افق روشن
www.ofros.com

!دو گزارش از زور آزمائی های ٢٢ بهمن در شرایط حکومت نظامی

فعالین نشریه بذر                                                                                                یکشنبه ٢۵ بهمن ۱٣٨٨


بهمن و زور آزمایی دیگر!

عليرغم حضور وسيع و بی سابقه نيروهای سپاه و بسيج در بخش های وسيعی از شهر تهران هزاران نفر عليه حكومت تظاهرات كردند و با نيروهای سركوبگر درگير شدند. از چند روز مانده به بيست و دوم بهمن فضای شهر تهران به شدت امنيتی بود. دولت يك نشريه در قطع روزنامه با كاغذ روغنی مرغوب چاپ كرده بود به نام "قدس" كه در آن تصاویر اشخاصی كه متهم به ايجاد درگيری در روز عاشورا هستند را برای شناسايی توسط باصطلاح مردم چاپ كرده و آن را در مدارس به مديران مدرسه ها و ادارات پخش كرده و خواستار شناسايی آنها شده بود.
دو روز مانده به بيست و دوم بهمن كوچه پس كوچه های جنوب شهر پر از اشخاصی بوده كه تسبيح بدست ايستاده بودند و اكثرا مسن بوده و بنوعی نگهبانی می دادند، اما هدف اصليشان ايجاد رعب و وحشت بود. در خيابان انقلاب بخصوص در نزديكی ايستگاه های اتوبوس و مترو موتور سواران به حال آماده باش ايستاده بودند و عمداً به چهره عابرين خيره می شدند تا بگويند كه شما تحت نظر هستيد. اكثرشان تيپ حزب الهی هستند.
از دو روز مانده به بيست و دوم بهمن كليه كانال های تلويزيونی و راديويی مخالف حكومت در ماهواره "هات بيرد" و "عرب سات" قطع شده بود، منجمله صدای آمريكا، بی بی سی، آسو و راديو فردا و ... تنها يورو نيووز و بی بی سی انگليسی مانده بودند. جی ميل و ياهو در اينترنت نيز قطع بود.
صبح ساعت حدود ده خودم را رساندم به خيابان آزادی. در خيابان های منتهی به خيابان آزادی نزديك به پنجاه اتوبوس بی آرتی فقط در آن محل به نقل و انتقال بسيجيان و طرفداران دولت اختصاص داده شده بود و در نزديكی بزرگراه يادگار آنها را پياده كرده بودند نسبت به برنامه های ديگر در این نقطه جمعيت خيلی بيشتر بود. كليه مدارس و ادارات را برای شركت در برنامه تعطيل كرده و به طرق مختلف مجبورشان كرده بودند در تظاهرات شركت كنند. تعداد بسيار زيادی شهرستانی بودند و مسيرها را نمی شناختند.
از مترو نواب خودم را رساندم به هفت تير. با وجود اينكه يكی از مسيرهايی بود كه دولت هم اعلام كرده بود، اما هيچ طرفدار دولتی در آن به چشم نمی خورد. بجايش صدها نفر نيروی بسيج لباس پلنگی شهرستانی و سپاهی و لباس شخصی دور ميدان مستقر شده بودند و چندين دوربين از مردمی كه از خروجی مترو بيرون می آمدند، عكس می گرفتند.
دو طرف خيابان كريمخان بطرف ميدان وليعصر به فواصل منظم تعداد زيادی نيروی سپاه و بسيجی با كلاه خود و سپر بصورت آماده باش ايستاده بودند. اكثر آنها شهرستانی بودند، از لهجه شان مشخص بود. ميدان درست مثل يك منطقه جنگی بود. نفر برها پر از سرباز و هر از چندگاهی يك موتوری كه دو سرنشين داشت با دوربين ويدئويی از آرايش نيروهايشان فيلم می گرفت. پيام آنها به مردم واضح بود، در صورت هرگونه اعتراض با سركوب خونين روبرو خواهيد شد! اما در عمل تلاششان اين بود كه دستگير كنند. هيچگونه خبرنگار مستقل در صحنه حضور نداشت. به خبرنگاران خارجی تأكيد كرده بودند كه فقط در ميدان آزادی و آنهم در مكان معين خبر تهيه كنند و عكس بگيرند و آنها را با جليقه سبزی و يك شماره معین مشخص كرده بودند كه آزادانه به جايی نروند خبر تهيه كنند! يك ديكتاتوری تمام عيار گوبلزی!
از آنجا با مترو خودم را رساندم به ميدان دوم صادقيه جايی كه كروبی هم گفته بود كه شركت می كند و در چند ماه گذشته يكی از مراكز اصلی تظاهرات ها بود.
توی سالن مترو ده ها نفر شعار می دادند، "مرگ بر ديكتاتور!" و "يا حسين، مير حسين!" دختر ديگری گفت ميرحسين چيه؟! و شعار داد مرگ بر ديكتاتور!
پيرمردی كه كاملاً معلوم بود جيره خوار است شعار داد "مرگ بر ضد ولايت فقيه!" و دختری كه بيش از همه شعار می داد شروع كرد به دادن شعار "مرگ بر جيره خوار!" و "مرگ بر ديكتاتور!" و بعد هم وقتی پيرمرد نزديك تر آمد و توهين كرد دختر با عصبانيت او را چند بار هول داد. در فاصله كوتاهی مردی از ميان جمعيت با مشت شروع كرد به زدن مردی كه شعار داد "مرگ بر خامنه ای!" مردم او را هو كرده و شعار مرگ بر ديكتاتور اوج گرفت.
در هر دو طرف خروجی مترو يعنی طرف ترمينال اتوبوس ها و خروجی بسمت ميدان صادقيه جمعيت زيادی ايستاده بودند و گاهی شعار مرگ بر ديكتاتور می دادند از خروجی مترو تا ميدان دم صادقيه حدود پانصد متر فاصله است كه در وسطش يك پارك قرار دارد و در عينحال كانال آب رودخانه ای از زير ميدان صادقيه گذر می كند. تعداد زيادی بسيجی كه سپر و كلاه خود داشتند وسط محوطه خروجی ايستاده بودند و تعداد حدود ده نفر نيز عكس خامنه ای را بدست گرفته بودند و رژه می رفتند. مردم معترض بطور پراكنده در كوچه های منتهی به ميدان صادقيه ايستاده بودند و گاهاً شعار می دادند. حدود ساعت 11 و نيم در ميدان دوم صادقيه تعداد بسيار زيادی گارد ضد شورش که مستقر بودند به همراه تعداد زيادی موتور سوار شخصی پوش بطور جمعی حركت می كردند. بگفته يك شاهد عينی ساعت حدود ده صبح كروبی و همراهانش كه پياده از بزرگراه اشرفی اصفهانی به سمت ميدان دوم صادقيه حركت می كرده، توسط نيروهای بسيجی با اسپری فلفل مورد حمله قرار گرفته و هنگامی كه می خواسته بهمراه چند نفر با ماشين سواریِ شخصی كه قصد كمك داشته بازهم مورد حمله قرار گرفته، بطوری كه ماشين مربوطه به شدت آسيب می بيند اما آنها موفق به ترك محل می شوند.
تعدادی از طرفداران دولت با تيپهای مختلف بالا پايين می روند كه بگويند همه جور آدمی از جمله دختران شيك پوش هم طرفدار دولت هستند.
كسی می گفت كه دكه های صلواتی در طول مسير به شركت كنندگان كيك و سانديس می دادند و حتی در برخی جاها سكه های بهار آزادی می دادند! گفته بودند به خانواده هايی كه بالای پنج نفر از اعضای شان شركت كنند يكی از فرزندان پسر را از سربازی معاف می كنند و به برخی نيز حواله چند روز استراحت در ويلايی در شمال را داده بودند. ساعت حدود دوازده صدای شعارهای مرگ بر ديكتاتور از حوالی مترو صادقيه در ميدان صادقيه شنيده می شود. مردم در دو طرف كانال آبی كه به ميدان صادقيه منتهی می شود رفت و آمد می كنند. حدود ساعت ده نیز جمعيت زيادی در آنجا با شعار "مرگ بر ديكتاتور!" و "زندانی سياسی آزاد بايد گردد!" تظاهرات كرده بودند و شب هم كانال سی ان ان تصاوير آن را نشان داد. در همين اثنا تعداد حدود بيست موتور سوار موسوم به روبوكاب با تجهيزات كامل، شامل گاز اشك آور و اسلحه و اسلحه پينت بال برای پرتاب گلوله رنگی و اسلحه پرتاب گاز اشك آور از يكطرف كانال آب به سمت متروی صادقيه حركت می كنند. تعداد زيادی از مردم از پشت بام مجتمع آپارتمانی تماشا می كنند و برخی فيلم می گيرند. يكی از سرنشينان موتور گلوله رنگی (به رنگ نارنجی شبرنگی) پرتاب می كند و دو تا از آپارتمان ها را هدف قرار می دهد تا بعداً مأموران ساكنين آنجا را دستگير و يا جريمه كنند، به جرم تماشا و يا فيلم گرفتن يا پناه دادن به معترضين!! يكی از افراد نيروی انتظامی هم با بلندگو می گويد: "خانم حركت كن!" و بعد از چند بار يك دفعه نعره می كشد كه اگر نرويد با زبان ديگری با شما حرف می زنم! چند جوان پرشور عليرغم اين تهديدات شعار می دهند.
بعد از مدتی كه موتوری ها رفتند بطرف مترو رفتم. در مقابل مترو هنوز جمعيت زيادی از معترضين ايستاده بودند و نيروهای بسيجی سپر و باتوم بدست هم ايستاده بودند و چند نفر هم داشتند بحث می كردند. پسر جوانی كه لباس يكسره مشكی نظامی بر تن داشت و شبيه چماقداران بود با لحن لاتی می گفت كه منافقين دو رو دارند و شما منافقيد و بعد كلمه ركيكی گفت كه دختری كه ماسك بر دهانش داشت گفت خوب نيست جلوی خانم ها اين حرف را بزنی و طرف گفت كه من خانمی نمی بينم و دختر گفت مگر من خانم نيستم و مزدور جواب داد: "نه نيستی!" مرد ديگری به يك بسيجی می گفت: "اينجا را نگاه كن! جو خيلی متشنج است و بسياری سنگ در دست دارند و نمی شود بحث كرد!" نگاهی به اطراف كردم ديدم راست می گويد چون تعداد بسيجيان سپر بدست كم بود. جمعيت در حال آماده شدن برای حمله به آنها بودند!
حكومت كه كفگيرش به ته ديگ خورده مجبور است از اراذل و اوباش هم برای سركوب مردم آزاديخواه استفاده كند. از كسانی كه سال پيش به گردنشان آفتابه آويزان كرده بودند، حالا برخيشان را استخدام كرده اند.
رفسنجانی با دار و دسته چند هزار نفره خودش در تظاهرات حكومتی شركت کرد. كلاً می توان گفت که در اين روز حكومت بخشاً در پيشبرد نمايشش و كشاندن هزاران نفراز جيرخواران و طرفدارانش از اقصی نقاط کشور موفق بود. اين امر البته به تاكتيك و عقب نشينی موسوی و كروبی كه گفته بودند می خواهند به اصولگرايان نزديك شوند و به همین خاطر در تظاهرات شركت می كنند تا حدودی مربوط بود.
در حقيقت بخشی از طرفداران موسوی و كروبی و خاتمی كه به دعوت اينان در محل نزديك به ميدان آزادی يعنی ميدان دوم صادقيه در تظاهرات شركت كردند و مأموران امنيتی رژيم هم نمادهای آنها را از دستشان گرفتند و در عمل به سياهی لشگر تظاهرات طرفداران دولت تبديل شدند. اما عده بسيار بيشتری بخصوص وقتی كه با سركوب روبرو شدند صف خود را جدا كرده و شعارهای راديكال سر دادند و موفقيت نسبی ابتدايی حكومت بازهم به شكست انجاميد.
برخی شعارهايی كه تعداد كمی از طرفداران موسوی و كروبی روی كاغذ سبز كم رنگ قطع کوچک در دست داشتند: "جمهوری اسلامی آری! حكومت خود كامگان نه!"، "نه شرقی، نه غربی، دولت سبز ملی!" بود.
اما آن عده كه موسوی را فقط بهانه ای برای نشانه گرفتن كل رژيم می دانستند، با برگزاری تظاهرات در مسيرهای دلبخواه خودشان و با شعارهای عليه كل حكومت توانستند عليرغم سركوب بيسابقه بار ديگر صدای آزاديخواهی و برابری را بگوش هزاران نفر برسانند و اعلام كنند كه جنبش ادامه دارد. اما با اين حال اوضاع كماكان انفجاری است و می تواند به يك جنگ داخلی تمام عيار با نيروهای نظامی حكومت بدل شود.
به هرصورت هشت مارس روز جهانی زنان در 17 اسفند و چهارشنبه سوری در پيش است، باشد كه بكوشيم در اين روزها بار ديگر جنبش را به سطحی بالاتر ارتقا دهيم.

اخبار و گزارش های دیگر

بنابر گزارشهای مستقل عليرغم سركوب شديد و دستگيری صدها تن از مخالفان توسط بسيج و سپاه، هزاران تن در چند نقطه تهران از جمله در خيابان شريعتی و بلوار كشاورز و بزرگراه جلال آل احمد و ميدان امام حسين، خيابان وليعصر و ميدان آزادی در ساعت چهار و نيم عصر عليه حكومت تظاهرات كردند.
- در اميرآباد شمالی در نزديكی كوی دانشگاه و خيابان ملاصدرا و شيرازی و خيابان های منتهی به ميدان ونك تظاهرات و درگيری رخ داده است.
- گفته می شود دختری در اثر تيراندازی مزدوران جانباخته است.
- حدود ده هزار نفر از مردم از ميدان صادقيه در بلوار اشرفی به سمت زندان اوين با شعار "مرگ بر اصل ولايت فقيه!" و "زندانی سياسی آزاد باید گردد!" تظاهرات كردند.
- در بلوارفردوس در نزديكی ميدان صادقيه جمعيتی حدود دو سه هزار نفر بلوار را بسته تا موتورهای مزدوران نتوانند رفت و آمد كنند.
- مزدوران بسيجی در ميدان انقلاب مبادرت به تيراندازی هوايی كرده تا جمعيت معترضان را پراكنده كنند.
از دروازه دولت تا ميدان سپاه نيز تظاهرات رخ داده و مزدوران حكومتی تيراندازی كرده و مردم شعار "مرگ بر خامنه ای!" می دادند. مزدوران با تفنگ ساچمه ای نيز به مردم تيراندازی كرده كه بسياری نيز مجروح شده اند.
بنا به اخبار رسيده تا كنون در شهرهای شيراز، مشهد، اصفهان، اهواز و گچساران و ... تظاهرات ضد دولتی رخ داده است. روز بيست و يكم بهمن هم در خيابان ششم بهمن سنندج بنابر خبر يكی از دوستان تظاهراتی صورت گرفته و شب بيست و دوم بهمن سنندج حالت حكومت نظامی داشته و صدها نفر نيروی سپاه در نقاط مختلف شهر به شكل نيمه مخفی معابر و خيابان های اصلی شهر را كنترل می كردند. كماكان کردستان یکی از با پتانسیل ترین مناطق است. هم اکنون 21 تن در ليست اعدام قرار دارند و در ظرف سه ماه گذشته بیش از هفتاد تن از فعالين چپ فقط در شهر سنندج احضار و بازجويی شده اند؛ و اكثر فعالين در بيم بازجويی هستند. با وجود فشارهای زياد و كوچك بودن نسبی شهرها كه باعث شناسايی سريع می شود، حدود سيصد نفر در مراسم سالگرد مرگ دانشجوی جانباخته ابراهيم لطف الهی شركت كردند كه در آن مراسم نيز بسياری دستگير شدند که لازم است به اضطرار از آنها دفاع شود.
در هفته منتهی به بيست و دوم بهمن چند ماشين سواری مورد بازرسی قرار گرفتند كه يكيشان در نزديكی رباط كريم در 15 كيلومتری مركز تهران فرار می كند كه نيروی انتظامی آن را به گلوله می بندد بطوريكه دست راننده قطع می شود و بعد معلوم می شود كه بخاطر نداشتن گواهينامه فرار كرده است. ماشين ديگری به هنگام فرار ميخهای مخصوصی را جلوی ماشينهای نيروی انتظامی كه در حال تعقيب آنها بودند، می اندازد كه منجر به پنچر شدن آنها و بسياری از ماشينهای عبوری ديگر می شود اين ماشين گويا اسلحه حمل می كرده است. در روز 17 بهمن عوارضی انتهای جاده ساوه تهران چند نفر نيروی مسلح با مسلسل آماده، مشغول نگهبانی و كنترل ماشينهای مشكوك بودند و داشتند تانكی را به تهران منتقل می كردند. در خبر ديگری به گفته يك نفر ساكن جنوب شهر مردی در كيف سامسونتش چند قبضه كلت داشته و آنها را به قيمت هفتاد هزار تومان هر قبضه بهمراه يك خشاب می فروخته و تأكيد می كرده كه "نترسيد مامور نيستم!"

گزارش ارسالی برای نشریه دانشجویی بذر - ٢٣ بهمن ١٣٨٨

-----------------------

٢٢بهمن یک حکومت نظامی واقعی بود!

امروز 22 بهمن بود. روزی که نتیجه مبارزات مردم به دست خمینی و دارو دسته اش افتاد و تا به امروز که 31 سال می گذرد مردم تحت ستم و استبداد اسلامی در زمینه های مختلف قرار داشته اند.
8 ماه پیش در چنین روزی خیزش مردم آغاز شد و شاید کسی فکر نمی کرد که تا امروز ادامه پیدا کند. اما ادامه پیدا کرد و در این مدت اتفاقات زیادی افتاد. جنبش مردم کیفیت دیگری پیدا کرد ومطالبات مردم تغییر کرد وشکل رادیکالتری پیدا کرد. شعارها متفاوت شد. این خیزش دستگیری ها و کشته های زیادی داشت.
امروز هم به خیابان رفتیم تا در کنار مردم در مبارزات شرکت کنیم. بنا بر شنیده ها به فلکه دوم آریا شهر (صادقیه )رفتیم. بسیاری از راههای منتهی به آزادی و صادقیه بسته شده بود. گفته میشد که از ساعت 12 دیشب عبور و مرور ماشین به سمت آزادی ممنوع شده است. البته دولت هر چه نیرو که لازم داشته تا 12 دیشب به تهران وارد کرد. هیچ اتوبوسی برای تردد مردم موجود نیست. چرا که همه آنها را برای انتقال طرفداران دولت برده اند. به فلکه صادقیه که می رسیم تمایز معترضین از بقیه مشخص است. نیروهای امنیتی و لباس شخصی بسیار زیادند. اجازه نمیدهند مردم در جایی بایستند. معترضان در پارک نزدیک میدان جمع شده اند. مثل همیشه مصمم واز هر سن و سالی می بینی. همه از کنار هم رد می شوند و به یکدیگر لبخند می زنند. صدای شعار طرفداران دولت به گوش می رسد. به همه پرچم ایران و عکس های خامنه ای داده اند. البته در دست همه ساندویچ و ساندیس هم دیده می شود. شخصی در تظاهرات 9 دی دولتی ها می گفت که مخالفان شعور سیاسی مردم را پایین می آورند که میگویند مردم به دلیل کیک و ساندیس می آیند. واقعیت این است که این موضوع حتما برای طرفداران مهم است. چون هولی که می زدند و دست و پایی که می شکستند برای اینکه خوراکی بگیرند این مورد را تایید می کرد.
صدای جیغ زنی به گوش می رسد و عده ای فرار می کنند. به سمت صدا که بر می گردیم جوانی را که توسط لباس شخصی ها دستگیر شده می بینیم. به سمت پارک می رویم و در کنار بقیه می نشینیم. هلیکوپترها در بالای سر مردم حرکت می کنند. مردم می گویند که خامنه ای را به یک پناهگاه منتقل کرده اند. همه با نفرت هر چه تمامتر از خامنه ای و جمهوری اسلامی می گویند. هیچ کس به سکوت معتقد نیست. در این لحظه تعدادی بسیجی که شاید 20-30 نفر باشند در حالیکه شعار می دهند "آمریکای فریبکار ،نقاب سبز رو بردار"دانشجو میمیرد، ذلت نمی پذیرد" به میان مردم در پارک می آیند. لابلای آنها 2-3 دختر جوان که قیافه عجیب غریبی دارند دیده می شود. ازجمله اینکه آرایش بسیار غلیظی دارند و از مدل موها و لباس و کفشی که پوشیده اند به نظر می آید که بیشتر قصد رفتن به مهمانی داشته اند تا تظاهرات. مدتی میان مردم می ایستند و سینه می زنند و حیدر حیدر می گویند. قصد تحریک مردم را دارند و مردم با تمسخر به آنها نگاه می کنند.
چیزی که امسال قابل توجه است این است که تظاهرات دولتی خیلی زود به اتمام می رسد. تا مردم جمع شوند حدودا ساعت 10 می شود و در ساعت 11:30 تقریبا مراسم تمام می شود. در هنگامیکه طرفداران به سمت اتوبوسها می روند تا سوار شوند معترضین در کنار هم در پیاده روها به سمت بالا حرکت می کنند. یکی می گوید گاردیها دارند می آیند. در حالیکه مردم سکوت کرده اند. در این هنگام یکی فریاد می زند مرگ بر دیکتاتور و بقیه تکرار می کنند. گاردی ها حمله می کنند وهمه در حالی که فریاد مرگ بر دیکتاتور میدهند فرار می کنند. اتفاق خاصی نمی افتد و دوباره همه از گوشه و کنار سعی می کنند دور هم جمع شوند.
فلکه صادقیه مملو از نیروهای امنیتی است. دور تا دورمیدان را قرق کرده اند. در جایی که مردم از گاردیها فرار می کنند کمی بالاتر دوباره در پارکی دور هم جمع می شوند و باز هم مرگ بر دیکتاتور می گویند. در این میان موتوری رد می شود و خیلی مشکوک به همه نگاه می کند. امروز گفته میشد که تردد موتوری ها ممنوع است و هر موتوری که دیده شود مربوط به نیروهای امنیتی است. مردم فریاد می زنند که "نترسید ،نترسید ،ما همه با هم هستیم". حدسم در مورد موتوری مشکوک درست بود. بیسیم میزند و دو موتوری 2 ترک دیگر می رسند. یکیشان می گوید بچه ها میریم بالا، از بالا می آییم تو دلشون. نترسید بچه ها. همین اتفاق می افتد اما کاری نمی توانند بکنند و فقط مردم کمی متفرق می شوند که دوباره کمی جلوتر دور هم جمع می شوند. تصمیم میگیریم به سمت مترو برویم. اما در میدان جرثقیل گذاشته اند و نمی گذارند به سمت مترو برویم. ازکوچه پس کوچه ها می رویم. در یکی از کوچه ها گاردیها به تعداد زیاد در حال دنبال کردن عده ای هستند واز گوشه ای به سمت مترو می رویم. اما گاردیها با پرتاب تیر های رنگی و چرخاندن باتوم هایشان می خواهند رعب و وحشت ایجاد کنند. یکیشان هم عکس و فیلم میگیرد. طرفداران دولت هم در ماشین یا پیاده در حال گرفتن عکس و فیلم هستند. به خیابانی که به مترو ختم می شود که میرسیم نشاندهنده این است که در گیری شدید بوده است. یک موتور آتیش زده اند. سطل اشغال هم همینطور. زمین پر از سنگ و آجر و شیشه های شکسته است و همینطور رنگهایی که مربوط به پرتاب تیرهای رنگی است. نیروی زیادی در آنجا ریخته و با خشونت با مردم برخورد می کنند. برای دقایقی هم دربهای مترو را بسته اند و مردم نمی توانند به ایستگاه بروند.خلاصه از در بالا به داخل میرویم. جمعیت زیادی سوار قطار می شود. تعداد کمی هم از طرفداران دولتی هستند.
قطار که حرکت می کند شعار مرگ بر دیکتاتور در مترو طنین انداز می شود. چند پیرزن که از طرفداران دولتی هستند شعار مرگ بر منافق را سر می دهند. اما صدایشان در جمعیت گم می شود. مردم یکصدا و بی وقفه مرگ بر دیکتاتور می گویند و لحظه ای توقف نمی کنند. شعار زندانی سیاسی آزاد باید گردد می گویند و آنها که واقعا در انسانیتشان باید شک کرد شعار زندانی سیاسی اعدام باید گردد سر می دهند.
در ایستگاه دانشگاه شریف و آزادی تعداد بیشتری از طرفداران دولت سوار می شوند اما باز هم نمی توانند مقابله کنند. بین چند نفر از دو طرف دعوای لفظی در می گیرد. تا آنها وارد می شوند چند نفر شعار مرگ بر جیره خوار سر می دهند. پیرزنی می گوید بیاید ببینید چقدر جمعیت آمده بود. یکی می گوید ما هیج وقت نیامدیم و باز هم نمی آییم. پیرزن گفت آره چون ماهواره نگاه می کنید نمی آیید. طرف جواب داد ما اصلا ماهواره نداریم. اما ما چیزی رو که چشمامون توی خیابونا میبینه باور می کنیم. یکی دیگه گفت یک بار بگین بیان با باتوم بزننتون ببینم هنوز سر عقیده تون می مونین. ما 8 ماهه کتک می خوریم اما بازم میایم. شما که هنر نمی کنین. میاین پول یگیرین و چلو کباب هم می خورین. فکر کردین کار شاقی کردین. یکبار اجازه بدید معترضان بیان توی خیابون ببین شما زیادین یا اونا. پیرزن گفت شما می خواید آمریکا بیاد. دختر جوانی گفت کی خواسته آمریکا بیاد. آمریکا چه سگیه. ما کی اسم آمریکا رو آوردیم. یکی هم اون وسط که چند نفر با هم دعوا می کنند داد می زنه چرا با هم دعوا می کنید. ما همه با هم خواهر و برادریم. یکی دیگه هم می گه ما همه چیزمون رهبره. ما که جز اون کسی رو نداریم. زن مسنی میگه بت پرستی شاخ و دم نداره. یکی رو کردن بت دارن می پرستن. بالاخره طرفدارای دولتی واقعا کم میارن جلوی بقیه.
به سمت 7 تیر میریم.از مترو که میایم بالا موج نیروها رو میبینیم. تمام میدان و خیابانها پر از نیرو است. جوانی دم ایستگاه ایستاده است. یکی از لباس شخصی ها به سراغش می آید و سوال میکند منتظر کسی هستی؟ جواب میدهد نه. می گوید پس با من بیا و او را با خود می برد. جلوتر که می آیم میبینم که چند نفر دیگر را هم گرفته اند و در حال بازرسی بدنی آنها هستند. داخل ماشینهای ون پر از ظرفهای غذا و ماست است. به سمت استگاه اتوبوس می روم. چند نفری ایستاده اند اما خبری از اتوبوس نیست. چند نفر یگر هم جمع می شوند. زن و شوهری می گویند امروز بهشت زهرا شلوغ است. مادران عزادار به آنجا می روند. یکی دیگر می گوید من صبح زود رفتم آزادی، نصف نیروها و جمعیت زیادی را از شهرستانها آورده اند. خانمی خیلی آرام می گوید ساعت 4 قرار است برای زندانیها جلوی اوین تجمع شود و می رود. بالاخره بعد از یک انتظار طولانی اتوبوس می اید. سوار می شویم. در طول مسیر یک حکومت نظامی واقعی است. تمام خیابان کریمخان و ولی عصر و بلوار کشاورز، پارک لاله، ستار خان همه پر از نیروست.
همه شاهد بودیم که بعداز تظاهرات عاشورا رژیم دچار چه وحشتی شد و اینها در این مدت هر چه در توان داشتند انجام دادند که در 22 بهمن عاشورا تکرار نشود. هزاران نفر طی این مدت، شبانه روز توسط نیروهای امنیتی رژیم دستگیر شدند. کلیه نیروهای امنیتی به حالت آماده باش در آمدند. همه کار کردند حتی اعدام.
در اخبار تلویزیون دولتی مدام بر جمعیت زیاد تاکید می کند. در حالیکه به نظر من امسال نسبت به سالهای قبل جمعیت نیروهای طرفدار رهبرخیلی کمتر بود و البته اصلا این جمعیت عجیب نبود با توجه به هزینه هایی که کردند. نکته مهم این بود که بسیار زود مراسم را تمام کردند و همین که تظاهرات ومبارزه معترضین مثل روز عاشورا نبود رژیم خیلی ذوق زده شده بود. علت اش را باید در حوادث بعد از عاشورا و مواضع رهبران ارتجاعی سبز جستجو کرد.
بدون اغراق باید گفت که فلج شدن مردم در مقابل مزدوران رژيم نتیجه خیانت و تاکتیکهای بود که رهبران ارتجاعی سبز جلو مردم گذاشتند و در این میان باید تاکید کرد صدای آمریکا هم که خیلی جهت دار صحبت می کرد و خط می داد.
یکی از طرفداران "رهبر" در تماس تلفنی گفت که ما خرو با پالونش از این کشور بیرون می کنیم. منظور به موسوی و کروبی و خاتمی است. که فورا صداشو قطع کردند و دایم می گفتند که مردم امروز به حرف رهبرانشون گوش دادند که شعار های ساختار شکن ندادند. در حالیکه اینطور نیست. امروز چندان خبری از یا حسین میر حسین نبود. به نظر من امروز مردم خیلی حضور خوبی داشتند. مصمم بودن مردم ،روحیه مبارز و رزمنده جوونها نکته خیلی مهمی بود و اینکه تاکید برادامه مبارزه داشتند. مردم باید از مبارزه 22 بهمن درس بگیرند.
زمان مناسبی است برای اینکه جوانان، زنان و دیگر نیروها بفهمند که منافع این رهبری ارتجاعی با منافع مردم زمین تا آسمان فاصله دارد. هر چه مبارزه سخت تر می شود ماهیت این نیروها مشخص تر می شود. اگر در هنگامه انقلاب بهمن 57 توانستند در فاصله کوتاهی یک رهبری ارتجاعی را در راس مبارزات مردم قرار دهند اما اکنون به خاطر دلایل گوناگون این امری ساده نیست و همین فرصت مناسبی به نیروهای انقلابی و مترقی می دهد که این شکاف را پر کنند. این موج سر باز ایستادن ندارد!

گزارشی از فعالین نشریه دانشجویی بذر

٢٢ بهمن ١٣٨٨