افق روشن
www.ofros.com

متن سخنرانی در جلسه شورای سوسیالیست های شهر گوتنبرگ


بهزاد سهرابی                                                                                                    یکشنبه ٢٩ خرداد ١٣٩٠

توضیح:
متن ذیل مربوط به جلسه سخنرانی من، در تاریخ ١٨/٠٦/٢٠١١ در شهر گوتنبرگ سوئد می باشد. این جلسه توسط شورای سوسیالیست های گوتنبرگ بر گزار شده بود . بعضی از قسمت های این متن به دلیل کمبود وقت، در حین سخنرانی ارائه نشد، که به این ترتیب اصل متن سخنرانی به صورت نوشتاری انتشار می یابد.

                                                                                                         بهزاد سهرابی - ١٩/ ٠٦/٢٠١١

با سلام به شما.

از اینکه امروز در جمع شما هستم بسیار خوشحالم و از شورای سوسیالیست های گوتنبرگ هم تشکر دارم به خاطر برگزاری این جلسه. بحث امروز حول ارزیابی از مراسم روز جهانی کارگر سال ١٣٩٠ و مباحث مربوط به آن است، و قرار است که در این رابطه ارزیابی شخصی و برداشت خودم را در باره این روز و ظرفیت جنبش کارگری بیان کنم و استنتاج خودم را از روند مبارزات کارگری در ایران را ارائه بدهم.
در این رابطه من مباحث خود م را حول سه محوراصلی به پیش می برم و امید وارم که در مدت تعیین شده ( ٣٠ دقیقه) بحث های خودم را ارائه دهم و در صورت لزوم نکات تکمیلی را در قسمت پرسش و پاسخ بررسی و نهایتا نتیجه گیری خودم را ارانه می دهم. این ٣ محور عبارتند از:
الف - مراسم یک مه سال ١٣٩٠ فضای سیاسی و اقتصادی حاکم بر جامعه ایران، تفاوت ها و اشتراکات
ب - اتحاد عمل، نتایج و دست آورد های آن
ج - نقش کارگران کردستان در مبارزه طبقاتی و رفع ستم ملی در کردستان

الف : مراسم روز جهانی کارگر ١٣٩٠، فضای سیاسی و اقتصادی حاکم بر ایران ، تفاوت ها و اشتراکات .
همانطور که می دانید بحران اخیر اقتصادی که از سال ٢٠٠٨ شروع شد، امروزاز مرز اکثر کشورها عبور کرده و میشه گفت اکثر قریب به اتقاق کشور های سرمایه داری، دچار بحران اقتصادی شدیدی شده اند. دولت های سر مایه داری برا ی حل بحران اقتصادی با شعارهای ریاضت اقتصادی و یا شعار جهاد اقتصادی به هر طریق ممکن می خواهند از این بحران عبور کنند. اما آنچه در بین تمامی نظام های استثمار گر سرمایه داری یکسان است این می باشد که برای حل معضل ساختاری این بحران به دستمزد کارگران تعدی می کنند و خدمات عمومی و بهداشتی و رفاهی را کاهش می دهند و موج جدید اخراج و بیکار سازی ها را باعث می شوند و همراه با آن حذف کمک های دولتی و قطع کردن یارانه ها را اجرایی می کنند و از دیگر سو، با افزایش سر سام آور اجنا س مورد نیاز ، شرایط بغایت پر از رنج و محنتی را بیشتر از گذشته، به زندگی کارگران وزحمتکشان و تمامی مزد بگیران تحمیل کرده و می کنند.
در پی همین ناامنی های شغلی و بیکار سازی ها ودر کل غم نان و نبود هر نوع آزادی ( آزادی بیان واندیشه، تشکل، احزاب ، مطبوعات و...) بخصوص در خاورمیانه شاهد خیزش توده ای در شمال افریقا و آسیا، بوده و هستیم که خواست اکثریت آنها با شعار مرگ بر دیکتاتورو تامین زندگی یا به تعبیری کسب نان و آزادی می باشد و میرود تا صحنه سیاسی منطقه را دگر گون کند.
بیشک تاثیر و واکنش به بحران اقتصادی در تمامی کشور ها یکسان نبوده و نیست. آنچه مسلم است بحران اقتصادی، حاکم بر کشور ایران، نه تنها بی تاثیر از بحران جهانی سرمایه داری نیست بلکه رابطه مستقیمی با این بحران دارد.
اما بحران موجود در ایران تنها یک بحران اقتصادی نیست بلکه به واسطه این بحران، بحران سیاسی درون حکومتی شدت بیشتری پیدا کرده تا جائی که امروز ما شاهد اختلاف شدید بین دارودسته خامنه ای با دارو دسته احمدی نژاد هستیم.
نظام سرمایه داری حاکم بر ایران، حتی بر اساس مناسبات دیگر کشور های کاپیتالیستی پیروچهار چوب نهادهای دست ساخته خودش هم نیست؛ تا جایی که حتی به نمایش های مضحک انتخاباتی خودشان هم پایبند نبوده اند و تاکنون بر اساس تقلب و باند و باند بازی ها ی افراد حاکم در قدرت به این نمایش ها ادامه داده اند، که نهایتا به خاطر نیاز بورژوازی و طبیعتا آن بخش که در مسند قدرت نبوده و برای همسو کردن خود با یک بورژوازی متعارف و یا به تعبیری بر اساس نیاز بازار جهانی سرمایه، بین نمایندگان بورژوازی رانده شده از حکومت، با آن بخش که حاکمیت مطلق را در دست داشت منجر به با لا گرفتن اختلافات در آستانه برگزاری انتخابات ( میزگرد های انتخاباتی ) شد، تا جائی که در خرداد ٨٨ مردم به خشم آمده از حاکمیت سی ساله و با توجه به فضای موجود به خیا بان ها ریختند ودر لوای این مسئله ( تقلب در انتخابات ) دست به اعتراض زدند . البته این نکته را نباید فراموش کرد که در روز های اول افرادی بودند که بر اساس اینکه در انتخابات ، تقلب صورت گرفته در این اعتراضات شرکت داشتند. که در روزهای بعد نه تنها حضور این افراد کمتر شد بلکه خواست عمومی مردم معترض هم عوض شد. دلیل آن هم مشخص بود. چرا که حاکمیت سر مایه داری ایران بر پایه یک دیکتاتوری مطلق و بر اساس ایجاد فضای رعب، ترور و زندان و ... به حاکمیت خودش ادامه می دهد و این انتظار دوراز منطق نیست که هر حرکت واعتراضی در ایران تمامیت نظام موجود را در برد اعتراض خود قرار دهد. ما شاهد دستگیری و زندان و اعدام ها ی دسته جمعی بیشماری تا کنون بوده ایم که تنها نشان از ترس حاکمان می باشد، نه هیچ چیز دیگری.
این را هم متذکر می شوم، به دلیل عدم حضور طبقاتی کارگران به مثابه طبقه، این مبارزه دچار افت و خیز و سر در گمی شده که این بی افقی تا به امروز همچنان ادامه دارد. به نظر من، مشکل و ضعف اساسی خیزش تود های مردم درایران از نبود یک پیوند و استراتژی کارگری بوده و هست و این مشکل تا زمان حضور آگاهانه و سا زمان یافته شده این طبقه ادامه خواهد داشت و سر نوشت این خیزش ها بدون حضور آگاهانه و متشکل طبقه کارگر نه تنها هیچ منفعت عمومی در بر نخواهد داشت بلکه دردی از طبقه کار گر را دوا نخواهد کرد و تنها با حضور و رهبری طبقه کارگر ایران است که حتی درعدم دست رسی به قدرت، حداقل می تواند با ایجاد یک فضای رادیکال صحنه و فضای جامعه را برای ادامه مبارزه زنده نگهدارد تا بتواند در روند مبارزه خواست های خود را تحمیل کند.
در این فضای نامساعد یعنی، از یک سو در گیری های روز افزون درون حکومتی و بحران سیاسی اقتصادی موجود و از دیگر سو عدم اعتماد مردم به جمهوری اسلامی و فضای ملتهب جامعه، نه حاکمان سرمایه به مانند گذشته توانائی حاکمیت را دارند و نه، پائین ی ها تحمل این شرایط را. باچند آمار رسمی و حکومتی موجود می توان به فاجعه فقر و بیکاری در ایران پی برد. در سال گدشته هزاران نفر به ارتش دخیره بیکاری اضافه شده اند، صد ها کارگاه و کارخانه تعطیل و یا در آستانه تعطیل شدن هستند، بیش از ٧۴ در صد از کارگران، امروز با قرار داد های موقت و سفید امضاء و مبلغ ٣٣٠ هزار تومان مشغول به کار هستند ( این یعنی فقر و نا امانی شغلی) بر اساس آمار سال ١٣٨٩ که از سوی مرکز آمار ايران اعلام شده بود این آمار گيری نشان ميدهد که نرخ بيکاری در بخش جوانان پانزده تا بيست و چهار ساله، ٦/٢٩ درصد بوده با توجه به جمعیت کنونی ایران که تقریبا ٠٠٠/٣٩٠/٧۵ نفر می باشد، بر اساس گفته علیرضا محجوب دبیر کل خانه کارگر ایران، از هر چهار نفر جوان ایرانی یک نفر بیکار می باشد وبر طبق دو آمار متفاوت جمعیت جوانان در ایران چیزی بین ٦٠ تا ٧٠ درصد جمعیت کنونی ایران را تشکیل می دهد. بیان این آمار درشرایط کنونی هم فاجعه فقرو فلاکت را نشان می دهد و هم از یک سو بدلیل عدم امنیت شغلی و بیکاری عظیم در ایران وترس از بیکار شدن و از دست دادن همین لقمه نان بخور و نمیر فعلا یکی از عوامل باز دارنده مبارزه سراسری و گسترده کارگران شده است. از دیگر سو نهاد های اطلاعاتی و امنیتی فضای کاملا پر از رعب و وحشت را در جامعه حاکم کرده اند و نه تنها فعالین معترض را اخراج و زندانی می کنند بلکه به هر بهانه ای هر روز دست به کشتار زندانیان سیاسی و غیر سیاسی میزنند تا هر چه بیشتر سایه وحشت در جامعه احساس شودو به این ترتیب از شروع و یا ادامه اعتراضات در ایران جلو گیری کنند. بر بستر این فضای حاکم بر ایران روزجهانی کارگر گرامی داشته شده است.
در اردیبهشت ماه، قبل ار برگزاری مراسم، از طرف شورا ی برگزار کننده یک مه ١٣٩٠ دو بیانیه همراه با قطعنامه با عنوان سال ستیز طبقاتی به جای جهاد اقتصادی، صادر شد و همچنین از طرف ٧ تشکل علنی قطعنامه مشترکی انتشار داده شد که من در بحث اتحاد عمل به این موارد اشاره ای خواهم داشت.
در شرایط پلیسی حاکم بر جامعه ایران کارگران و فعالین کارگری مراسم های رو زجهانی کارگررا برگزار کردند. تفاوت اساسی را باید در اوضاع سیاسی و فضای پلیسی امسال نسبت به گدشته دید. چون رژیم سرمایه داری حاکم در ایران با موج عظیم اعتراضی روبرو بوده و هست، به این دلیل به هر طریق ممکن دست به سرکوب می زند .
کارگران امسال هم در اشکال مختلف این روز را گرامی داشتند اما به نظر من نسبت به سال گذشته از ابعاد کمتری برخوردار بود در سال گذشته در شهر های تهران، اصفهان، شیراز و شهر های کردستان ما شاهد اعتراضاتی در حد شرایط بودیم، اما امسال بطور مشخص ما در تهران هیچ موردی از اعتراض و برگزاری را شاهد نبودیم، در شهر سقز هیج مراسمی برگزار نشد. ودیگر شهر ها مراسم بصورت محفلی برگزار شد که به نظر من در هر حالتی برگزاری این روز از طرف کارگران و فعالین کارگری قابل تقدیر است. اما دراین میان مراسم روز جهانی کارگر در سنندج دارای تفاوت های ویژه ای نسبت به دیگر شهرها و سال های قبل بود. هر چند یاد آوری این نکته ضروری است که سنت برگزاری مراسم در سنندج سابقه طولانی دارد و در سخترین شرایط این روز به انحاء مختلف برگزار شده و ما در سال های ١٣٨۴ و سال ١٣٨۵ هم شاهد راهپیمائی در رو ز جهانی کارگر بوده ایم. اماچند ویژگی در امسال قابل تامل است، اولا امسال تعداد بیشتری از کارگران و خانوده های کارگری در گرامی داشت این روزحضور داشتند و ما شاهد آن بودیم جمعی از کارگران خباز سنندج و جوشکاران و زنان در این روز اعلام حمایت کرده و در این راهپیمائی شرکت کردند که عکس و فیلم این راه پیمائی در رسانها پخش شد. یکی دیگر از ویژگی های مراسم روز جهانی کارگر امسال در سنندج، باز هم نسبت به گدشته تعداد بیشتری از کارگران خودشان در سازماندهی و چگونگی برگزاری این مراسم نقش داشته اند. منظورم اینه که تنها فعالین در تدارک و برنامه ریزی این روز نبودند. دیگر ویژگی این بود که با توجه به فضای میلیتاریزه کردستان و دستگیری تعدای از کارگران و فعالین کارگری و احضار این کارگران هیچ خللی در برگزاری این روز بوجود نیامد و کارگران در سنندج با شعار کارگر زندانی آزاد باید گردد نشان دادند، نه تنها مرعوب نشدند بلکه در حالی که چهار نفر از اعضای کمیته هما هنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری در زندان بودند شعار آزادی آنها را سر دادند و بعد از برگزاری مراسم در چند تجمع در مقابل اداره اطلاعات سنندج به دستگیری این کارگران اعتراض کردند. به نظر من آنچه در مراسم امسال چشمگیر بود حضور گسترده کارگران و برگزاری این روزدر مرکز شهر سنندج بود و باید کارگران و فعالین کارگری در ایران بتوانند از این تجارب استفاده کنند. لازم به تذکر است که هیچ کدام از این مراسم ها، ایده ال و در خور طبقه کار گر نیست، اما ما داریم بر اساس شرایط موجود به ارزیابی این مسئله می پردازیم و نتیجه گیری ما بر اساس عدم توازون قوای طبقاتی کارگران است.
احتمال این هست که کسانی این سوال را مطرح کنند که مگر چند ده هزار یاچند صد هزار نفر از کارگران در گرامی داشت این روز حضور داشته اند؟ جواب به نظرم به این سادگی خواهد بود ، با درک الفبای مبارزه در یک فضای اختناق زده و با وجود زندان و شکنجه و اعدام و اخراج ها و خیل عظیم بیکاری، همیشه و در مراحل اولیه هر مبارزه و پیکاری، طبیعتا آن بخش از طبقه کارگر در صف مقدم قرار خواهند گرفت که در این شرایط جسور تر ، آگاهتر و کسانی هستند که حاضر به خود گذشتگی بیبشتری هستند ، قطعا با توجه به روند پروسه مبارزه به تعداد این افراد روز به روز اضافه خواهد شد. و من امید وارم که پیشروان کارگری با ایجاد تشکل های طبقاتی بتوانند با برنامه عمل بهتر در روند مبارزه، گام های محکمتری را بردارند.

ب - اتحاد عمل نتایج و دست آورد های آن.
شاید ضروری باشه این را بیان کنم که منظور من از اتحاد عمل، اتحاد عمل تشکل ها و نهاد ها و کمیته هائی است که به نحوی امروز در داخل جنبش کارگری ایران در گیرهستند و اساسا بحث من اتحاد عمل احزا ب و سازمان ها نیست.
همانطور که مطلع هستی امسال هم به مانند دو سال پیش از طرف تعدادی از تشکل های علنی در داخل ایران، ٧ تشکل با اتحاد عمل قطعنامه مشترکی را صادر کردند. باید بگویم اتحاد عمل در شرایط مشخص و بر اساس یک موضوع خاص می تواند مفید و مثمر ثمر باشد، اما در کل، هراتحاد عملی نمی تواند در خود و فی نفسه، هیچ منفعت طبقاتی را به همراه داشته باشد .
اتحاد عمل اگر نتواند از ظرفیت اتحاد عمل در به میدان آوردن کارگران مفید واقع شود، صرفا یک امضای مشترک است نه چیز دیگری. امسال ٧ تشکل با قطعنامه مشترک و توافق بر سر برگزاری روز جهانی کارگرقرار بود که این روز را برگزار کنند اما ما شاهد کوچکترین حرکتی از جانب این گونه تشکل ها در بعد سراسری نبودیم. شاید کسانی باشند نمونه سنندج را مثال بزنند من قاطعانه خواهم گفت مسئله سنندج کاملا متفاوت است و هیچ ربطی به اتحاد عمل تشکل ها ندارد چون بر اساس سنت موجود درکردستان و خصوصا شهر سنندج کارگران و فعالین کارگری قبل از برگزاری این روز دست به ایجاد کمیته برگزار کننده میزنند و خودشان در این باره تصمیم می گیرند و هیچ ربطی به اتحاد عمل تشکل ها ندارد. هر چند این را باید متذکر شوم که در شهر سنندج تعداد زیادی تراکت در گرامی داشت این روز به امضا کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری در سطح شهر و واحد های کارگری پخش شده بود.
سوال این است اگر از این اتحاد عمل که در ارتباط با یک موضوع مشخص یعنی رو زجهانی کارگر خروجی عاید نمی شود، وجود این اتحاد عمل برای چیست.؟ شاید تذکر داده شود بیان این موضوع و یا این نوع نگرش ، باعث تفرقه بین کارگران می شود، که من به سادگی سوال دیگرم را مطرح می کنم، اگر این تشکل ها واقعا عقبه کارگری داشتند، که حتمن در مراسم شرکت می کردند و مراسم ها را برگزار می کردند. و دیگر این سوال ها مطرح نمی شد. پس قطعا بیان این نظرنه تنها باعث انشقاق نخواهد شد بلکه کاملا بر عکس، ما را وادارمی کند که بیشتر از گذشته با توده کارگران و زحمتکشان و چگونگی ایجاد پیوند و جذب آنان در راستای منافع خود کارگران، آنهم نه برای یک روز مشخص مثلا برگزاری مراسم روز جهانی کارگر، بلکه در راستای پیش برد مبارزه ای همه جانبه به این بر نامه مهم همت گذاریم.
اما نتیجه ای که می خواهم بگیریم این است که باید بر اساس واقعیات حرکت کرد و مبارزه عینی را دید و بر اساس آنچه هست حرکت کرد و شرایط را نه بر اساس ذهنیات و تمایلات خودمان و ایده های خوب خود، بلکه از شرایط موجود استنتاج کرد و تا زمانی که ما بر روی واقعیات خط بطلان بکشیم، هیچ وقت نخواهیم توانست مکانیزم برون رفت را پیدا کنیم. طبقه کارگر در ایران به نظر من از رزمندگی بالقوه ای برخوردار است و این توانمندی را دارد در صورتی که فعالین و پیشروان درون طبقه دست به سازماندهی بزنند توازن قدرت به نفع طبقه کارگر باشد.
اما درمورد بیانیه های انتشار داده شده:
نحوه نگرش در بیانیه شورای برگزاری اول ماه مه ١٣٩٠ ، با قطعنامه ٧ تشکل در اساس متمایز است و متاسفانه در اتحاد عمل ٧ تشکل، تشکل های رادیکالی مانند (کمیته هما هنگی برای کمک ... و کمیته پیگیری ) ناچار شده اند به خاطر اتحاد عمل از بعضی خواست ها چشم پوشی کنند، ( درسال ١٣٨٩ هم همین موضوع پیش آمدتا جائی که به حذف جمع شورائی فعالین کارگری منجر شد ) من تنها به یک مورد در قطعنامه ٧ تشکل اشاره می کنم.
در ماده ٣ آمده است:
ما خواهان محو قراردادهای موقت و سفيد امضاء، بر چیده شدن شرکتهای پیمانکاری و انعقاد قرارداد مستقیم و دسته جمعی، تامین امنیت شغلی کارگران و رعایت بالاترین استاندارد های بهداشت و ایمنی در محیط های کار و زندگی هستیم.
اما ماده یک قطعنامه شورای برگزار کننده اینگونه می نویسد:
ما کارگران برای مقابله با قراردادهای موقت، سفید امضا و قراردادهای شرکت‌های پیمان‌کاری با اتحاد و آگاهی و با ایجاد تشکل های خود دست به مبارزه خواهیم زد.
آنچه در سراسر قطعنامه شورای برگزار کننده ملاحظه می شود با قید با مبارزه به دست خواهیم آورد است که در بیانیه ٧ تشکل اینگونه مطرح نشده است در ضمن مفاد بیانیه شورای برگزارکننده و قطعنامه ٧ تشکل از نظر خواست ها تشابهات بسیاری با هم دارند اما نگاه و رویکرد برا ی دست یابی به آن کاملا متفاوت است و این تفاوت به نظر من بی تاثیر در ایجاد نوع نگرش در طبقه کارگر نخواهد بود.
نوعی رویکرد و نگاه دیگری هم وجود دارد که با رویکرد افرادی مثل من متمایز است. در این نو ع نگاه بحث کردن از رادیکالیسم جنبش کارگری، بحث از مفید، یا، بی اهمیت بودن اتحاد عمل، بحث از ماهیت سه جانبه گرائی، بحث از منابع مالی و ... در جنبش کارگری، خطائی نابخشودنی است و مستوجب عذاب الهی !!! می شود؛ این رویکرد طرح و اظهار نظراین گونه مباحث را خیالی و بعضا مباحث خارج از منافع طبقه ارزیابی میکند و در بهترین حالت این است که می گویند فعلا دغدغه طبقه کار نیست وحضور اینگونه رویکرد و هرگونه خواست و مطالبه طبقه کارگر در راستای دست یابی به مطالبات سیاسی را برای کارگران مضر می دانند و معتقد هستند این مسائل باعث تفرقه در جنبش کارگری خواهد شد. به نظر من این اشخاص نماینده عقب افتاده ترین بخش طبقه کارگر هستند و این رویکرد نه تنها هیچ خدمتی به طبقه کارگر نمی کند بلکه با ایجاد توهم، در بهترین حالت تشکلی را تبلیغ می کنند که بتوان در مقابل استثمار شدید تنها بالانسی باشد در تحمل استثمار. به نظر من در کنار این رویکرد نباید به سادگی گذشت، بیان یک نکته را لازم میدانم تا موضوع سه جانبه گرایی ر روشن کنم، کسانی که به راحتی از کنار سه جانبه گرائی می گذرند نمی توانند باور به تشکل مستقل از دولت و کارفرما را داشته باشند چرا که، این رویکرد با شعار ایجاد تشکل مستقل از دولت و کارفرما در تضاد است . کسانی که باور به سه جانبه گرایی دارند و یا در مقابل این مکانیزم دم فرو می بندند یک تناقض را همیشه با خود حمل می کنند، چون اساس تشکل مستقل به معنای مستقل از دولت و کارفرما است، در حالی که سه جانبه گرایی اساسا با حضور نماینده کار فرما و دولت معنا پیدا می کند. به نظر من کسانی که انقلاب را با حضور طبقه کارگر و رهبری این طبقه باور دارند در تمامی مراحل و پروسه این مبارزه به خوبی به این زوایا نگاه می کنند و از این رهگذر با هر نوع نگاه رفرمیستی و سندیکالیستی به مبارزه بر خواهند خواست. و جریاناتی که تنها می خواهند استفاده ابزاری از نام کارگر و طبقه کارگر داشته باشند نه تنها این مباحث برایشان خنده آور است بلکه هر نوع بحث نظری در درون جنبش کارگری را عین تفرقه توجیه می کنند و تنها یک شکل از مبارزه را آزموده و به پیش می برند و آنهم شعار"همه با هم" است دقیقا تکرار تاریخی، قیام سال۵٧ در ایران.

ج- نقش طبقه کارگر در کردستان و مسئله رفع ستم ملی.
در آغازاین بحث لازم است به نکاتی اشاره کنم. اشخاص و جریاناتی هستند که امروز در طیف چپ تداعی می شوند. (هر چند که بر داشت من از تعریف چپ کاملا با برداشت بسیاری از جریانات همسو نیست). این جریانات بلافاصله، هر کسی از ستم ملی در کردستان حرفی به میان می آورد با مارک ناسیونالیست بودن و یا نهایت با این اندیشه که این مباحث باعث تفرقه در صفوف جنبش کارگری می شود در نطفه در صدد سرکوب بر میایند. به نظر من دو دیدگاه از این جریانات استنتاج می شود . رویکردی که ستم ملی در کردستان را منتفی می داند و اصلا منکر این ستم است و دوم کسانی که می گویند این ستم وجود دارد اما ما نباید به این مسئله دامن بزنیم چرا که جریانات ناسیونالیستی از این مسئله بهره برداری خواهند کرد.
به نظر من رویکرد حاکم بر این دو دیدگاه از بیان یک واقعیت چشم پوشی می کنند و به قول معروف با پاک کردن صورت مسئله از حل آن، طفره رفته و در واقع برای خود ژست انترناسیونالیستی می گیرند و مدعی می شوند که ما خواستار اتحاد سراسری و جهانی طبقه کارگر هستیم.
اما این عین اپورتونیسم یک جریان است، که به جای اینکه به این معضل پاسخ طبقاتی بدهد خاک در چشم طبقه کارگر می پاشد و همه چیز را به فراموشی می سپارد.
پاسخ به این رویکرد کاملا ساده است و آن اینکه کارگران سوسیالیست در شرایط موجود، باید هم به منافع آنی وهم به منافع آتی مبارزه نگاه کنند.
باور سوسیالیست های کارگری این است که درزمان حاکمیت و تسلط کاپیتالیسم می توان برای بهبود شرایط زندگی و کسب خواست های دموکراتیک هم مبارزه کرد. چرا که در سایه همین مبارزات و بدست آوردن مطالبات رفاهی است که پروسه مبارزه تعمیق می گردد و کارگران به خود باوری تمام در راه رهائی گام بر خواهند داشت. باور کارگران سوسیالیست که از دریچه منافع عمومی و سراسری طبقه کارگر ایران به این موضوع می پردازند، اتفاقا بر خلاف تصور جریانات دیگر نه تنها تفرقه در صفوف کارگران ایجاد نمی کند، بلکه این رویکرد را تقویت می کنند که برای رفع ستم ملی در کردستان ، این وظیفه پیشروان و کارگران کردستان است که برای حل این مسئله اقدام عملی انجام دهند و باحضورخود نقش جریانات ناسیو نالیستی را کم رنگ کنند. جریانات ناسیونالیستی در کردستان همیشه بر این طبل کوبیده اند که اگر در کردستان بیکاری وجود دارد و یا اگر کارگران کرد، برای پیدا کردن کار مجبور به ترک شهر های خود می شوند به این دلیل است که ما دولت کردی نداریم و ریاست و زمام امور در دست مردان غیور کرد نیست !! ابتدائی ترین جواب به آنان این است که همین امروز یکی از خواست های کارگران، ایجاد کار برای تمامی افراد آماده بکار و تا پیدا شدن کار، دولت موظف است بیمه بیکاری مکفی به این افراد پرداخت کند.
بطور مثال در قطعنامه جمعی از زنان آزادی خواه و برابر ی طلب در شهر سنندج که درروز جهانی کارگر منتشر شد در بند ٣ آمده بود، - خواهان ایجاد فرصت شغلی برابر یا بیمه بیکاری متناسب با یک زندگی انسانی برای تمامی افراد آماده به کار بالای ١٨ سال بدون هرگونه تبعیض جنسی، قومی، مذهبی و نژادی هستیم.
فکر کنم این یک جواب قاطعانه در مقابل تمام کسانی است که مسئله تبعیض نژادی، بیکاری تبعیض قومی و... را می خواهند با کشیدن دیوار چین بین کارگران و زحمتکشان کردستان با دیگر کارگران در ایران حل کنند. بیشک کارگران تا رسیدن به جامعه ای فارغ از کار مزدی ناچار هستند به مبارزه خودشان ادامه دهند و قطعا می توان گفت که در آن جامعه نشانی از تمامی مظاهر بورژوازی نخواهد بود. اما آیا تا رسیدن به آن جامعه، مردم کردستان نباید از خواست و مطالبه خود دفاع کنند؟ آیا نباید برای رفع ستمی که تاریخا بر آمدی از مناسبات سرمایه داری است به مبارزه بر خیزند؟ بیشک باید مبارزه کرد . اما مبارزه سوسیالیست ها از زاویه منافع طبقاتی است و کاملا در تضاد با تمامی احزاب و جریانات ناسیونالیستی می باشد. کارگران پیشرو و فعالین سوسیالیست با شناخت از اینکه کردستان یک جامعه طبقاتی است و نمیتواند خارج از مدار سرمایه داری حاکم در ایران باشد، به این دلیل از منظر یک تضاد طبقاتی به رفع ستم ملی می پردازند و هرگونه شیوه و راهکاری خارج از این نگرش را در راستای منافع عمومی مردم کرد نمی دانند. پاسخ طبقه کارگر کردستان و بویژه در یک مه امسال درسنندج حاکی از آن بود که حل تمامی مسائل موجود در کردستان (به خاطر طبقاتی بودن مبارزه در کردستان) از جمله ستم ملی، تنها با حضور کارگران کردستان با دیگر کارگران در بعد سراسری خاتمه می یابد. اگر کارگران کردستان می توانند شعار لغو اعدام سر دهند، اگر کارگران کردستان می توانند خواستار آزادی زندانی سیاسی و یا لغو تبعیض جنسی شوند، چرا نتواند در راستای رفع ستم ملی گام بردارند؟
به باور من هرچه تضاد طبقاتی،عمیق تر می شود خواست مردم کردستان طبقاتی تر و مطالبه آنان بیشتر به مطالبات سراسری کارگران گره می خورد. امروز خواست کلی مردم در کردستان جدا از خواست عمومی مردم کارگر و زحمتکش ایران نیست . امروز کارگر کرد به همان اندازه غم نان دارد که کارگر ترک ، فارس ، لر و... امروز همان اندازه مردم کردستان نیاز به آزادی تشکل، آزادی بیان آزادی احزاب و... دارند که دیگر کارگران ومزد بیگران در سایر شهرهای ایران.
اما از امروز باید در کنار تمامی خواست های سراسری کارگران و تنها با افق سوسیالیستی به مسئله کردستان نگاه کرد. اگر از همین امروز طبقه کارگر در کردستان نتواند مدعی و جوابگوی رفع ستم ملی باشد بی شک جریانات ناسیونالیستی بر اساس تحولات احتمالی، در جامعه ایران باعث تفرقه جدید بین کارگردرکردستان با دیگر کارگران ایران خواهند شد.
پس برای اینکه مبارزه کارگران در کردستان، با علم و کوتل قومیت و ملیت مورد بهره برداری جریانات ناسیونالیستی قرار نگیرد بهتر است که پیشروان کارگری از همین امروز خواست و مطالبه مردم زحمتکش کردستان را با دید طبقاتی و از منظر منافع سراسری طبقه کارگر ایران گره بزنند .

نتیجه گیری:
با توجه به بحران سیاسی اقتصادی موجود در ایران و خیزش تود های مردم و اعتراضات روزانه طبقه کارگر که ناشی از فقرروز افزون، بیکاری ، نابرابری، استثمار، نبود امنیت شغلی و نبود هر نوع آزادی می باشد و ازدیگر سو، بالا گرفتن درگیر های درون حکومتی و عدم باور اکثریت مردم و کارگران و مزد بگیران به حکومت سرمایه سالار ایران و عدم توانایی حکومت داران به ادامه حیات خود، وظیفه مبرم طبقاتی کارگران را خاطرنشان می کند و باید متذکرشوم که وجود این شرایط به خودی خود ، ما را به این نتیجه قطعی نمی رساند که تغییرات احتمالی در ایران به نفع طبقه کارگر و مزدبگیران باشد. بلکه آنچه تعیین کننده است حضور مادی و عینی و اجتماعی آن طبقه ای است که می تواند پرچم دار مبارزه آتی در ایران باشد. در این شرایط ویژه، اگر طبقه کارگر نتواند خود را سازماندهی کند، اگر نتواند از تمامی ظرفیت های تشکل یابی استفاده کند، بی شک هیچ دست آوردی در راستای منافع طبقاتی حاصل نخواهد شد.
تنها با ایجاد تشکل های طبقاتی در محیط کار و زندگی، در اشکال علنی و مخفی و یا، تلفیق کارعلنی و مخفی است که طبقه کارگر در ایران در شرایط امروز می تواند به پیشروی در امر مبارزه دست یابد.
پیشروان کارگری باید بتوانند با ایجاد تشکل های محلات و همسو کردن و پیوند هر اعتراضی به اعتراض همگانی و سراسری و بدست گرفتن رهبری اعتراضات پراکنده، و سازماندهی این اعتراضات در پیوندی سراسری، عرصه حضور را برای تعداد بیشتری از کارگران و توده های معترض فراهم کنند، و بر اساس توانمندی و حضور فعالین خوشنام و مورد اعتماد توده های مردم و کارگران و زحمتکشان، می توان بستر ایجاد تشکل های استانی و سراسری را ایجاد نمود، و با در هم تنیده شدن اعتراضات پراکنده و سازماندهی اعتصابات کارگری است، که بورژوازی ناچار به عقب نشینی می شود، و تنها با یک آلتر ناتیو کارگری و در سایه رهبری طبقه کارگر می تواند به این مناسبات خاتمه داد.

قدرت طبقاتی کارگر در تشکل و سازمان یابی او نهفته است

زنده باد قدرت کارگری

بهزاد سهرابی - ١٩/ ٠٦/٢٠١١