افق روشن
www.ofros.com

دو گام به پس کمپین مردان با حجاب و موضع گیری ها در مورد مرگ منتظری

بهرام رحمانی                                                                                           یکشنبه ۶ دی ۱٣٨٨

اخیرا دو واقعه ای که روشنفکران راست و لیبرال چپ ایران را دو گام به پس برد؛ اولی اقدام ظاهرا تابوشکنی «کمپین مردان با حجاب» و دومی موضع گیری هایی که پس از مرگ آیت الله منتظری اتخاذ گردید.

۱- «کمپین مردان با حجاب»
مجید توکلی، دانشجوی اخراجی دانشگاه امیرکبیر، در تجمع ۱۶ آذر روز دانشجو، در این دانشگاه سخنرانی کرد و بعد از خروج از دانشگاه، مامورین امنیتی او را بازداشت کردند.
ساعاتی بعد از بازداشت مجید توکلی، خبرگزاری های حکومتی فارس که به سپاه پاسداران و دیگر ارگان های امنیتی نزدیک است و ایرنا، خبرگزاری رسمی حکومت ایران، با انتشار عکس هایی از توکلی که مقنعه آبی و چادر سیاه بر سر داشت ادعا کردند که او بعد از سخنرانی اش با سر کردن چادر، قصد فرار از دانشگاه را داشته است.
در حالی که علی توکلی، برادر مجید توکلی، از نحوه دستگیری برادرش، به رادیو فردا گفت: «مجید دانشجوی دانشگاه امیرکبیر است؛ امسال هم در بندرعباس تحصیل می‌ کرد. او را به بندرعباس تبعید کرده بودند و روز ۱۶ آذر ماه برای سخنرانی به تهران دعوت شده بود. مجید به تهران می ‌آید و برای دانشجویان سخنرانی می ‌کند اما بعد از سخنرانی، آن طور که شاهدان به ما گفتند، نیروهای امنیتی او را سر چهارراه کالج دستگیر می ‌کنند. اما این که مجید لباس زنانه به تن داشته است همه ساختگی است و واقعیت ندارد. افراد زیادی به عنوان شاهد آن جا بوده ‌اند که دیده ‌اند مجید با چه لباسی از دانشگاه خارج شده بود. یک کاپشن مشکی رنگ به تن داشته و با همان هم از دانشگاه خارج شده است. متاسفانه الان هم از وضعیتش هیچ خبری نداریم... او نیاز به فرار کردن نداشت چون خودش با قرار وثیقه بیرون بود و وقتی می‌ خواستند می ‌توانستند احضارش کنند... آن جور که شاهدان اظهار کرده ‌اند و ما شنیده ‌ایم گویا یک ون سفید‌‌ رنگ بدون پلاک و یک پژوی ۴۰۵ که پلاک دولتی داشته است آن ها را تعقیب می ‌کنند. سر چهار راه کالج به شدت آن ها را می‌ زنند و بعد هم با خودشان می‌ برند...»
دستگیری و انتشار عکس مجید توکلی با چادر، واکنش های گسترده ای در پی داشت. بسیاری از سازمان ها و شخصیت های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی این افدام خبرگزاری های حکومتی را شدیدا محکوم کردند. عفو بین الملل با انتشار بیانیه ای خواستار آزادی فوری و بدون قید و شرط محید شد. در این میان برخی از چهره های فرهنگی، هنری و اجتماعی که عموما طرفداران حرکت سبز اسلامی به رهبری موسوی و یا گرایشات لیبرالی محسوب می شوند، با بر سر کردن حجاب و انتشار عکس هایشان با توکلی اعلام همبستگی کردند. ظاهرا پیام مردان محجبه این بود که حجاب زنانه را مایه تحقیر نمی دانند که انتشار عکس های مجید توکلی با حجاب زنانه باعث تحقیر او شود.
در حالی که حجاب تنها یک پوشش معمولی نیست، بلکه ابزار اسارت زن و تحقیر حرمت انسانی اوست؛ به ویژه در کشوری هم چون ایران که حجاب اجباری است و به زور سرنیزه بر زنان تحمیل شده است استفاده برخی از مردان از آن، حتا به عنوان اعتراض هم باشد اقدامی نادرست و عقب مانده است. اجباری بودن هر چیز و در این جا حجاب تحقیر و توهین بزرگ و آشکاری به انسان ها در جامعه ماست. بنابراین، در شکل و محتوا به کارگیری شیوه هایی از قیبل کمپین مردان با حجاب، بیش از آن که به نفس مبارزه رهایی بخش کمک کند به آن لطمه می زند. چه نیک بود که به جای کمپین مردان با حجاب، یک کمپین علیه حجاب با خواست لغو حجاب اجباری و آزادی فوری زندانیان به ویژه مجید توکلی راه می افتاد! با ابزارهای کهنه و ارتجاعی نمی توان یک مبارزه پیشرو و مدرنی را با خواست ها و شعارهای آزادی خواهانه و برابری طلبانه سازمان دهی کرد و پیش برد.
حجاب يك پوشش معمولی زنانه نيست که زنان خود به دل خواه انتخاب کرده باشند آن هم در جامعه ما که حتا عدم رعایت آن نیز جرم محسوب می شود و پایه های ایدئولوژی اسلامی را به لرزه درمی آورد. بنابراین، حجاب سمبل اسارت و تحقير زن است. در یک جامعه آزاد طبیعی است که کسانی هم با اراده خود حجاب سر کنند اما اکثریت زنان آن را قبول ندارند. وقتی مردانی به عنوان اعتراض کمپین چادر سر کنی راه می اندازند، مبارزه جدی علیه حجاب اجباری و به طور کلی مبارزه علیه کلیت حکومت اسلامی را لوث می کنند.
شکی نیست که مبارزه علیه حکومت اسلامی، نباید تنها محدود به سرنگونی این حکومت باشد، بلکه باید برای کنار زدن تمام قوانين مذهبی و سنت های عقب مانده تلاش مداوم و پیگیر فرهنگی و روشنگری نیز صورت گیرد تا افکار عمومی پیشرو و مدرنی ساخته شود. سیستم سرمایه داری نیز سنت های كهنه و زن ستيز و مردسالار كه ريشه در مذهب و روابط و مناسبات عقب مانده دارد را بازتولید می کند، پس مبارزه در راه نقد مذهب و قواینن ارتجاعی آن، نباید جدا از مبارزه علیه سیستم سرمایه داری باشد.
در حالی که طيف های ملی، مذهبی، لیبرال و غیره نه تنها به طور جدی علیه همه این سنت ها و قوانین اسلامی مبارزه نمی کنند، بلکه تحت عنوان «احترام به باور توده ها»، این بی عملی خود را توجیه نیز می کنند. آن ها از موضع طبقاتی خود حرکت می کنند و علیه اجحاف و ستم و تبعیض و استثمار سرمایه داری حرکت نمی کنند. از این رو، بی جهت نیست که آن ها مخالف سرنگونی حکومت اسلامی هستند و حتا در خارج کسور نیز تا آن جا که زورشان می رسد مانع سردادن شعار سرنگونی حکومت اسلامی در تظاهرات ها می شوند.

٢- موضع گیری ها در مورد مرگ آیت الله منتظری
حسينعلى منتظرى، روز شنبه ٢٨ آذر ۱٣٨٨ در سن ٨٧ سالگى درگذشت. بدنبال مرگ وی، گرایشات مختلفی از راست تا چپ موضع گیری و اظهارنظر کردند. برخی در موضع گیری های خود، او را مدافع سرسخت آزادی و حقوق بشر معرفی کردند. در حالی که واقعیت ها غیر از این ادعاها است. نقش و جایگاه منتظری در حکومت اسلامی ایران، به حدی مهم و تعیین کننده بود که «نایب امام» شد. مسئولیت های منتظری پس از انقلاب، عبارتند بودند از: ریاست مجلس خبرگان قانون اساسی، امام جمعه تهران و قم، قائم مقام رهبری، مسئول نصب قضات، ائمه جمعه و نماینده ولی فقیه در دانشگاه ها و سپاه، تعیین اعضای هیات عفو زندانیان، تعیین شورای عالی مدیریت حوزه علمیه قم. تعیین نماینده امام جهت تعیین هیات ٧ نفره واگذاری زمین، جذب و ارسال کمک های مردمی به جبهه ها در طول هشت سال جنگ، مؤسس و ریاست عالی دانشگاه امام صادق و مرکز جهانی علوم اسلامی و مدرسه دارالشفاء قم، سرپرستی و تولیت برخی مدارس علمیه در قم، مبتکر هفته وحدت و ولایت، و ... تالیف بیش از ۳۰ اثر فقهی، اصولی، اجتماعی، کلامی، تاریخی، حقوقی و سیاسی. منتظری ریاست خبرگان قانون اساسی را به عهده داشت و در تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نقش مهمی را ایفا کرد. وی از عوامل کلیدی در گنجاندن اصل ولایت فقیه در قانون اساسی به شمار می ‌رود. او، در سال ۱۳۶۴، از سوی مجلس خبرگان رهبری، به ادامه رهبریت پس از مرگ روح‌الله خمینی، به عنوان قائم‌ مقام خمینی تعیین شد و رسما به جامعه اعلام گردید. اما پس از بازداشت مهدی هاشمی، منتظری که هاشمی را بی گناه می ‌دانست به نشانه‌ اعتراض درس ‌های خود را تعطیل کرد. مهدی هاشمی که در افشای ماجرای مک فارلین نقش مهمی داشت به دلیل یک سری اتهامات مجرم شناخته شده و در سال ۱۳۶۶ اعدام شد. تلاش‌ های منتظری برای نجات او، که برادر داماد او بود، بی ‌ثمر ماند.
از سوی دیگر، در جناح بندی های درونی حکومت اسلامی، رقبای منتظری فرصتی گیر آوردند تا هر چه بیش تر او را به حاشیه برانند. هنگامی که نامه ‌ای از بیت رهبر در تاریخ ۱۳۶۸/۱/۶ خطاب به آیت الله منتظری منتشر شد، موقعیت او را شکننده تر کرد. سپس جواب منتظری در نامه ای به تاریخ ۱۳۶۸/۱/۷، که در آن درخواست کرده بود رهبری به انتخاب مجلس خبرگان واگذار گردد؛ سرانجام برکناری منتظری از قائم‌ مقامی رهبری، با نامه خمینی در تاریخ ۱۳۶۸/۱/۸، توسط رسانه ‌های جمعی منتشر شد. پس از بروز این اختلافات و به ویژه انتقاد منتظری از اعدام‌ های «بی رویه» زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷، به طور کلی نظر خمینی از قائم‌ مقام خویش برگشت و در آخرین نامه ‌ای که به خمینی منسوب شده است منتظری را «ساده ‌لوح» خوانده و نوشت: «شما پس از این وکیل من نمی ‌باشید.»
باین ترتیب، منتظری، بیش از ده سال در راس حکومت اسلامی و نفر دوم این حکومت در کنار خمینی، کلیه سرکوب ها، جنایات و کشتار این حکومت را مورد تایید قرار داده بود. او هیچ اعتراضی به برقراری آپارتاید جنسی و سرکوب سیستماتیک زنان، سرکوب و بی حقوقی کارگران، کشتار مردم ترکمن صحرا، کشتار مردم کردستان، اعدام های بدون محاکمه خلخالی، حمله به دانشگاه ها و انقلاب ارتجاعی فرهنگی، به شکنجه، تجاوز و اعدام هزاران نفر در زندان های مخوف اسلامی تا تابستان سال ۱۳۶۷ نکرد. در واقع به قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷، به «زیاده روی ها» و «اعدام های بی رویه» انتقاد کرد، بدون این که مستقیما نفس اعدام را محکوم و رد کند.
۶۷ حتا وی در آخرین موضع گیری خود نگرانی خود از به خطر افتادن موقعیت حکومت اسلامی و «اسلام مظلوم» را صریحا به زبان می آورد. منتطری در یکی از آخرین موضع گیری های خود که در رسانه ها انتشار یافته، در «خیرخواهی» حکومت اسلامی و رعایت قانون اساسی، به جانیان آن، چنین نصیحت می کند: «... ‏در خاتمه برای چندمين بار به عنوان نصيحت و خيرخواهی برای حاکميت‏ ‏يادآور می ‎شوم: راهی که مسئولين و تصميم گيرندگان نظام در پيش‏ ‏گرفته اند جز به ضرر دين و دنيای خودشان و مردم نخواهد بود. تمکين به‏ ‏همه اصول قانون اساسی و به رسميت شناختن حقوق ملت و عمل به آن‏ ‏بهترين راه برای نشان دادن حسن نيت حاکميت است. انحصارطلبی و‏ ‏خودمحوری و استبداد و اعمال خشونت در مقابل مردم، و محاکمات‏ ‏غيرشرعی و غيرقانونی فعالان سياسی خدمتگزار و شناخته شده و‏ ‏محکوميت های سنگين برای آنان، عاقبتی جز انزوای بيش تر کشور و نظام در‏ ‏دنيا و فاصله گرفتن بيش تر مردم از حاکميت و تخريب و مشوه نمودن چهره‏ ‏اسلام مظلوم و در نهايت غضب و خشم خداوند را به دنبال نخواهد داشت. ‏اميدوارم مسئولين مربوطه هرچه زودتر مسير باطل خود را اصلاح نمايند‏ ‏و رضايت خالق و خلق را تحصيل نمايند.» (‏والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته . ‏۱۰ آذر ماه ۱۳۸۸‏ ، حسينعلی منتظری) نباید فراموش کرد که منتظری یک مسلمان معمولی نبود، بلکه او در مقام یک آیت الله، بسیاری از فتواهای ارتجاعی را صادر کرده است و مروج و مبلغ و تدوین کننده قوانین شريعت اسلامی و قدوسیت احکام الهی و از جمله قوانین وحشیانه ای هم چون قصاص و سنگسار بود. بنابراین، منتظری نه ازادی خواه بود و نه طرفدار عدالت و حقق بشر.
اساس بحث در این جا، بر سر بررسی کارنامه منتظری نیست، اتفاقا بحث اصلی بر سر بیان واقعیت هاست! بحث بر سر تحریف واقعیت ها توسط کسانی است که ادعای ساختن جامعه بهتری را دارند. در حالی که در روز روشن خاک به چشم جامعه می پاشند و فداکاری ها و مبارزه مردم حق طلب و عدالت خواه و آزادی خواه را به قهقرا می برند.
در اوضاع متحول سیاسی کنونی جامعه مان که از یک سو خیزش میلیونی مردم علیه حکومت اسلامی در جریان است و از سوی دیگر، رقابت جناح های درونی حکومت تشدید یافته، مرگ منتظری ابعادی سیاسی به خود می گیرد. اما برای منتظری، جایگاه «مدافع آزادی و حقوق بشری» تراشیدن، راه را برای دیگر آیت الله های کمی «ملایم» و «منتقد زیاده روی ها» باز می کند و در جهت تثبیت جناح اصلاح طلبان درون حکومتی و بیرون از آن، یعنی بقای حکومت اسلامی از نوع دیگر را باز می گذارد. این سیاست اگر گرایشات اصلاح طلب درون و بیرون حکومت را تقویت می کند بر عکس، برای گرایش چپ جامعه، بسیار خطرناک و مضر است. هر چند که لیبرال چپ ها برای منتظری جایگاه غیرواقعی می تراشند، همواره بین دو صندلی می نشینند و منتظر حوادث می مانند تا با جهت وزش باد هم سو شوند. گرایشاتی که در هر حرکت و موضع گیری های خود و به عناوین مختلف جناح سبز حکومت اسلامی را مستقیم و غیرمستقیم تقویت می کنند. آن ها به هر ترفندی متوسل می شوند تا سیاست های راست خود را پیش ببرند. از این رو، گرایشات ملی و مذهبی و لیبرال و غیره نه با سیسات های کمپین مردان با حجاب و نه با سیاست های منتظری قادر نیستند جلو فروپاشی حکومت اسلامی و رهایی جامعه ایران از خرافات مذهبی و ستم و استثمار سرمایه داری را بگیرند. زیرا در مقابل همه گرایشات راست و لیبرال چپ، یک جنبش قوی کمونیستی در همه جنبش های اجتماعی فعالیت پیگیر و مداوم و آگاهانه ای دارد که بر علیه ستم و استثمار سرمایه داری و حکومت اسلامی حامی سرمایه و هم چنین تمام گرایشات عقب مانده بورژوازی هم چون ناسیونالیسم و مذهب و نژادپرستی مبارزه می کند. بنابراین، هر انسانی که دلش برای جامعه آزاد و برابر و عادلانه و انسانی می طپد بی درنگ به صف مبارزه علیه سرمایه داری و سرنگونی کلیت حکومت اسلامی می پیوندد.

بهرام رحمانی

bamdadpress@ownit.nu

ششم دی ١٣٨٨ - بیست و ششم دسامبر ٢٠٠٩

* نوشته حاضر در سایت دیدگاه انتشار یافته و توسط نویسنده برای درج در افق روشن ارسال شده است.