سی و یک سال پیش کارگران و زحمتکشان با شنیدن این خبر در ساعت ١۴ بعد از ظهر ٢٢ بهمن از رادیو و تلویزیون که "ازاین ساعت دیگر ارتش با دولت نیست " بهترین لحظات زندگی از جلوی چشمانشان رژه رفت . احساس آزادای و برابری چنان در وجود تک تکشان پر وبال می زد ، که با هیچ زمان دیگری قابل مقایسه نبود . در آن لحظات عشق و دوست داشتن را با تمام وجود لمس می کردند . کارگران و زحمتکشان و در یک کلام اکثریت توده های به تنگ آمده چنین تصور می کردند که دیگر تمام شده و پس از قرنها دیکتاتوری را بجای گاه واقعی اش ( زباله دان تاریخ) توانستند بیندازند و به سمت جامعه ای پیش خواهند رفت که همه نارسائی های سیاسی و اقتصادی - اجتماعی و فرهنگی برطرف خواهد شد . آنها چنین تصور می کردند گه دیگرنه دیکتاتوری خواهد بود و نه بیکاری و نه نداشتن سرپناه.
آنروزها رانمی توان از یاد برد!
نزدیکهای ٦ بعد از ظهر همان روز پیام انقلاب از طرف گروهای سیاسی و شخصیت های مطرح آن روز از جمله خمینی جلاد خوانده شد . چنین تصور می شد که روزهای سخت سپری شده و زمان ساختن ایرانی دموکراتیک بر ویرانه های دیکتاتوری فرا رسیده است . مدت کوتاهی لازم بود تا کارگران و توده های مردمی که برای یدست آوردن دموکراسی و سوسیالیسم جنگیده بودند ، دریابند که نیروی بر آمده از قیام پیروزمند توده ای ، نیروی نیست که بتوا ند و بخواهد حتی یک قدم در جهت خواستهای برحق شان بردارد . تمام امید و آرزوی روزهای اول به ناامیدی و یأس تبدیل گردید . سه ماهی نگذشته بود که خمینی جلاد در صحبت با جمعی از دانشجویان اهواز در تاریخ ٣/٣/۵٨ می گوید:" آنهای که فریاد می زنند باید دموکراسی باشد ، این ها مسیرشان غلط است . مسیر ما نفت نیست . ملی کردن نفت پیش ما مطرح نیست . ما اسلام می خواهیم ." و نیز در پیام دیگری میگوید : " در انقلابی که در ایران حاصل شد در سرتاسر این مملکت فریاد مردم این بود که ما اسلام می خواهیم . این مردم قیام نکردند که مملکتشان دموکراسی باشد ." و نیز "به آنهای که از دموکراسی حرف می زنند گوش ندهید، آنها با اسلام مخالفند . می خواهند ملت را از مسیر خودش منحرف کنند . ما قلمهای مسموم ، آنها را که صحبت ملی و دموکراتیک و اینها می کنند می شکنیم ." " آنهای که به اسم دمکرات می خواهند مملکت را به فساد و تباهی بکشند ، این ها باید سرکوب شوند . ملت آنها را سرکوب خواهد کرد . کاری نکنید که باب غضب باز شود . " " این غده سرطانی را باید از جامعه دور کرد و دور کردنش هم این است که اعدامش کنند ." " هیچ گونه ترحمی در مورد آنها مورد ندارد."
همه این پیام ها در همان روزها و ماه های اول انقلاب داده شد . قداره بندان خمینی برای اجرای فتواهای رهبر در سراسر ایران براه افتادند . دستاورد های روزهای انقلاب یکی پس از دیگری گرفته شد . دستگیری های خیابانی شروع می شود . و دوباره زندانها از مبارزین راه آزادی و سوسیالیسم پر می گردد. مقاومت قهرمانانه مردم کردستان به خاک و خون کشیده می شود . و شوراهای دهقانی ترکمن صحرا و رهبران شان را از بین می برند . شوراهای کارگری و شوراهای محلات بیرون آمده از دل قیام سرکوب می شود . و بجایش شوراهای اسلامی را می نشانند . و خمینی جلاد می گوید : " اینها مثل خر همه چیزشان اقتصاد است ، همه چیزش علوفه ای است که میخورد ، این مردم برای خربزه قیام نکردند که ارزان بشود برای اسلام قیام کردند . " و آن شد که هر روز وضیعت مردم بدتر از روز قبل می شود. و دیگر حتی امید های که بشکل بسیار ضعیفش در دلهای مردم وجود داشت از بین می رود . روزهای سخت تری در پیش بود . جنگ ارتجاعی از سوی این جانیان ضد بشری سازماندهی می گردد ، دهها و صدها هزارنفر از فرزندان این آب و خاک در جبعه های جنگ گشته می شوند و صد ها هزار معلول و آواره جنگی بر جای گذاشته می شود . در چنین اوضاع و احوالی سال ٦٠ ، سال خون ، سال کشتار دختران و پسران ، مادران و پدران از راه می رسد . روزانه تعداد بیشماری از تظاهرکنندگان خیابانی را دستگیر می کنند و در محاکمات ده دقیقه به اعدام محکوم می کنند ویا روانه سیاهچالها می سازند . هر صدای مخالف و اعتراضی را با گلوله پاسخ می دهند . آنها حتی به نزدیکان شان نیز رحم نمی کنند . بدترین شکنجه های قرون وسطای را آزمایش می کنند ، دختران زندانی را قبل از اعدام تجاوز می کنند . روزانه صدها نام را در روزنامه های دولتی شان منعکس می کنند . آنها هدف شان رعب و وحشت بود . نشانی محل دفن بهترین فرزندان این آب و خاک را به مادران داغ دیده نمی دادند . جه مادران و پدرانی که حتی مجبور می شوند که برای تحویل گرفتن جسد سوراخ سوراخ شده عزیزانشان پول گلوله ها را بپردازند . و جه مادران و پدرانی که اجازه دفن فرزندانشان را در قبرستان عمومی نداشتند و بلاجبار در حیاط خانه شان آنها را به خاک سپردند . سال ٦٠ سال مقاومت قهرمانانه بود. چه بسیار قامت های افراشته ای که به خاک افتادند . آنها مرگ را به وحشت انداختند . هنوز خونهای ریخته شده خشک نشده بود که جلادان خون آشام در تابستان سال ٦٧ پیش از ۵ هزار زندانی در بند را به جوخه های اعدام سپردند . خمینی جام زهر نوشیده بود . می خواست همه را با خود همراه سازد . چند سالی از این اوضاع و احوال نگذشته بود که قتل های زنجیره ای از سوی حکومتیان سازماندهی می گردد و خون انسانهای بزرگی همچون محمد مختاری و محمد جعفر پوینده و دیگر روشنفکران پر ارزش این آب و خاک ریخته می شود . وحال در روزهای اخیردوباره طناب دارشان براه افتاده است . براستی که روزی از تاریخ سی و یک ساله این جانیان نبوده که با خون و کشتار همراه نباشد. و براستی که کارگران و زحمتکشان از چاله درآمدند و به چاه افتادند.
اما کارگران در این دوره سی و یک ساله یادگرفتند:
١- که رهائی شان تنها بدست خودشان ممکن است . و برای کسب رهبری و هژمونی انقلاب راهی جز تشکل و آگاهی وجود ندارد . بدون متشکل شدن و کسب آگاهی طبقاتی در بهترین حالت به دنباله روان طبقات و اقشار دیگر تبدیل خواهند شد . درانقلاب ۵٧ با آنکه نقش حیاتی با اعتصاب سراسری خود داشتند ، نتوانستند به مرحله هدایت گری آن خود را ارتقأ دهند . علت را باید در همین عدم تشکل و آگاهی جستجو کرد.
٢- که انقلاب کار توده هاست . و چیزی قراردادی و اینکه از قبل توسط نخبه گان نسخه انقلاب نوشته شود و بعد بوجود آید نیست . و زمان آن را نمی توان تعین نمود واز قبل تاریخ آن را اعلام کرد . وبه یک دهه و یا چند دهه ربط داد . تا زمانیکه توده های مردم براثر شرایط سیاسی و اقتصادی به ضرورت آن نرسند و خواهان متلاشی کردن بالای ها نباشند و بالای ها در حکومت کردن ناتوان نگردند ، شرایط برای انقلاب مهیا نیست . و هر موقعیتی الزامأ نیز به انقلاب منتهی نخواهد شد . بلکه عوامل ذهنی و متشکل شدن نیز باید مهیا باشد.
٣- که هر انقلابی در حین حال که می تواند دولت در قدرت را بزیر کشد ، بدین مفهوم نیست که به پیروزی دست یابد . نیروی برآمده از جنبش توده ای نیز می تواند بر علیه خواستهای مردم عمل کند . تجربه انقلاب ۵٧ به اندازه کافی اثبات گر این ادعا است . نیروی که از درون مبارزات توده ای براساس سالیان طولانی شکل گرفت و بوجود آمد . ازهمان ابتدای به حکومت رسیدن ارتجاعیت مطلق قطب نمای حرکت او بود . بنابراین زمانی می توان از تداوم انقلاب سخن به میان آورد ، که نیروی در قدرت برای تحقق خواستهای انقلاب اقدام نمایند.
۴- که جمهوری اسلامی به سادگی کنار نخواهد رفت . او برای حفظ بقأ خود تا لحظه آخر خواهد جنگید . از اینرو انقلاب غیر قعر آمیز در ایران امروزغیر ممکن خواهد بود . آقایانی که از هم اکنون های و هوی شان گوش فلک را کر کرده و مردم را از بکارگیری خشونت بر حذر می دارند . وهنوز هم امیدوارند که جمهوری اسلامی استحاله یابد و به یک دولت غیرولایت فقیه تبدیل گردد . بسادگی تمام خصائل حیوانی و ضد بشری جمهوری اسلامی را به فراموشی می سپارند . بی جهت نیست که پس از شورش عظیم مردم در روزهای عاشورا و تاسوعا به دست و پا افتادند و می خواهند مبارزات مردم را در چهارچوب قانون اساسی ونظام جمهوری اسلامی زندانی کنند.
۵- که جناح اصلاطلبان برای انقلاب و خواستهای انقلاب نیست که با جناح احمدی نژاد در افتاده اند . بلکه برای حفظ نظام جمهوری اسلامی است . آنها اعتقاد دارند که با اصلاحاتی می توان جمهوری اسلامی را نجات داد . حال آنکه مردم سرنگونی کل نظام را می خواهند واین کار بدون انقلاب شدنی نیست .ودرایران امروز تحولات پایه ای وبنیادی لازم است .
٦- که بدون دموکراسی توده ای و آزاددی های سیاسی نخواهند توانست به سمت جلو و متحق کردن خواسته های انقلاب و عدالت اجتماعی گامی بردارد . انقلاب بهمن اهمیت حیاتی این موضوع را به اثبات رساند .
رحمت خوشکدامن
١٧ بهمن ١٣٨٨ - ٦/٢/٢٠١٠