم نمی توانند باشند. گرچه بسیاری از دوستان سابق یا افرادی که شاهرخ را خوب می شناختند، امروز خود را در مقام این موضوع قرار می دهند و می خواهند این میراث را به اسم خود تلقی کنند؛ در صورتی که میراث شاهرخ زمانی را تنها جوانان کارگر سوسیالیست در داخل ایران می توانند تداوم بدهند و نه کسی دیگر، و آن ابزاری که شاهرخ برای تداوم بخشیدن این میراث به جا گذاشت، یک کمیته بود و آن هم کمیتۀ اقدام کارگری است. شاهرخ زمانی به طور مستمر و سیستماتیک و از نزدیک حداقل در شش ماه آخر حیات خود با فعالین کمیتۀ اقدام کارگری در ارتباط نزدیک بود و بر پیشنهاد تداوم کمیتۀ اقدام کارگری از زوایای مختلف تأکید می کرد و به آن اصرار می ورزید. در اطلاعیه ی که از طرف جمعی از کارگران، جوانان و دانشجویان کمونیست حدوداً دوم شهریور۱۳۹۴ انتشار یافت، یکی از امضاکنندگان خود شاهرخ زمانی بود با یک سلسله پیشنهادهای مشخص برای بهتر کردن وضعیت کمیتۀ اقدام کارگری این را انتشار داد. از جمله این که نام کمیتۀ اقدام کارگری مبدل شود به «کمیتۀ اقدام مشترک کارگری» و همچنین یک سلسه پیشنهادها و ترمیمات برای بهبود بخشیدن به فعالیت های کمیتۀ اقدام کارگری مطرح کرد. این اطلاعیه در همان زمان در سایت کمیتۀ اقدام کارگری درج شد و مجدداً باز تکثیر شده است. کمیته متکی به یک برنامۀ اقدام کارگری که این برنامه هم برنامۀ تازه ای نیست. برنامه ای هست که حدود ده سال پیش در داخل ایران میان کارگرهای پیشرو توزیع شد و مورد تبادل نظر (از جمله با خود شاهرخ زمانی) قرار گرفت. بنابراین این طوری نبوده که شاهرخ زمانی به کمیتۀ اقدام کارگری ناآشنا بوده باشد یا اصولاً برنامۀ آن را ندانسته باشد که چیست و انتخاب کمیتۀ اقدام کارگری در مقابل ده ها کمیتۀ دیگر و متصل کردن سیاسی و تشکیلاتی خود به کمیتۀ اقدام کارگری کاملاً حساب شده و از روی تحقیقات پیشین و دیدن تجارب قبلی بوده است. شاهرخ زمانی کسی نبود که با جریانات مختلف ارتباط تشکیلاتی و سیاسی پیدا کند و احزاب و سازمان های سیاسی دیگری بودند که تمایلاتی به شاهرخ زمانی نشان می دادند اما او هرگز خود را مرتبط با آن ها نکرد. کمیته های مختلفی هم بودند در گذشته، و امروز هم هستند، اما انتخاب کمیتۀ اقدام کارگری یک موضوع مرکزی را به ما در داخل ایران نشان می دهد و این موضوع این هست که برای تداوم بخشیدن به میراث شاهرخ زمانی چه در حوزۀ استراتژیکی آن یعنی ساختن حزب لنینی و چه در ارتباط با دخالتگری در جنبش های اجتماعی ایران، تنها می تواند از طریق کانال کمیتۀ اقدام کارگری در ایران تحقق پیدا کند. کسانی که امروزه خود را مرتبط به شاهرخ زمانی می دانند و این موضوع مرکزی را یعنی ساختن کمیتۀ اقدام کارگری در داخل ایران را مورد سؤال قرار می دهند یا مسکوت نگه می دارند یا بدتر از آن در مقابلش ایستادگی می کنند، در تقابل با تداوم میراث شاهرخ زمانی قرار گرفته اند، چه خودشان آگاه باشند به این مسأله، چه آگاه نباشند. بنابراین جوانان کارگر سوسیالیست در داخل ایران با کسانی وارد فعالیت در راستای تداوم میراث شاهرخ زمانی می شوند که در تقابل با کمیتۀ اقدام کارگری قرار نگرفته باشند و کسانی که از بنیان گذاران تداوم میراث شاهرخ زمانی خواهند بود، همان کسانی هستند که چند سال گذشته در خیابان های شهرهای مختلف ایران از شمال به جنوب، از شرق به غرب، اطلاعیه ها و حمایت های خودشان را از شاهرخ زمانی و سایر زندانیان سیاسی کارگر و معلمان و غیره نشان دادند. کلیپ ها و فیلم ها و گزارش های این رفقای جوان در داخل ایران در برنامه های پیشین «صدای کارگر سوسیالیست» منعکس شده و در آتیه همچنین خواهد شد. بنابراین اگر ما این ندای شاهرخ زمانی را بخواهیم دنبال بکنیم، مسألۀ محوری ما در داخل ایران بین جوانان کارگر سوسیالیست و جوانان سوسیالیست، در واقع تداوم و مستحکم تر کردن کمیتۀ اقدام کارگری هست. کمیتۀ اقدام کارگری یک اتحاد عمل سراسری کارگری است برای تحقق مطالباتی مرتبط به مبارزات ضد سرمایه داری کارگران. برای مستحکم کردن کمیتۀ اقدام کارگری، پیشنهاد مشخص شاهرخ از یک سال پیش حتی این بود که ما در داخل ایران باید به ایجاد یک نشریۀ کارگری سراسری مبادرت کنیم. شاهرخ مدام در بحث هایش، در نوشته هایش، صحبت از ایجاد نشریۀ کارگری می کرد و کمیتۀ اقدام کارگری هم با اتکا به درخواست شاهرخ زمانی، بحث ها و تبادل نظرهایی در چند هفتۀ گذشته پس از مرگ او داشته تا این مطالبه و این درخواست شاهرخ زمانی را جامۀ عمل بپوشاند. یعنی این که یکی از قدم های اولیه برای تقویت کمیتۀ اقدام کارگری و مستحکم کردن عقاید و میراث شاهرخ زمانی ایجاد و انتشار نشریۀ کارگری هست. نشریۀ کارگری که به مثابۀ یک سازمان فعالین کارگر سوسیالیست در داخل ایران خود را مطرح می کند. نشریه ای کارگری خواهد بود که به طور مداوم در شهرهای مختلف در مراکز و در محلات کارگری پخش و نصب می شود بر در و دیوار ها، و به دست کارگران در محیط های مختلف می رسد. این نشریۀ کارگری، به مثابۀ یک سازمانده فعالیت های کارگری، بخش های مختلفی در درونش خواهد داشت. تحلیل های جنبش کارگری در داخل ایران، گزارش های فعالیت های کارگری، طرح مطالبات مشخصی که مرتبط با آگاهی فعلی طبقۀ کارگر است و راه های عملی را برای قدم های بعدی ترسیم می کند، و همچنین اخبار کارگری مهم در داخل ایران و در مناطق مختلف که بتواند تجارب را به راحتی به سایر بخش های مختلف کارگری در سراسر ایران منتقل کند. این نشریه را فعلاً فعالین کمیتۀ اقدام کارگری در ایران پخش و توزیع خواهند کرد. اما فراخوانی داده می شود در این نشریه که کلیۀ کارگران سوسیالیست و جوانان سوسیالیست در مناطق و شهرهای مختلف بپوندند به کمیتۀ اقدام کارگری تا راه رسیدن به میراث شاهرخ زمانی را عملی کنیم. پیشنهاد فعالین کمیتۀ اقدام کارگری یا کمیتۀ اقدام مشترک کارگری- که از این پس باید بنا به درخواست شاهرخ و رفقایش در داخل ایران چنین خوانده شود- این است که هر چه زودتر این نشریه را انتشار بدهیم. بنابراین از تمام فعالین کارگری سوسیالیست در داخل ایران درخواست می شود که هر چه زودتر با کمیتۀ اقدام کارگری- از طریق ایمیل و شمارۀ تلفن پایین صفحۀ تلویزیونی- تماس حاصل بکنند و موضوعات مشخصی را برای پیش برد اهداف کمیتۀ اقدام کارگری با رفقای کمیتۀ کارگری در ایران به بحث بگذارند و وظایفی را که در مقابل کمیتۀ اقدام کارگری هست، به مورد اجرا درآورند. با تشکر از توجه شما و به امید بحث های بیشتر در مورد نحوۀ سازماندهی کمیتۀ اقدام کارگری بر پایه یک سلسله سؤال هایی که در ارتباط با این بحث به دست ما رسیده. این بحث امروز را خاتمه می دهیم. روز خوش .

مازیار رازی

******************

آیا مارکسیست های " انقلابی" در عمل و گفتار صداقت دارند؟

مقدمه:
شاهرخ زمانی با توجه به کارها و نوشته هایش متعلق به جنبش کارگری و جنبش انقلابی است ، حتی به آنهای هم تعلق دارد که خود شاهرخ آنها را نقد می کند واما نقدش برای راهنمایی و سوق دادن آنها به راه انقلابی است،وی ضمن اینکه در این راه آگاهانه مبارزه کرد همزمان و آگاهانه در مقابل سرمایه داری و دولتش نیز ایستاد، و در جهت اثبات حقانیت کارها و گفته هایش جانش را وثیقه کرد. امروز دفاع من از او به عنوان یک شخص یا یک دوست و یا هم گرایش نیست، بلکه دفاع از حق جنبش کارگری و جنبش انقلابی برای دست یابی به همبستگی و عبور از بن بست و پراکندگی و نقد انحرافات است، هر کسی می تواند این گفته را نپذیرد، و برای انتقام گیری از نقد های گذشته ما، با بهانه قرار دادن حرکت های فرقه ای مارکسیست های " انقلابی " به من حمله کند، اما از حقانیت راه پیشنهادی شاهرخ هیچ کس بدون کلک زدن و تحربف و دروغ پردازی مانند همین مارکسیست های " انقلابی " نمی تواند فرار کند، و هر انقلابی وظیفه دارد، در این راستا از راه شاهرخ دفاع کند ، بحث این نیست که هر چه شاهرخ گفته است، درست است، اما راهی که او برای خروج از بن بست و بحران رهبری و بحران هویت نشان داده است، علی رغم اینکه دیگر رفقا نیز آن راه را به شکل های مختلف نشان دادند، اما امروز با نام شاهرخ مطرح می شود، و فعلا" بهترین راه برای رسید ن به اهداف طبقه کارگر است. جو و فضای شوری که از قتل شاهرخ در جهت حرکت به سمت همبستگی ایجاد شده بود، در حال فروکش است و در این روند فروکش شدن شور فوق دوباره فرقه گرایی ها و نقشه ها و برنامه های فرقه گرایانه رشد می کند، و در چنین فضای تعدادی تلاش دارند شاهرخ را به خود یا خود را به شاهرخ سنجاق کنند، اما همه می دانند برای سنجاق کردن خود به شاهرخ یا سنجاق کردن شاهرخ به خود باید، اول کمیته حمایت از شاهرخ زمانی را تخریب کنند و در همان حال اشرفی را تحریم و تخریب کنند، یا باید از روی اشرفی عبور کند، به این دلیل است که گرایش مارکسیست های" انقلابی " با هوچی گری و تکرار توهین و اهانت ها و تکراردهها بار اینکه اشرفی به ما نمی گوید کجا دروغ گفتیم و ... می خواهند خواننده را در مقابل انبوه گفته های پراکنده و گیج کننده و بی پایه و اساس مرعوب کنند. اما من طی دهها نامه خصوصی به انها گفتم کجا مرتکب خطا شدند( نامه های خصوصی همه موجود هستند) و وقتی از طریق نامه های خصوصی موفق به اغنای انها نشدم، موضوع را به دو شکل علنی کردم، و دو مطلب در این رابطه نوشته شده است، یک مطلب با نام خودم به این دلیل که در نامه خصوصی اخطار داده بودم، اگر از خطا و دروغ پردازی که کردید، دست بر ندارید، از طرف کمیته حمایت افشا خواهید شد، ولی آنها به جای بر طرف کردن خطای خود دست به هوچی گری زدند( آنها فکر می کنند چون اسم برخی از انها در لیست اعضا هست بنا براین حق دارند هر دروغی را بگویند جالبتر اینکه چهار نفری که وظیفه تخریب کمیته حمایت و اشرفی را از طرف گرایش مارکسیست های "انقلابی " به عهده گرفتند اولا" در کارهای کمیته بسیار کم کار بودند دوما" یکی از آنها حتی عضو کمیته نیست ولی با عنوان عضو کمیته کمر به تخریب کمیته بسته است.) من چون بیانیه 134 را برای رفقای عضو ارسال کرده بودم و منتظر جواب آنها بودم، مجبور شدم اول به صورت شخصی یک جوابی بدهم، که در این آدرس اینجا می توانید ببینید، و اعضای این گرایش فکر کردند این جواب شخصی همان بیانیه 134 است و در جوابی که به این نوشته دادند اشتباه آنها کاملا" محرز است، به این آدرس مراجعه کنید اینجا پس از اظهار نظر برخی از اعضای کمیته حمایت و اعمال تغییراتی در متن اولیه بیانیه 134 نیز ارایه شد که درآدرس اینجا می توانید ببینید، پس از این بیانیه مجددا" گرایش مارکسیست های "انقلابی " به ذن خودشان نقدی به بیانیه 134 نوشتند که در این آدرس می توانید ببینید اینجا در این متن نیز مانند مصاحبه مورد اعتراض و متن قبل باز هم چند دروغ دیگر مرتکب شدند.من قصد جواب دادن نداشتم و با توجه به هوچی گری ها و اینکه تاثیراعمال و گفته های شاهرخ را با به خود بستن او بی اثر می کنند مجبور شدم به برخی از نوشته هایشان جواب بدهم تا به صورت مشتی نمونه از خروار نشان بدهد چگونه این گرایش دروغ پردازی می کند . تعدادی از رفقا از من خواستند ادامه ندهم و من به آنها قول دادم این نوشته آخرین نوشته من در رابطه با موضوع مشاجره خواهد بود.
قبل از اینکه با آدرس های دقیق برخی از دروغ ها و خطا های اعضای گرایش مارکسیست های "انقلابی" را بند به بند بیان کنم نوشته ها و اعمال اخیر این گرایش را با یک بررسی اجمالی می شکافم تا معلوم شود با چه اهدافی دست به تخریب و تحریف زده اند.
شکل طرح مسئله ،
باید قبول کرد که خوانند بیکار یا بدهکار نیست که در مورد یک موضوع هر مطلبی را بخواند باید تلاش کرد مطلب دارای محتوا ، منطق و پیوستگی باشد ، تا پس از خوانده شدن بتوان با تکیه بر اسناد و استدلال های موجود در آن تصمیم به اظهار نظر یا انتخاب یکی از طرفین گرفت، در مورد مشاجره و مجادله با مارکسیست های "انقلابی" تلاش خواهم کرد موضوع را به شکل منطقی ، علمی و دور از فحش و اهانت پیش ببرم.
1- موضوع مجادله چیست ؟
از جانب هر طرفی متفاوت با طرف دیگر مطرح می شود، بنابراین باید موضوع را به دو شکل طرح کنم ، الف - مارکسیست های "انقلابی" به استناد گفته های مازیار رازی می گویند " میراث شاهرخ زمانی : پیش بسوی تقویت کمیته اقدام کارگری " است ، اول اینکه به کار بردن کلمه میراث خود معنای مرده خواری، تقسیم غنائم و دعوا سر سهم بیشتر از ارث دارد، که برای افراد انقلابی شرم آور است،
ب - من می گوییم طبق گقته های خود شاهرخ او یک مارکسیست لنینیست بود و راه و متد پیشنهادیش کار عملی مشترک در نقاط مشترک و بحث و تبادل نظر در نقاط اختلاف است و این به عینه از نوع فعالیت و نوشته هایش دیده می شود اعتقاد به کار مشترک عملی در نقاط مشترک داشت و بر این مبنا دارای سبک و متد خاصی در مبارزه است برای اثبات حقانیت سبک و متد خود جانش را فدا کرد بنا براین شاهرخ زمانی ارث و میراث کسی یا گرایشی نیست بلکه او به کل جنبش کارگری و جنبش انقلابی تعلق دارد، کار ها و نوشته های او باعث کردید حس همگرای در میان بسیاری از فعالین و تشکیلات ها گسترش پیدا کند این راهی است که شاهرخ رو به طبقه کارگر طرح کرد که اگر ما انقلابیون در این جهت فعالیت کنیم می توانیم جنبش کارگری و جنبش انقلابی را از بن بست پراکندگی ، بحران هویت و بحران رهبری نجات بدهیم، با توجه به این گفته هر گرایشی بخواهد شاهرخ را ارث خود نماید در واقع به جنبش کارگری و جنبش انقلابی خیانت کرده است، تمام تلاش من ابنکه نگذارم فرصتی کوچکی که از کشته شدن شاهرخ زمانی در جهت نجات جنبش انقلابی و کارگری پیشس امده است به دلیل فرصت طلبی ها به ضد خودش تبدیل گردد،
2- حال باید دید هر کدام از طرفین برای اثبات حقانیت خود به کدام دلایل نکیه می کنند؟
الف - عمده ترین نقطه تیکه گاه من گرایش شاهرخ است که خود در دهها مقاله تاکید کرده است مارکسیست لنینیست است و با کسانی که لنینیست را با عبارت حزب لنینی بیان می کنند هرگز نمی تواند اشتراک اصولی داشته باشد( این موضوع را تمامی اعضای شورای همکاری که شاهد بحث های شاهرخ و علیرضا بیانی بودند می توانند نظر بدهند) بلکه همکاری او تاکتیکی است که شاهرخ با تیکه بر گفته لنین که در اصول باید سرسخت ولی در تاکتیک باید انعطاف پذیر بود با این گروه همکاری می کرد و در همین حال همزمان با گروه های دیگر نیز کار می کرد.
ب – دومین تکیه گاه من به اصلی که شاهرخ برای همکاری بین گرایشات بیان کرده است و عبارت است از << کارعملی مشترک در نقاط مشترک و بحث و تبادل نظر در نقاط اختلاف >> و جالب است که شاهرخ همین کمله مشترک را به شکل اسب تروا در وسط قعله مارکسیست های "انقلابی" قرار داده است و به عنوان شرط همکاری خود با کمیته اقدام کارگری قرار داده است اینکه امروز آقای رازی در سخنرانی خود اینجا نامه شاهرخ را که ما فرض می گیریم درست باشد، شاه بیت ارث بری خود قرار داده است، اما شاهرخ قعله فوق را با قرار دادن کلمه مشترک به عنوان شرط همکاری به پاشنه آشیل مارکسیست های " انقلابی " تبدیل کرده است ، شاهرخ در همان نامه از کمیته اقدام کارگری خواسته است نامش را به کمیته اقدام مشترک کارگری تغییر بدهد این در خواست دو معنا دارد یک شاهرخ گرایش مارکسیست های "انقلابی " را نمی پذیرد، بلکه اقدام مشترک کارگری را همکاری تاکتیکی گرایشات می داند دو - وقتی کلمه مشترک در وسط نام کمیته فوق قرار بگیرد گرایش مارکسیست های" انقلابی " مجبور هستند با گرایشات دیگر همکاری کنند درست همان گونه که شاهرخ خواسته است کارعملی مشترک در نقاط مشترک و بحث و تبادل نظر در نقاط اختلاف، وقتی هرکمله ی به نامی اضافه می شود با خود معنا و مفهوم می آورد عمده ترین علت خارج شدن مارکسیست های "انقلابی " از جمع قدم اول تاکید سر سختانه اعضا جمع قدم اول به همین شعار شاهرخ بود (که در این نامه می بینیم خود شاهرخ نیز روی این کمله تاکید دارد این یعنی اشتراک شاهرخ با جمع قدم اول) ما باید بر مبنای رسالت وجودی خود کارعملی مشترک در نقاط مشترک را شروع کنیم و این گرایش سر سختانه مخالف بود و دقیقا" دلیل خروجش همین بود ( خواننده می تواند با مراجعه به فایل های صوتی مناظرات و بولتن ها و نشریه های جمع قدم اول پی به موضوع ببرداینجا حال می بینیم شاهرخ با ظرافت خاص همین شعار را در مقابل آنها شرط همکاری با انها قرار می دهد این نشان می دهد که جمع قدم اول در راه شاهرخ است و به مارکسیست های "انقلابی " غیر مستقبم شرط همکاری کار مشترک گرایشات است این همان سر سختی که لنین گفته است که در اصول سرسخت باشید.وقتی به این موضوع مورد زیر را اضافه کنیم همه چیز روشنتر می شود شاهرخ به من می گفت تو در بیرون هستی بررسی کن هر کسی را که فکر کردی برای جذب و اغنا کردن جهت همکاری لازم است شماره اش را به من بده من از موقعیتی که دارم برای اغنا کردن آنها جهت همکاری استفاده می کنم این نیز یکی از تاکتیک های او بود وزمانی که به او گفتم علیرضا و دوستاش از ریش سفید ها جدا شدند گفت تو آنها را به من بسپار ( لازم به توضیح است که ما پشت تلفن به جمع قدم اول ریش سفید ها می گفتیم. )
ج - سومین تکیه گاه من برای اثبات موضوع مجادله نوشته ها و گفته های خود شاهرخ است که هر رفیقی با خواندن انها متوجه می شود که شاهرخ به گرایش مارکسیست های "انقلابی " تعلق نداشت و تمام تلاشش نجات جنبش کارگری و جنبش انقلابی از بن بست پراکندگی ، بحران هویت و بحران رهبری از طریق عملی کردن شعار کارعملی مشترک در نقاط مشترک و بحث و تبادل نظر در نقاط اختلاف بوده است،
3- حال ببینیم گرایش مارکسیست های"انقلابی " با تکیه بر چه چیز های شاهرخ را از آن خود می دانند که هر چه از او باقی مانده را ارثیه خود قلمداد می کنند:
1- می گویند شاهرخ به تلویزیون این گرایش گفته است تلویزیون خودمان ، باید بگویم شاهرخ به همه ای تلویزیون های چپ می گفت تلویزیون خودمان برای اثبات این گفته دو مدرک وجود دارد یک می توانید از کسانی که در این رابطه با شاهرخ تماس داشتند صحبت کنید افرای مانند ، تیکا ، بهزاد ، هاشم و ... دو فایل صوتی هم اکنون هست که شاهرخ همین عبارت را در مورد تمامی تلویزیون ها بکار برده است. اینجا
2- دلیل دیگری که می خواهند ارتباط خود را خاص نشان بدهند فایل صوتی است که شاهرخ در آن به فرامرز عباد گفته است چطوری رفیق ؟ و این باعث شده فرامرز عباد و بقیه دوستانش سرمست شده واقعیت ها را درک نکنند برای رد این گفته هم کافی است که گفته شود شاهرخ با دهها نفر تماس داشت و به همه هم می گفت سالم رفیق یا چطوری رفیق یکی از اسناد متن کوتاهی است که بهزاد سهرابی پس از کشته شدن شاهرخ نوشته است و می توان در این رابطه نیز از افرادی که با وی ارتباط داشتند سوال کرد.
3 - سومین تکیه گاه این افراد موضوع نشریه است و فایل صوتی که شاهرخ به اینها گفته است مطالب برای نشریه داریم چون خود این افراد فرقه گرا و سکت هستند فکر می کنند هر کسی برای نشریه آنها مطلب بده متعلق به آنها است در حالی که طی حدود 5 سال گذشته شاهرخ به دهها نشریه مطلب داده است و هر کسی با هر گرایشی از او مطلب می خواست می داد و همیشه می گفت تمام گفته ها و نوشته ها را برای همه ی سایت ها ، تلویزیون ها و نشریات بفرستید تکیه کلامش این بود گسترده پخش کنید ، و از طرفی دیگر چون شاهرخ سکت نبود به نشریه گرایشات مختلف مطلب می داد و حتی نشریه گرایشات مختلف را توریع می کرد در این رابطه دو نمونه مثال می زنم یک نشریه دانشجویی خاک که حداقل از هر شماره 1000 نسخه اش را من و شاهرخ بدون اینکه بهروز کریمی زاده یا بقیه دوستانش بدانند در کجا توزیع می شود ، ما توزیع می کردیم و دومی نشریه دیگر دانشجویی بود که پریسا نصر آبادی و دوستانش منتشر می کردند و من و شاهرخ در توزیع آن کمک می کردیم این دو را مثال زدم چون دست اندر کاران آنها زنده هستند می توانند موضوع را تایید کنند.یا از طریق نشریه انقلاب سرخ مطالب شاهرخ برای رفقای جافک و کمونیست های انقلابی ارسال می شد یا ما از مطالب رفیق راوی و دیگران در نشریه انقلاب سرخ استفاده می کردیم قرض از گفتن این موارد بیان سبک کار شاهرخ است که همه فعالین چپ را در محدوده یک بلوک می بیند و دقیقا" تلاش من اینکه اجازه ندهم این سبک کار را گرایش مارکسیست های "انقلابی " آلوده و تخریب کند.
4- می گویند شاهرخ زمانی با علیرضا بیانی طی ده سال اخیر ارتباط تنگا تنگی داشت. این از بقیه دلایل بسیار سست تر است تنها همین کافی است که اعضای شورای همکاری که دوسال این دو نفر با هم همکاری داشتند بگویند که سطح همکاری چگونه بوده است ، و جالبتر اینکه تعدادی از اعضای کمیته پیگیری چندین بار شاهرخ را برای عضویت در کمیته پیگیری دعوت کرده بودند قبول نمی کرد وقتی من از شاهرخ خواستم بدون هیچ مخالفتی قبول کرد و یکی از معما ها برای اعضای کمیته پیگیری این بود چطور اشرفی توانست شاهرخ را قانع کند موضوع بسیار ساده است وقتی شاهرخ متوجه شد من هم مارکسیست لنینیست هستم همکاری ما دو نفر در هر فعالیتی با هم شروع شد و حالا گرایش مارکسیست های "انقلابی" برای تصرف شاهرخ تلاش می کنند این رابطه را پنهان یا تخریب کنند. چگونگی این عمل را در بند های بعد توضیح خواهم داد.
5-یکی دیگر از تکیه گاه های این گرایش این است که شاهرخ زمانی در زندان با اسماعیل فتاحی همکاری می کرد وتا کنون هم ارتباط داشته و چون اسماعیل فتاحی اکنون در گرایش مارکسیست های "انقلابی است نتیجه می گیرند شاهرخ هم مال این گرایش است، طبق نوشته خود این گرایش اسماعیل فتاحی از شهریور 93 به این طرف با این گرایش همکاری می کند علی رغم اینکه من با تکیه به نوشته های خود این گرایش و نوشته های فتاحی در بند های بعدی ثابت خواهم کرد که تاریخ شهریور 93 دروغ است اما حتی اگر شهریور 93 را به پذیریم باید پرسید همکاری شاهرخ و اسماعیل که 4 یا 5 سال قبل عضو نبوده چه ربطی به زمان فعلی یا به سال 93 دارد بدون شک هر انسانی قبل از عضو شدن در جای با هزاران نفر ارتباط دارد آیا آن هزاران نفر بعد از عضو شدن یک نفر همه عضو یا تعلق پیدا می کنند؟
6- می گویند شاهرخ زمانی فراخوانی به تشکل های کارگری برای ایجاد فدراسیون سراسری داده و یکی از فراخوانده شده ها در ردیف چهار کمیته اقدام کارگری بود که اشرفی آن را خط زده است ، این موضوع بسیار جالب و پیچیده است از یک طرف می خواهند بگویند اشرفی مخالف کمیته اقدام کارگری است برای همین نمی خواهد بپذیرد که شاهرخ به این کمیته تعلق یا علاقه داشت و از طرف دیگر می خواهند شاهرخ را هم مانند خودشان نادان جلوه بدهند اولا" علیرضا بیانی در زمان حضور در شورای همکاری چندین بار از اعضای شورای همکاری خواست که نام کمیته اقدام کارگری را هم در شورای همکاری بنویسند هیچ کس نپذیرفت دلیلشان این بود که این کمیته کجاست اگر علنی است کجاست و اگر مخفی است ما به جمهوری اسلامی فردا چه جوابی می توانیم بدهیم که با یک کمیته مخفی داریم همکاری می کنیم و شاهرخ هم در این بحث ها حضور داشت و می دانست که هرگز تشکل های علنی یک کمیته مخفی را در فدراسیون سراسری نمی پذیرند بنا براین هرگز چنین پیشنهادی را نمی داد دیگر اینکه این گرایش گیج شده است از یک طرف می گوید کمیته اقدام کارگری نطفه حزب پیشتاز انقلابی است و از یک طرف دیگر انتظار دارد تشکل های مانند سندیکای شرکت واحد ، و ... آن را به عنوان عضوی از فدراسیون تشکل های علنی بپذیرند آیا این طرز فکر انحراف و حماقت نیست؟ که بیایم با چنین موضوعی اعتبار شاهرخ را در نزد تشکل های کارگری صفر بکنیم، این گرایش از این عمل چه سودی می خواهد بدست بیاورد ؟ آیا می خواهد یک دگمه از زمین پیدا کرده است به خاطر دگمه کت بدوزد؟ آیا شاهرخ چنین فکری یا عملی را می کرد؟ شاهرخ می داند و ما هم می دانیم چندین سال است تمام زور خود را می زنیم تا بتوانیم همین تشکل های علنی را به هم نزدیک کنیم و آنها دهها بهانه از یک دیگر می گیرند که مثلا" فلان سندیکا مجمع عمومی تشکیل نداده است ما انها را قبول نداریم حالا شما می خواهید به این سندیکا ها بگوید باید کمیته ای را بپذیرید که حتی اعضایش معلوم نیست کجا هستند آیا این بازی کردن با آبرو شاهرخ به خاطر سکت خودتان نیست؟ جواب دیگر به این گفته این است که فراخوان مورد نظر را سه نفر امضا کرده اند و این گرایش تا کنون این را نمی دانست یعنی معلوم می شود این گرایش و افرادش این فراخوان را که مثلا" یکی از اعضایش صادر کرده است اصلا" نخوانده اند آیا به نظر شما این گرایش خنده دار نیست؟ حال فرض به گیرم این گرایش راست می گوید و اشرفی نام کمیته اقدام کارگری را خط زده است، خوب متاسفانه شاهرخ کشته شده حضور ندارد که موضوع را مشخص کند اما خوشبختانه بهنام ابراهیم زاده و محمد جراحی نفرات دوم و سوم امضا کنندگان فراخوان زنده هستند آنها می توانند به معتمدینی موضوع را بیان کنند. یا اگر آنها هم عضو کمیته اقدام کارگری هستند یک فراخوان دیگری بدهند، با همین یک بند می توانید کل این گرایش را خوب بشناسید.
7- این گرایش می گوید اشرفی به ما تهمت زده که ما دروغ پردازی می کنیم ولی نمی گوید کدام دروغ را گفته ایم. اولا" من هم در نامه های خصوصی به اینها گفتم و هم در نوشته خودم ـوردم درمصاحبه فرامرز عباد با اسماعیل فتاحی فرامرز عباد دروغ پردازی کرده دو پهلو حرف می زند در آن مصاحبه فرامرز دو تا سوال پرسیده است پس معلوم است دروغ کجاست و حال اگر باز متوجه نشدند و در زیر طی شاید 7 بند دورغ ها را خواهم شمرد.
8 - می گویند برای ما مطالب خود را می فرستاد و می گفت ویرایش کنید بنا براین از گرایش ما است ، شاهرخ برای بیش از ده نفر مطلب می فرستاد که تایپ کنند و منتشر شود ولی افرادی که بیرون بودند به نام برخی از آنها می توان اشاره کرد و از آنها پرسید وقتی کلمه یا عبارتی را متوجه نمی شدید و یا نمی توانستید مفهوم را ادیت کنید شاهرخ به شما چی می گفت " به همه حتی به خود علیرضا گفته بود اگر به مشکل بر خوردید برای اشرفی بفرستید او نظرات منو خوب می دونه ما هم نظر هستیم، حالا ممکن است علیرضا امروز این موضوع را پنهان کند ولی بقیه از جمله تیکا ، هومن ، نیما ، هاشم ، بینا می توانند گفته مرا تایید کنند و جالبتر اینکه تقریبا ایمیل های بیساری که بین من و افرادی که نام بردم و خود علیرضا رد بدل شده اند که مربوط به همین موضوع ، یعنی پیدا کردن و ادیت کردن عبارات و کلمات بودند که این دوستان تایپ کردند و برای ادیت یا یافتن موارد مشخص نشده برای من می فرستادند و من بعد اتمام برایشا پس فرستادم که اکنون بسیاری از ایمیل ها هنوز هستند، همچنین همیشه شاهرخ مطالب را زمانی برای بقیه می فرستاد که یا موفق به تماس با من نمیشد ویا کارهای من بسیار زیاد بودند، برای اثبات این گفته به فایل صوتی با این آدرس می توانید گوش کنید. اینجا
یکی از رفقا تلفنی گفت:
تو نباید زیاد وارد مشاجره شوی چون این گروه آنقدر بی پرنسیب و بی اصول هستند که از رفقای ده بیست ساله خودشان به دادگاههای سرمایه داری شکایت کردند و انها را تهدید به لو دادن به پلیس سرمایه داری کردند بنا براین تو با بک گروه کمونیست رو بروی نیستی، بلکه با یک گروهی که علنا" اعلام کرده است با پلیس سرمایه داری در جهت لو دادن رفقای دیروز خودشان همکاری خواهند کرد، رو به روی ، من این گفته را می پذیرم اما در حهت دفاع از راه و پیشنهاد شاهرخ از جان خود هم خواهم گذشت، حتی اگر همان گونه که جمهوری اسلامی جان شاهرخ را گرفت و اینها اگر جان مرا بگیرند باز هم در جهت دفاع از راه او سکوت نخواهم کرد. مارکسیست های "انقلابی" می گویند اشرفی دارد ما را تخریب می کند، اما من می گویم گرایشی که این همه دروغ پردازی می کند چه نیازی است آن را تخریب کرد ، به چند مورد اخیر جهت نمونه اشاره می کنم:
با توجه به اینکه دهها مورد دروغ ، تحریف و پنهان کردن حقایق در دو نوشته اخیر این گرایش و فیلم سخنرانی علیرضا بیانی اینجا و اینجا و فیلم مصاحبه فرامرز عباد با اسماعیل و اخیرا" فیلم سخنرانی مازیار رازی وجود دارد، اینجا و اگر بخواهم به همه آنها بپردازم باید دست از هر کار دیگری بردارم چون برای هر کدام موارد موجود در این نوشته ها و فیلم ها مطالب جداگانه ای لازم است، و چون قرار نیست بعد از این ادامه بدهم از انها می گذرم در اینجا فقط به مواردی که نیاز به پردازش زیاد ندارند اشاره می کنم:
1- در متن مقاله این گرایش با عنوان "پاسخ به بیانیۀ ۱۳۴ محمد اشرفی" نوشته شده است "تا جایی که به رفیق اسماعیل باز می گردد، او از سال ۸۸ با شاهرخ آشنایی داشت " اما آقای اسماعیل فتاحی در مصاحبه با آقای فرامرز عباد در جواب سوال آقای عباد که با شاهرخ چگونه آشنا شده است آقای فتاحی می گوید من در زندان با او آشنا شدم و همه می دانیم شاهرخ در سال 1390 به زندان افتاد و در 22/4/1390 بود که از انفرادی به عمومی منتقل شد و آنجا در تاریخ تیر ماه نود با اسماعیل آشنا شده است این یکی از دروغ ها است که اگر بگویم خانم بتی جعفری خبر ندارد و علیرضا نیز خبر ندارد اما آقای عباد و خود اسماعیل در مصاحبه بودند و از گفته های خود خبر دارند چگونه است که با اطلاع داشتن از واقعیت باز هم آقای عباد و اسماعیل این متن را امضا کردند این نشان می دهد که اعضای این گرایش کور کورانه اطاعت می کنند بنا براین کسانی که کور کورانه اطاعت می کنند و به روش تقلید نامه ای را امضا می کنند نمی توانند انقلابی و کمونیست باشند.
2- اینجا در متن قبلی این گرایش که نقدی علیه من است نوشته اند محمد اشرفی با ایمیل کمیتۀ دفاع از شاهرخ زمانی کسی را تهدید می کند که او خود در کنار رفیق شاهرخ از درون زندان تدارک ایجاد همین کمیتۀ دفاع را دیده بود." باز هم به تاریخ مراجعه می کنیم شاهرخ زمانی در تاریخ 17/3/1390 دستگیر شده است و کمیته حمایت از شاهرخ زمانی در تاریخ 23/3/1390 اعلام موجودیت کرده است و شاهرخ در تاریخ 22/4/1390 طبق بیانیه شماره 9 این کمیته از انفرادی به عمومی منتقل شده است حتی اگر شروع فعالیت اسماعیل فتاحی را با شاهرخ در حین ورود و آشنایی انها بدانیم باز ثابت می شود که نه شاهرخ و نه اسماعیل هیچ کدام در ساخته شدن کمیته حمایت دخالتی نداشتند چون کمیته فوق دقیقا" یک ماه قبل از آشنایی آن دو ساخته شده بود، روی هر بندی از نوشته این گرایش در این دو متن دست بگذارید چنین ایرادات و دروغ های دارد.
3- در متن دوم گرایش مارکسیست های "انقلابی " می نویسند "اسماعیل فتاحی بر مبنای تجربۀ پیشین خود، فعالیت مشترک با کمیتۀ اقدام کارگری را در شهریور ۹۳ آغاز کرد و پیش و پس از این، همواره در ارتباط با شاهرخ بوده است." خوب اینجا نیز افراد این گرایش از گنگ گویی و خلط کردن مسائل یک لحظه خارج شده تاریخ می دهند، این بسیار عالی است چون هر وقت تاریخ اعلام کردند موچشان باز شده است، به این صفحه توجه کنید اینجا
( با توجه به اینکه آقای اسماعیل فتاحی از ایران خارج شده است و در مصاحبه نیز خودشان این را اعلام کردند این را نوشتم تا بعد این دروغ پردازان نتوانند انگ کار پلیسی بزنند ) این تراکت ها کار اسماعیل فتاحی است و به مناسبت روز کارگر 1394 انجام شده است و دیده می شود که زیر آنها نام کمیته اقدام کارگری وجود ندارد اگر اسماعیل فتاحی در شهریور 1393 فعالیت مشترک خود را با این کمیته شروع می کرد باید در زیر تراکت ها مربوط به سال 94 نام کمیته اقدام دیده می شد ، این نشان می دهد که تاریخ شهریور 93 نیز دروغ است یعنی تا 20 می 2015 اسماعیل هنوز کار مشترکی با این کمیته نداشت، حتی برای اثبات دروغ بودن این موضوع من اسناد بسیار مهمتری نیز دارم پس از اینکه علیرضل بیانی این عکس ها را در وبلاگ کمیته حمایت از شاهرخ زمانی در تاریخ 20 می 2015 به عنوان کارهای کمیته اقدام در تبریز منتشر کرد اسماعیل به من ایمیل زد که چرا این کار را کردید؟ چرا کار منو دزدیدید؟ من به ایشان ایمیل نوشتم که من از این موارد خبر ندارم ولی کسانی که این عکس ها را روی وبلاگ گذاشتن ایمیل شان را به تو می دهم با خودشان تماس بگیر و در ضمن به ایشان نوشتم تو اگر می خواهی کارت را کسی به اسم خودش ثبت نکند باید یک اسمی برای خود انتخاب کنی و حتی به بعنوان نمونه پیشنهاد کردم که می توانی مثلا" زیر تراکت هایت بنویسی کارگر اخراجی این مکاتبات همین حالا به عنوان اسناد وجود دارند، ثابت می کند که یک نوشته این گرایش در متن دوم که اسماعیل در شهریور 93 همکاری با کمیته اقدام کارگری را شروع کرده است دروغ است و همچین همین مورد باز ثابت می کند که در مصاحبه نیز یکی از دروغ ها همین بود.
4 - این گرایش در متن دوم با پیچ و تاب دادنها و خلط مبحث کردنها توهین ها و انگ های مختلف در جای بیان می کند که "که شاهرخ زمانی، به عنوان کسی که یک دهه در ارتباط نزدیک مبارزاتی با رفیق علیرضا بیانی بود، " این را افرادی که در شورای همکاری حضور داشتند می تواند تشخیص بدهند که روابط شاهرخ با علیرضا بیانی چگونه بوده است و چون افرادی که در داخل هستند نمی توانند در این مورد اظهار نظر کنند اما حداقل چهار نفر از آنها اکنون خارج از ایران هستند و می توانند در این مورد نظر بدهند آن چهار نفر عبارتند از پریسا نصر آبادی، مریم محسنی ، بهروز خباز و محمد حسین هر رفیقی در رابطه با این گفته گرایش مارکسیست های "انقلابی " سوالی دارد ار این چهار نفر می تواند بپرسند.
5 - این هم یک دروغ دیگر باز در متن دوم می نویسند "که اگر هدف شاهرخ زمانی تدارک حزب انقلابی پیشتاز کارگری بود- که در حقیقت هم بود" هیچ کس حتی یک مطلب نمی تواند از شاهرخ بیاورد که حزب طبقه کارگر را با چنین اسمی "حزب انقلابی پیشتاز کارگری" بیان کرده باشد،
6- حدود ده روز پیش مطلبی از شاهرخ توسط گرایش مارکسیست ها"انقلابی" انتشار مجدد یافت و من با دیدن آن تعجب کردم که چرا این مطلب را تا به این روز من ندیدم و چرا روی وبلاگ کمیته حمایت گذاشته نشده است در حالی که علیرضا پسورد وبلاگ را دارد و این مطلب را قبلا" آنها در میلیتانت منتشر کردند همیشه هر دوستی مطلبی از شاهرخ تایپ می کرد یا منتشر می کرد برای من هم می فرستاد تا در ویلاگ بگذارم یا اگر خودش پسورد را داشت خودش روی وبلاگ می گذاشت و حتی هر کدام نمی توانستند عبارات یا کلماتی را بخوانند برای من می فرستادند تا درستش کنم اما این مطلب این روند را طی نکرده بود برای همین به موضوع شک کردم این موضوع مصادف بود با نامه علیرضا به سایت افق روشن که متاسفانه در این مورد مشغول جدال مکاتبه ای خصوصی بودیم در این بین من برای علیرضا نوشتم شما به چه دلیل یک کلمه از نوشته شاهرخ را حذف کردید با این توضیح که من همه نوشته را مقایسه نکردم بلکه بر حسب اتفاق یک کلمه را دیدم و چون آن کلمه جزو موارد مورد اختلاف شما با شاهرخ است نمی تواند حذف شدنش تصادفی باشد و با توجه به اینکه این مطلب را برای من هم نفرستادید و روی وبلاگ هم نگذاشتید این ها وقتی با هم جمع می شوند دلیل هدف مند بودن حذف کلمه فوق است چندین روز طول کشید و کلی نامه های خصوصی رد وبدل شد تا انها مجبور شدند متن فوق را تصیح کنند و متن فوق این است، اینجا این متن را علیرضا نوشته است " با این وجود، شخصاً هرگز کلمه ای اضافه یا کم نکردم؛( همین یک دروغ است) مگر به صورت کلماتی که با رنگ قرمز به معنی باید حذف شود، و کلمات با رنگ آبی به معنی اضافه شود، و سپس تصمیم نهایی را به عهدۀ خودش و یا روابط دیگرش گذاشته ام. با این که مطالبی از شاهرخ که از سوی من و رفقایم بازنویسی شده دوباره خوانی و تدقیق می شد، اخیراً متوجه شدم در مقاله ای با نام «در باب اهمیت سوسیالیسم علمی و مارکسیسم برای طبقۀ کارگر» کلمۀ «اتحادیه» در جایی از قلم افتاده بود که اکنون اصلاح شد. " می گوید اخیرا" متوجه شدم نمی گوید که ده روز است سر این موضوع با اشرفی دعوا داریم و یا می گوید روابط دیگرش شرمنده است و یا از روی همان ... بازی که به من نسبت می دهد نمی خواهد بگوید منظور روابط دیگر همان اشرفی است، در نامه های خصوصی برای ایشان نوشتم پسورد وبلاگ به شما داده شده بود که کمک حال باشید و هر مطلبی که مربوط به شاهرخ و دیگر کارگران زندانی است روی وبلاگ بگذارید اما شما فقط مواردی که مزبوط به نام خودتان بود می گذاشتید و فکر می کردید وبلاگ کمیته حمایت تابلو تبلیغاتی شماست، این اواخر این موضوع را تا به حد فرقه گرایانه پبش بردند که مطالب خود شاهرخ را نیز روی وبلاگ کمیته حمایت نمی گذاشتند و برای ما هم نمی فرستادند و متاسفانه شاهرخ و من این موضوع را متوجه نشده بودیم، من هم حدود ده روز ی است متوجه شدم حال معلوم می شود که نقشه مند در فکر تحریف و تغییر مطالب شاهرخ و اختلاف اندازی بودند. برای قوت و اثبات این گفته به سخنرانی علیرضا باید دقت کرد
اینجا که در سخنرانی گفت شاهرخ با یکی از دوستانش آمدند خانه من و شاهرخ گفت بیرجامه بده که صحبت زیادی داریم ، من با شنیدن این گفته تعجب کردم که علیرضا چرا از گفتن اسم دوست شاهرخ که خود من بودم صرف نظر کرده است من که در ایران نیستم برایم خطر ناک باشد در زمان، این سخنرانی هنوز موچ این گرایش باز نشده بود بنا براین من فقط تعجب کردم اما حالا با توجه به اینکه وبلاگ کمیته را دیگر بروز رسانی نمی کردند و حتی مطالب شاهرخ را روی وبلاگ نمی گذاشتند و حتی مطالب شاهرخ را حداقل در دو موردش که مشخص شده تغییر داده بودند بنا براین نگفتن اسم من در سخنرانی و نوشتن روابط دیگرش به جای اسم من هم بخشی از همان طرح تحریم و نفاق، افکنی بوده است، به این دلیل است که می گویم این گرایش می داند برای تصرف شاهرخ هیچ چارهای ندارد جزء حذف اشرفی و این را از مدتها قبل شروع کرده بودند،منتها من نمی دانستم و من امروز تازه منوجه می شوم که چرا شاهرخ هر مطلبی به کسی دیگر می داد نسخه ای از آن را به دست من می رساند و بار ها تاکید می کرد از اینها در آرشیو خوب نگهداری کن. در رابطه با مطلب «در باب اهمیت سوسیالیسم علمی و مارکسیسم برای طبقۀ کارگر» از طریق آرشیو متوجه شدم که کلمه ای را حذف کردند. این گرایش یکی از ایراداتی که به استالینیست وارد می کنند اینکه پس از مرگ لنین هر جا عکس مشترک لنین و تروتسکی بود استالینیست ها تروتسکی را حذف می کردند و اکنون این گرایش هر جا اسم من با شاهرخ است اسم مرا حذف می کنند، و می گویند به روابط دیگرش جالبتر اینکه من ایمیلی از علیرضا دارم که مطلبی از شاهرخ فرستاده که برخی از جاهایش ناقص است و علیرضا نوشته شاهرخ گفت برای اشرفی بفرست اون درستش می کند چون نظر من با اشرفی یکی است.
7 - و اما بسیار خوشحال شدم که آقای مازیار رازی سازمانده چنین نقشه های از سایه خارج شد و با سخنرانی خود در آدرس فوق اینجا جدال را به نبرد تمام قد تبدیل کرد این بسیار مهم است چون با این برداشت که اشرفی جواب نداده بنابراین حرفی برای گفتن ندارد، ایشان با خیال راحت که فکر می کند منطقه جنگی توسط افرادش تصرف و پاکسازی شده است، در هیبت یک سردار بزرگ و فاتح جهت خودی نشان دادن و درو کردن حاصل وارد نمایش شده است، او آمده است تا ضمن نجات افرادش و زدن تیر خلاص به اشرفی که مساوی با تصرف شاهرخ خواهد بود، به افراد خودش روحیه داده و در بالای تپه به ایستد و پیروزیش را با ژشت نگاه به افق جشن بگیرد، اما این بیچاره نمی داند روی تپه ای ایستاده و ژست گرفته است که زیر آن را موش کور عجب نقب زده است، و به کسانی به عنوان افراد خود تکیه کرده است که در بند های بالا دروغ گفتنشان ثابت شد، حال اگر بتواند خود از این نبرد سالم خارج شود ؟ بخت با او یار بوده، نجات یارانش پیش کش باد. در این بند مبارزی از تبار تروتسکیست در مقابل فردی از گرایش لنینیست قرار دارد، ایشان در سخنرانی فوق با یک عصبانیت خاص و نگران چندین بار به عمد می گوید حزب لنینی در حالی که طی دو سه سال قبل این گرایش از این عبارت کمتر استفاده می کردند تقریبا" راه افتاده بودند که کلمه لنینیسم را بکار ببرند و اکنون ایشان مانند کش به عقب برکشته است، ماجرا چیست؟ موضوع بر می گردد به حدود دو یا سه سال قبل این گرایش یک مطلبی از ترکی به فارسی ترجمه کرده بود که متن اصلی آن متعلق به رفقای ترکیه بود و این گرایش خیانت در امانت کرده در ترجمه فوق به جای کلمه لنینیسم که در متن اصلی وجود داشت نوشته بودند حزب لنینی وقتی رفقای ترکیه از من خواستند ترجمه را با متن ترکی آن مقایسه کنم موضوع مشخص شد و رفقای ترکیه به این ها تذکر دادند و اینها در مورد این موضوع شخصی بر خورد کردند اما من ضمن بحث های خصوصی با ایمیل یک مطلبی با عنوان " سوء استفاده و انکار، هر دو دشمنی با لنینیسم است" که در این آدرس است اینجا در رابطه با اینکه چرا این گرایش از کلمه لنینیسم می ترسد نوشتم، و در آن مطلب لپ کلام این بود که من کاری ندارم که لنینیسم درست است یا خیر سوال این است چگونه می توان قبول کرد که تروتسکی ، استالین ، مائو و ... بسیار دیگر که به هر صورت از لنین پایین تر هستند می توانند ایسم بگیرند و لی لنین در این رابطه توان ایسم گرفتن را ندارد چرا؟ و این ها جوابی نداشتند برای همین اگر مطالب قبل از آن بحث را با مطالب بعد از آن بحث که این افراد نوشتند یا ترجمه کردند مقایسه کنید متوجه می شوید که کلمه لنینیسم را بعد از بحث بکار می بردند اما چرا آقای مازیار رازی در این سخنرانی چندین بار تاکید بچه گانه روی عبارت حزب لنینی دارد ؟ علتش این است که من چند روز پیش در صحبت های اسکایپی که با اسماعیل داشتم این موضوع را بیان کردم و او به گوش مازیار رسانده است و از این موضوع گروه متزلزل شده است بنابراین سخنرانی مازیار و تاکیدات تکراری و عصبانی او بر عبارت حزب لنینی برایشان مصرف داخلی دارد، برای اینکه مازیار گروه را جمع و جور کند چندین بار به عبارت حزب لنینی تاکید می کند تا روحیه به گروهش بدهد حالا باید ببینیم آیا روحیه خواهند گرفت ؟ 1 - چرا در ترجمه امانت داری نمی کنید ؟ 2 - آیا لنین کمتر از استالین یا تروتسکی است که استالین می تواند استالینیسم باشد و تروتسکی می تواند تروتسکیسم باشد ولی لنین نمی تواند لنینیسم باشد، چرا؟ آیا این افکار سکت نیست که برای پنهان کردن ناتوانی خود صورت مسئله را پاک می کنید ؟ من از افراد این گرایش می خواهم اگر نمی ترسید این مطلب را <<سوء استفاده و انکار، هر دو دشمنی با لنینیسم است>> در این آدرس بخوانید اینجا مازیار رازی خودش هم مانند افرادش در این سخنرانی دچار دروغ پردازی علیه شاهرخ می شود، او می گوید شاهرخ می خواست حزب لنینی بسازد، اولا" شاهرخ خود را لنینیست معرفی می کند و برای همین هم است که شرط می گذارد که باید کلمه مشترک در نام کمیته اقدام بیاید یعنی اینکه گرایش ما یکی نیست یعنی اینکه من ( شاهرخ ) حزب لنینی نمی گویم من ( شاهرخ ) می گویم لنینیسم این که مازیار رازی رئئس مارکسیست های "انقلابی" در این سخنرانی می گوید شاهرخ می خواست حرب لنینی بسازد یا نوشته های شاهرخ را نخوانده است یا تحریف می کند، لنین می گوید موچ مجرم را باید در حین ارتکاب جرم گرفت، اگر می خواهید شاهرخ را بشناسید مطالب زیر را که نوشته های شاهرخ است بخوانید، آقای مازیار رازی بهتر است شما هم کمی نوشته های شاهرخ را مطالعه کنید بدون شک هم یاد می گیرید و آگاهیتان بیشتر می شود و هم بی جا تلاش نمی کنید یک لنینیست را به خود یا خود را به یک لنینیست سنجاق کنید، حداقل کمی آگاهی کسب می کنید .لطفا" مطالب زیر را بخوانید اینجا کلیک کنید.
(ما امیدواریم با تجمع گرایشات مختلف در این جمع که با همت شما رفقا پایه گذاری شده است، با شروع و ادامه و گسترش مباحثات مورد نیاز به حزب مورد نظر دست بیابیم، بدون شک این راه بسیار دشوار خواهد بود ولی صد در صد ممکن است! تنها لازم است شما رفقا دلسرد نشوید و با توان و ایمان هرچه بیشتر به راهی که شروع کردید ادامه بدهید ، ما ضمن فشردن دستان تلاشگر شما رفقای عزیز بحث خود را در رابطه با اولین مقوله اعلام شده یعنی حزب انقلابی طبقه کارگر را در چند قسمت ارایه می دهیم ) اسدالله غفار زاده اینجا کلیک کنید.
این متن از مقاله زیر که نوشته شاهرخ است "نشریه ما باید عین ایسکرای لنین به دور از حالت انتظار و تفسیر به اسلحه ی برنده طبقه کارگر برای انقلاب و سوسیالیسم تبدیل شود و ما بعنوان نطفه حزب سیاسی کارگری و بقول مانیفیست نماینده منافع کل طبقه کارگر در این راستا حرکت کنیم". و جالب است که شرطی مانند آن کلمه مشترک که برای کمیته اقدام کارگری گذاشته است بر ای ما در جمع قدم اول نگذاشته ، اینجا کلیک کنید.
من به همه رفقا برای بیشتر شناختن شاهرخ زمانی توصیه می کنم خواندن مطالبی که با نام شاهرخ منتشر شده اند، مطالب اسداله غفار زاده و همچنین مطالب انقلاب سرخ نشریه جبهه واحد کارگری و همچنین مطالب نشریه همبستگی کارگری را مطالعه نمایند تعدادی از مطالب این دو نشریه نوشته های شاهرخ زمانی هستند بخصوص نقدی که در دو شماره انقلاب سرخ به تروتسکی است متعلق به شاهرخ زمانی است و جالب است بدانید درست زمانی را که مازیار رازی مدت ارتباط شاهرخ با علیرضا بیان می کند تا شاهرخ را جزء روابط کمیته اقدام کارگری قلمداد کند در همان زمان شاهرخ مشغول انتشار انقلاب سرخ است. برای شناختن شاهرخ خواندن مقاله زیر مفید است ،" برای شناخت شاهرخ زمانی از چه مواردی، استفاده کنیم؟" اینجا کلیک کنید.
نامه های خصوصی که بین من و علیرضا و اسماعیل فتاحی رد بدل شدند و بسیاری از آنها اسنادی غیر قابل انکار برای باز کردن مشت این گرایش است به کتابی قطور تبدیل می شود اما نیازی نیست، فعلا" به صورت آرشیو نگه می دارم.

محمد اشرفی - ١٣٩۴/٧/١٦

******************

چرا محمد اشرفی دست از تخریب گرایش مارکسیست های انقلابی بر نمی دارد.

پس از تهدیدهای اخیر محمد اشرفی، وی نوشته ای منتشر کرده تحت عنوان:

«چرا گرایش مارکسیست های "انقلابی" به جلو می دود؟».

صرف نظر از بی ربطی این فرد به مباحث نظری-سیاسی و دخالت گری در این حوزه، و اقتباس واکنش وی از سبک کار کاسبانه که همواره باعث می شود او به شکل گنگ و مخدوشی موضوعاتی را به میان پرتاپ کند تا ببینید به هدف می خورد یا خیر، و صرف نظر از انتخاب عنوان فوق برای به زعم خویش یک «واکنش سیاسی» که کم¬ترین ربطی به چنین واکنشی ندارد، و کسی نمی تواند از مفهوم "دویدن به سمت جلو یا عقب" چیزی دستگیرش شود، ایشان گزارش اعمال 24 ساعت خود را، به عنوان اطلاعیه منتشر کرده است. اما مشکل هم¬چنان پا برجا است. خوانندۀ اطلاعیۀ "جهت دویدن" محمد اشرفی، نه می تواند از تهدیدهایی که برای رفقای کمیتۀ اقدام کارگری ارسال کرده، چیزی دستگیرش شود و نه از جمع¬بندی آن و قرار دادن آن ذیل عنوان پرطمطراق بی بار و بی خاصیت. هیچ کس نمی تواند بفهمد محمد اشرفی با این تهدیدها و اطلاعیه قصد بیان چه چیزی را دارد، اما هر نظاره گر منصفی متوجه خواهد شد که او قصد یک حملۀ کور به گرایش مارکسیست های انقلابی را دارد. کسانی که با سبک کار این فرد از قبل آشنایی داشته باشند به خوبی متوجه اهداف و رفتار او خواهند بود، ما نیز به محض این که بفهمیم اصل حرف او چیست و به جای سمپاشی و ایجاد بدبینی در صفوف فعالین کمونیستی، دقیقاً چه نقد و انتقادی به گرایش ما دارد، بدیهی است که بلافاصله پاسخ لازم به آن را خواهیم داد، اما به او اجازه نخواهیم داد قیم مآبانه از اعتبار شاهرخ زمانی و کمیتۀ دفاع حمایت از شاهرخ زمانی سوء استفاده کرده و با آدرس ایمیل این کمیته، این و آن را تهدید کند و تخریب گری های شخصی اش را در وبلاگ کمیتۀ دفاع از شاهرخ زمانی منعکس کرده و به این ترتیب به حیثیت و اعتبار کمیته ای که با تلاش جمعی فعالیت می کرده، صدمه وارد کند. اشرفی باید شجاعت واکنش مستقل به دیگران را به عنوان ملزومات اساسی دخالت گری به دست آورد و با نام خود و در مجرای خود هر آن چه را که در نظر دارد، اعم از دویدن به جلو یا عقب، نشستن یا راه رفتن را بیان کند. دیگر بس است با لیستی از اسامی مستعار تلاش در تخریب فعالین سیاسی و آسیب وارد کردن به اعتبار شاهرخ زمانی. کمیتۀ حمایت از شاهرخ نه جای عقده گشایی ها و نه ملک طلق وی است که هر وقت خواست تخریب نامه ها، و یا سمینارهای خود را در آن قرار دهد. این کمیته، تنها و تنها محل انعکاس کارزار دفاع از شاهرخ زمانی بود و تا تعیین تکلیف نهایی دربارۀ وضعیت آیندۀ کمیته، هیچ تعریف دیگری برای آن ارائه نشده است. اگر محمد اشرفی نمونه ای از فعالیت در راستای کارزار دفاع از شاهرخ زمانی را در کارنامۀ خود دارد، باید در این وبلاگ منعکس کند، در غیر این صورت او اجازه ندارد وبلاگ یاد شده را به دکان برخوردهای کاسبانه و شخصی تبدیل کند. او ادعا کرده است که رفیق فرامرز عباد، در مصاحبۀ خود در برنامۀ صدای کارگر سوسیالیست با اسماعیل فتاحی، صحبت هایی کذب کرده است، بدون ذکر این که کدام قسمت و دقیقاً چه موردی دروغ بوده است! چنان چه او نتواند این ادعا را اثبات کند، باید در همین سطح از رفیق فرامرز عباد عذرخواهی کند. محمد اشرفی با ایمیل کمیتۀ دفاع از شاهرخ زمانی کسی را تهدید می کند که او خود در کنار رفیق شاهرخ از درون زندان تدارک ایجاد همین کمیتۀ دفاع را دیده بود. محمد اشرفی باید این روش کاسبکارانه را به حریم شخصی خود، ( مثلا در وبلاگ دخالت حداکثری) انتقال داده و شجاعت کرده و با نام و هویت خود هر نقد و برخوردی را که دارد در مجرای مربوط به خود ارائه کند تا در صورت قابل اعتنا بودن، پاسخ مقتضی را دریافت کند.
اگر این یاداشت برخلاف میل مان و به ناچار در وبلاگ کمیتۀ دفاع منعکس می شود، به این دلیل است که به محمد اشرفی نشان داده شود برای سایر اعضای کمیتۀ دفاع نیز دشوار نیست که پاسخ به مسائل و اختلافات نامعلوم و گنگ را در همان سطحی که محمد اشرفی عامدانه به آن دامن می زند، منعکس کنند؛ اما در عین حال اعتراف می کنیم این جدال فرقه ای که محمد اشرفی از سر تنگ نظری های خرده بورژوایی و بر اساس عادت همیشه گی اش، و بر اساس تهییج عده ای که پیرامون خود گرد آورده به راه انداخته است، هیچ نتیجه ای در بر نخواهد داشت مگر دامن زدن به افتراق و سکتاریسم، و اگر ما به ناچار به این تخریب گری های او واکنش نشان می دهیم به منظور اعادۀ حیثیت از صداقت و کارنامۀ رفقای انقلابی و صدیقی است که محمد اشرفی، به جای تشکر از آنها، پس از دوره نسیت طولانی فعالیت دفاعی پربار از شاهرخ عزیز، به سادگی آب خوردن آن را تخریب می کند.

اعضا و همکاران کمیتۀ حمایت از شاهرخ زمانی:

بتی جعفری- اسماعیل فتاحی-عیلرضا بیانی- فرامرز عباد.

12 مهرماه 1394

******************

چرا گرایش مارکسیست های "انقلابی" به جلو میدود؟

من امروز صبح وقتی می خواستم وبلاگ کمیته حمایت از شاهرخ زمانی را بروز رسانی کنم ، آخرین فیلم تلویزیون این گرایش را دیدم و شروع کردم که طبق معمول آن را هم در وبلاگ منتشر کنم و در حین کار به آن گوش می کردم که متوجه شدم برنامه را طوری ساخته اند که مثل اینکه آقای اسماعیل فتاحی در زمانی که با شاهرخ در زندان بود از افراد کمیته اقدام کارگری بود و شاهرخ هم همکار این کمیته بوده و داشتند باهم با این کمیته همکاری می کرد و منتها این موارد را به طور دو بهلو پیش می برند، که بشود بعدا" طور دیگر هم تفسیر کرد، این باعث شد از گذاشتن لینک فیلم فوق منصرف شوم با تعدادی از اعضای کمیته صحبت کردم و قرار شد اول موضوع را با خود گرایش مارکسیست های "انقلابی" در میان بگذارم، که نامه های برای آقای فرامرز عباد ، علیرضا بیانی و میل میلیتانت و یک نامه هم برای اسماعیل فتاحی نوشتم و سپس متن بیانیه را برای دوستان ارسال کردم، تا نظر بدهند ، اما گرایش مارکسیست های "انقلابی" به جلو دویده، سعی کردند موضوع را شخصی جلو بدهند و بعد مثلا" خود را به حق نشان بدهند ، اما من چه به نام کمیته حمایت از شاهرخ زمانی و چه به اسم فردی خودم این حق را دارم که از شاهرخ و راه شاهرخ و نظرات او دفاع کنم و با توجه به اینکه نظرات شاهرخ و من کاملا" یکی است، هرگز اجازه نخواهم داد راه و نظرات شاهرخ را افرادی و گرایشاتی مانند مارکسیست های "انقلابی " تحریف و آلوده کنند. (با توجه به اینکه طی هفته گذشته چندین بار به آقای علیرضا بیان در نامه های خصوصی گوشزد کردم که اقدام به سو استفاده نکنند و اگر لازم باشد آنها را نیز منتشر خواهم کرد، و بیانیه بیان شده پس از اظهار نظر دوستان عضو و سر زمان اعلام شده منتشر خواهد شد.)برای اطلاع عموم از کم و کیف موضوع نامه های که امروز برای افراد نام برده در مورد موضوع اخیر نوشتم و جواب آنها را در زیر می آورم و قضاوت را به عهده خواننده می گذارم :

اسماعیل جان سلام
من می خواستم فیلم برنامه تلویزیونی مارکسیست های انقلابی را در وبلاگ کمیته حمایت بگذارم که متوجه شدم در این فیلم مصاحبه شما اشکالات بسیاری دارد که با حقایق سازگار نیست برای همین از منتشر کردن آن در وبلاگ منصرف شدم، در ضمن در این مصاحبه فرامرز دروغ های گفته است و شما در جواب آنها را رد نکردید و تلویحان قبول کردید ما در کمیته حمایت موظف هستیم از شاهرخ دفاع کنیم و دروغ های فرامرز را رو به عموم افشا کنیم و متاسفانه شما هم در اول ورودت به مبارزات با این دروغ ها رو برو هستی من بسیار خوشحالم که شما وارد مبارزه در جنبش کارگری می شوی اما نباید اول ورودت با این دروغ ها و فریب کاری ها باشد چون برای یک فعال از هر چیزی مهمتر صداقت است، من انتظار دارم به احترام شاهرخ و به احترام جنبش کارگری و به احترام همکاری های صادقانه ای که بین تو و کمیته حمایت از شاهرخ زمانی وجود داشت خودت را از این دروغ پردازی ها و فریب کاری ها کنار بکشی و طی بیست چهار ساعت آینده به صورت اطلاع رسانی به عموم اعلام کنی که این مصاحبه اشتباه بوده است چون ما تصمیم گرفتیم فردا بیانیه ۱۳۴ را در این رابطه منتشر کنیم و این را به مارکسیست های انقلابی اعلام کردیم . حا لا آینده تو در دست خودت است.

لطفان جواب این نامه را برایم بفرست.

قربانت اشرفی

نامه ای که برای آقای علیرضا بیانی، فرامرز عباد و میلیتانت ایمیل کردم.
ما قصد داشتیم طبق عرف کاری و وظیفه خود آدرس برنامه شما را در وبلاگ کمیته حمایت از شاهرخ زمانی منتشر کنیم، اما متاسفانه با توجه به عمل کرد اخیر شما و اخطار های که چند روز پیش به آقای علیرضا بیانی داده شده است، به فیلم توجه کردیم در کمال نا باوری با موارد کذب و فریب کارانه رو به رو شدیم، اینجا کلیک کنید.
با توجه به اینکه شما با حرکت های کاذب و غیر صادقانه از کشته شدن شاهرخ زمانی با بهانه قرار دادن دفاع از راه او دارید، سو استفاده می کنید، ضمن اخطار خصوصی اعلام می کنیم اگر تا بیست چهار ساعت دیگر فیلم زیر را جمع آوری نکنید، و به صورت کتبی رو به عموم اعلام نکنید، که در این فلیم بخصوص در قسمت مصاحبه با اسماعیل فتاحی اشتباه رخ داده است، طبق وظیفه خود که دفاع از شاهرخ و راه او است با صدور بیانیه ای با تکیه بر اسنادی که داریم حرکت کذب و فریب کارانه شما را افشا خواهیم کرد، جهت اطلاع شما به اسماعیل فتاحی نیز نامه ای نوشته از ایشان هم خواستیم خود را آلوده این بازی کثیف نکند.

نامه ای که از طریق تلگرام برای شان ارسال کردم.
دوست گرامی سلام من بسیار متاسف هستم، از اینکه در برنامه تلویزیون شما در مصاحبه شما با اسماعیل فتاحی موارد بسیار کذب را شنیدم من می خواستم این برنامه را در وبلاگ کمیته حمایت بگذارم که با شنیدن این دروغ ها منصرف شدم به شما و جریان فوق بیست چهار ساعت وقت می دهم این دروغ ها را بر دارید، و کتبان رو به اعلام کنید که اشتباهی صورت گرفته است، در غیر این صورت بیانیه شماره ١٣۴ را در افشای این حرکت شما که اکنون نوشته شده است رو به عموم ارایه خواهیم کرد قبلان هم در ایمیل های به علیرضا اعلام کرده بودم لطفان در حرکت های خود خطا نکنید،

و جوابی که گرایش مارکسیست های "انقلابی" در سایت خود گذاشتند.
ساعتی پیش، نامۀ تهدید آمیزی از سوی محمد اشرفی از اعضای «کمیتۀ دفاع از شاهرخ زمانی» دریافت کردیم؛ شبیه به همین نامه با تهدیدهای غلیظ تری را رفیق اسماعیل فتاحی از سوی وی دریافت کرده است. در این نامه محمد اشرفی برای ما مهلتی ۲۴ ساعته تعیین کرده تا برنامۀ این هفتۀ «صدای کارگر سوسیالیست» را به دلیل به زعم ایشان «حرکت کذب و فریب کارانه» از روی سایت ها «جمع آوری» و اطلاعیه ای در مورد «اشتباه» خود «به صورت کتبی رو به عموم» منتشر کنیم، در غیر این صورت ایشان بیانیه ای را در افشای ما منتشر خواهد کرد.
پاسخ ما به تهدید محمد اشرفی این است که حتی یک دقیقه از این برنامه را حذف نخواهیم کرد و بی صبرانه منتظر اطلاعیۀ ایشان خواهیم ماند تا حداقل در آن اطلاعیه بفهمیم کجای برنامۀ این هفتۀ «صدای کارگر سوسیالیست» و به چه دلیل دارای اشکال بوده است، زیرا در این نامه های هیستریک و تخریب کننده و تهدید کننده هیچ چیز، حتی یک کلمه مشخص نشده است. به این وسیله به محمد اشرفی اعلام می داریم که منتظر گذشت زمان ۲۴ ساعت نباشد و هرچه زودتر اطلاعیۀ مورد نظرش را منتشر کند، بدیهی است، حق پاسخ به آن را برای خود محفوظ دانسته و در صورت اهمیت و قابلیت پاسخ، بلافاصله پاسخ به آن را منتشر خواهیم کرد.
من از عموم می خواهم با توجه به این نامه ها وحرکت های اخیر این گرایش اعلام نظر کنند

با سپاس - محمد اشرفی - ١٣٩۴/٧/١١

******************

بیانیه ١٣۴

جهت اطلاع عموم!!!

کمیته حمایت از شاهرخ زمانی تا زمانی که موضوعیت فعالیت دارد و انحلال خود را اعلام نکرده است، وظیفه دفاع و حمایت از آرمانها و متدی که شاهرخ پیش روی ما نهاده است را بر عهده دارد.
امروز ها تعدادی جریانات ، محافل و افرادی تلاش دارند از ارتباطی که با شاهرخ داشتند ( با توجه به اینکه شاهرخ در فعالیت خود با همه جریانات ارتباط داشت) آن ارتباط را دلیل بر قبول خط آنها توسط شاهرخ قلمداد کنند ، و متاسفانه در این رابطه مارکسیست های انقلابی موضوع را تا حد تصرف شاهرخ که باعث به شکست کشانده شدن ادامه کارها ، روش و پیشنهادات شاهرخ خواهد شد، دست به انواع دروغ پردازی ها می زنند، از جمله در مصاحبه آقای فرامرز عباد با آقای اسماعیل فتاحی در برنامه تلویزیونی صدای کارگر سوسیالیست با آدرس اینجا گفته های آقای فرامرز عباد کاملان کذب بوده و این گفته ها فریب کارانه و دو پهلو است، این جریان با فریب اسماعیل فتاحی قصد سو استفاده از او را نیز دارد، و متاسفانه آقای اسماعیل فتاحی موضوع را در مصاحبه متوجه نشده است، که اگر با این جریان به خاطر چنین فریب کاری وارد مبارزه و جنبش انقلابی شود در اوایل ورود خود یک حرکت خطا در کارنامه مبارزاتیش ثبت خواهد شد، این مربوط به خود آقای اسماعیل فتاحی است که مشخص کند از چه زمانی با کمیته اقدام کارگری فعالیت می کند؟ آیا در زمانی که با شاهرخ در زندان بوده عضو کمیته اقدام کارگری بوده است؟ یا اصلا" نام چنین کمیته ای را شنیده بود؟ اما در رابطه با شاهرخ زمانی نه به خاطر خود شخص بلکه برای امکان ادامه راه و متد او و ممکن شدن فعالیت در جهت پیشنهادات شاهرخ ما وظیفه داریم موضوع را روشن کنیم و جلو فریب کاری را بگیریم، این جریان تلاش دارد از اعتبار شاهرخ سو استفاده کرده و از این طریق برای خود اعتباری کسب کند، ما ضمن محکوم کردن چنین حرکت های، اعلام می داریم، شاهرخ بر مبنای اصول پایه ی خود در جهت آماده سازی برای ایجاد تشکل های توده ای کارگران و فدراسیون سراسری و همچنین در جهت ساختن حزب انقلابی طبقه کارگر با همه جریانات چپ در محدوده اشتراکات فعالیت می کرد، در همین حال اعتقاد داشت، هیچ کدام از جریانات و گرایشات موجود انچه که طبقه کارگر لازم دارد ، نیستند ( آنچه که جنبش انقلابی و جنبش کارگری لازم دارد، نیستند.) شاهرخ اعتقاد داشت باید در جهت ساختن چنین جریان یا گرایشی در نقاط مشترک اقدام به اعمال مشترک بکنیم، این اعتقاد را در متد عملی خود، به صورت وحدت بین نظری - عملی به اوج خود رساند،ما از این متد حمایت و پبروی می کنیم، همه ی این موارد را در نوشته ها وگفته های و اعمال او می توان واضح و روشن مشاهده کرد، با توجه به چنین اعتقادی بود که با افراد مختلف از جمله تیکا، بهزاد، فرید ،امیر،پریسا، هومن ، هاشم ، علیرضا ، نیما ، فرامرز و دهها نفر دیگر ارتباط داشت ، و تقریبا" به همه، هم می گفت سلام رفیق، وچون بیشتر این دوستان می دانند موضوع چیست هیچ کدام حقیقت را زیر پا نمی گذارند،اما متاسفانه گرایش مارکسیست های انقلابی در این بین اقدام به اعمالی کرده و می کند که تاثیر حرکت ها و کارهای مثبت شاهرخ را از بین می برنند، که چنین کارهای ضمن اینکه ضدیت با اهداف و آرمان و متد شاهرخ است، در این راستا ضد کارگری و ضد جنبش انقلابی نیز است، بنا براین ما اعلام می کنیم، شاهرخ به همه جنبش کارگری و جنبش کمونیستی تعلق داشت، تا زمانی که سازمان سیاسی مورد نظر شاهرخ ساخته نشده است، هیچ جریانی حق ندارد و نمی تواند، شاهرخ زمانی را تصرف کند.

کمیته حمایت از شاهرخ زمانی - ١٣٩۴/٧/١١