سی و یکسال پیش در چنین دورانی، پس از چهار سال مبارزه، روند انقلابی مبارزات توده ها به اوج خود می رسید. این مبارزات با وقوع بیکاری در اثر بحران اقتصاد سرمایه داری از حلبی آبادها آغاز گشته بود. به جرأت می توان گفت که با حمله کارگران ستم کشیده ی شمیران نو به کلانتری و شهرداری منطقه و آتش زدن آنها در شهریور سال ١٣۵٣، دوران رکود و اختناق سیاسی به پایان رسید و روند انقلابی مبارزات توده ای آغاز گشت. مبارزات مردم حلبی آبادها برای حق مسکن با اعتصابات کارگران شاغل برای مزدهای بالاتر همراه شد و با تغییر سیاست خارجی آمریکا و روی کار آمدن کارتر به سرعت به دانشگاه ها و مبارزات ضد دیکتاتوری دانشجویان کشیده شد. سرکوب نا موفق این مبارزات توسط دولت های پیاپی رژیم سلطنتی روشنفکران جامعه را تکان داد و ایشان نیز با برگزاری شب های شعر در دانشگاه ها به شیوه ی خود به مبارزات پیوستند. رفته رفته مبارزات وسیع تر گشت و هر بار به رویارویی نیروهای سرکوبگر سرمایه و مردم کشیده می شد تا اینکه در روز ١٧ شهریور ١٣۵٧ در میدان ژاله، هزاران تظاهر کننده به گلوله بسته شدند. این اقدام رژیم دیکتاتوری جان مردم را به لب رساند و از آن روز روند انقلابی توده ها به درجه ای رسید که دیگر با هیچ اصلاحات و تعویض نخست وزیری نمی شد مردم را راضی به ترک مبارزه کرد. از آن روز شعار "مرگ بر شاه" بر تمامی جامعه بعنوان حداقل خواسته های توده ای تبدیل گشت و شرایط انقلابی را بر جامعه غالب ساخت. حکومت نیز تنها پس از چند روز به دنبال نخست وزیر جدیدی گشت تا بتواند خشم مردمی را با سرکوب بیشتر مهار کند. در فاصله ی اعلام استعفای شریف امامی تا آغاز کار حکومت نظامی ازهاری، دو ماه پر التهاب گذشت. بالاخره دو روز پس از واقعه ی ١٣ آبان، در ١۵ آبان ١٣۵٧ حکومت بقای خود را در سرکوب آشکار یافت. اما این تدبیر نیز کارساز نگشت و بالاخره حکومت نظامی در هم ریخت و با فاصله چند روز شاه از ایران فرار کرد. با فرار شاه دستگاه های سرکوب و سانسور از هم پاشید و آزادی بر کشور غالب گشت و نهادهای انقلاب کارگری به سرعت شکل گرفتند. این شرایط نوین باعث پیوستن عقب مانده ترین اقشار توده ای به انقلاب گشت. بخصوص شکاف در ارتش سرمایه ی بومی و جهانی را به وحشت انداخت.
اما، در طول مبارزات انقلابی مردم، و به موازاتِ آن، نیرویِ ارتجاع مذهبی به حمایت بورژوازیِ دور از قدرت نیز خود را آماده ی تسخیر حکومت می کرد. این نیرو که حول مرکزیت و رهبری خمینی گرد آمده بود، پس از فرار شاه از همراهی و حمایت لیبرالیسم ایرانی، نهضت آزادی و جبهه ملی، حزب توده و بخش اکثریّت سازمان چریکهای فدائی خلق و امپریالیسم جهانی روس و آمریکا برخوردار شد. جبهه ضد انقلابِ سرمایه داری به سرعت وارد ائتلاف هایی گشت تا از فروپاشی کامل نظام سرمایه داری و ایجاد نهادهای انقلابی جلوگیری کند. همزمان با فرار شاه، خمینی بیانیه ای صادر کرد که همانطور که بعدها معلوم گشت پر از وعده های توخالی بود. اما یکی از آن وعده ها که به آزادی فعالیّت کمونیست ها بشارت می داد با باورهای پوچ رویزیونیستی "اتحاد با بورژوازی" همراهی کرد و انقلابیون کمونیست را از منافع کارگران جدا ساخت و از ظهور آلترناتیو پرولتری در جامعه جلوگیری کرد. کمونیست های باصطلاح «انقلابی» و در اصل التقاطی، با رویاهای «جمهوری دمکراتیک نوین» و «خلقی» نتوانستند تا نهادهای انقلاب پرولتری را در محله ها و کارخانه ها بمثابه ی نهادهای حکومت کارگری شناسایی کنند و به حمایت از خط مشی بورژوازی کشانده شدند. در چنین شرایطی بود که اوضاع سیاسی برای غلبه ضد انقلاب آماده می گشت. و بالاخره با زبانه کشیدن قیام مردمی در روز ٢١ بهمن برای نجات همافران اعدامی، این موقعیّت را به ضد انقلاب مذهبی و حامیانش داد تا کلیه مواضع کلیدی حکومتی و قدرت را تسخیر کرده و در ٢٢ بهمن «پایان انقلاب» را اعلام کنند. در صورتیکه با در هم شکستن مقاومت مسلحانه ی بورژوازی و فروپاشی نهادهای حکومتی و خلاء ایجاد شده در قدرت سیاسی، انقلاب می بایستی تازه هجوم خود را آغاز می نمود. در آن نقطه، انقلابیون می بایست با انسجام نهادهای قدرت انقلابی مردم در محلات و کارخانه ها، آن را به سویِ گرفتن قدرت و انهدام ماشین حکومتی بورژوازی، بخصوص ارتش منظم آن و جایگزینی اش با ارتش مردم داوطلب، هدایت می کردند و بدینگونه انقلاب دمکراتیک را به نهایت رسانده و تداوم سوسیالیستی انقلاب را تضمین می نمودند. اما، در عوض، کمونیست های ایران در توهمات تسخیر قدرت از طریق تسخیر همان ماشین پوسیده یِ بورژوازی و با کمک و اتحاد با «بورژوازی ضد امپریالیست» غرق بودند و ناآگاهانه به اهداف پرولتری و کمونیستی پشت کردند.
رفقا! کارگران مبارز!
ما باید خود را از خوش شانس ترین مردم جهان بدانیم که تاریخ فقط با گذشت سی و یکسال شرایط مشابهی را در مقابلمان قرار داده است. ما باید از این موقعیّت دوباره استفاده کرده و اشتباهات گذشته خود را جبران کنیم. ما نباید بگذاریم که راه حل های سرمایه داری دوباره ما را از ایجاد جمهوری شوراها باز دارد. ما باید از این شرایط انقلابی برای یاری رساندن به تشکیل نهادهای دمکراسی مستقیم مردمی در محله های کارگری و کارخانه ها و نهایتاً، انهدام ماشین حکومتی و استقرار جمهوری شورایی استفاده کنیم. پس بیاییم به میان مردم رفته و با استفاده از اعتراضات فراخوانده شده برای ٢٢ بهمن، تاریخ انقلاب را به مردم آموزش داده و راه حل نهایی را به ایشان یاد آور شویم. چه روزی بهتر از ٢٢ بهمن ١٣٨٨ که انقلاب عقیم شده یِ ۵٧ را جبران کنیم.
پیش بسوی انقلاب
پیش بسوی استقرار جمهوری شورایی
کارگران کمونیست ایران
١۵ بهمن ١٣٨٨