افق روشن
www.ofros.com

اول ماه مه ۱۳۹۵


امیرحسین محمدی فرد                                                                                        یکشنبه ١۲ اردیبهشت ۱۳۹۵ - ۱ مه ۲۰۱٦

اول ماه می، روز جهانی کارگر، روزی است که پرولتاریای سراسر جهان، همبستگی شان علیه تمام ابعاد و اشکال نظام سرمایه داری را جشن می گیرند. روزی که نماد پا گذاشتن طبقه کارگر به عرصه آگاهی است. روزی که پرولتاریا برای رهایی از اجبار و ستم و اضطراب، برای رها کردن اکثریت عظیمی از زحمت کشان و محرومان از فقر وبندگی، قدرت اش را علیه بورژوازی به رخ می کشد و پیمان مجدد می بندد که برای رهایی خود از انقیاد اقتصادی از پای ننشیند. دو قطب جامعه، جدالی تاریخی با یکدیگر دارند! در یک سو اقلیتی بورژوا قرار دارند. کسانی که ثروت جامعه را تصرف کرده اند. کسانی که سیل عظیمی از انسان ها را به بردگی مزدی وادار کرده اند و امکانات جامعه را در دست خود گرفته اند. و در مقابل، میلیون ها انسان قرار دارند که تولید کننده واقعی ثروت در جامعه هستند. جمعیت وسیع بیکاران، خانواده های کارگری، کودکان، زن ومرد، پیر وجوان در جدالی نابرابر، رودرروی غارتگران نظام سرمایه داری ایستاده اند. اما در این روز، طبقه کارگر علیه استثمارگران و نظام سرمایه داری اعلام جنگ می کند. در تمام کشورهای جهان، طبقه کارگر و محرومان، خواهان پایان یافتن این نظام نابرابر و متوحش هستند.
دنیای امروز مملو از ثروت است. در هیچ برهه ای از زمان، امکانات رفاهی و آسایش، به اندازه امروز وجود نداشته است. نیروی معجزه آسا و آفریننده کارگر، ابعاد گسترده ای در سطح پزشکی و صنعت داشته است. چنان چه به قول رسانه های داخلی، «مدام درحال رشد اقتصادی هستیم»! اما با تمام این تفاصیل، تضادهای طبقاتی، عدم رفاه و بی حقوقی طبقه کارگر در جامعه، و محرومیت از امکانات و محصولاتی که به دست خود تولید کرده و فراهم کرده نیز، عمیق تر و عیان تر شده است.
با توجه به چنین شرایط نابرابر موجود، و جنگ و ترور و بربریت از سوی بورژوازی در جهان، اعتراضات و اعتصابات کارگری بار دیگر گسترش خواهند یافت. کارگران آگاه دریافته اند که طبقه کارگر سازمان یافته و متشکل، چه تهدیدی می تواند برای سرمایه داران و حامیان اش باشد. هیچ نیرویی وجود ندارد که بتواند کارگرانی که با گذشت هر اعتصاب و هر یک می، به آگاهی و اتحادی بیش ازپیش دست می یابند را شکست دهد. قدرت ما در تشکل یابی، یکپارچگی و آگاهی طبقاتی مان است. از همین روی، این روز را باید به فرصتی دوباره برای همبستگی واتحاد طبقاتی تبدیل کنیم. محملی برای متصل کردن کارگران در واحدهای تولیدی و خانواده های کارگری در محیط های کار زندگی؛ و زمانی برای تاکید بر ضرورت ایجاد جمع های متحد کارگری و سوسیالیستی است. باید اول ماه می را به این دلیل جشن بگیریم که در آن روز، تعداد هر چه بیشتری از طبقه کارگر را کنار هم جمع کنیم. همیشه اعتصابها نشان دادند که پرولتاریا چگونه چرخ سودآوری را متوقف می کند. هنگامی که کارگران نفت و گاز، صنایع سنگین، خودروسازی ها و کارگران صنعت حمل و نقل دست از کار بکشند، دیگر ثروتی تولید نخواهد شد. بورژوازی توان اش را از دست می دهد. زمان متوقف خواهد شد! موشکها و وسایل جنگی سوختی برای حرکت نخواهند داشت. این قدرت فقط در اختیار طبقه کارگر است که می تواند با اراده ای، «نظم جهانی» را فلج کند. قدرتی که در هم سرنوشتی طبقه کارگر نهفته است.
طبقه کارگر در یک می به مثابه یک طبقه واحد جهانی نمود می یابد. در روز جهانی کارگر،پرولتاریای سراسر دنیا، هم سرنوشتی خود را، فرا از جنسیت، مذهب، نژاد، قومیت و ملیت اعلام می کند. در این روز هویت طبقاتی، شاخص واقعی تمایز طبقه کارگر با دیگر اقشار جامعه است. افکار و ذهنیت هایی که دلیل شکاف میان صفوف کارگران هستند؛ چون کارگر بومی و«خارجی»، زن و مرد، بیکار و شاغل، در جهت منافع نظام سرمایه داری به کار برده می شوند. این عوامل ذهنی، تقسیم بندی های غیر طبقاتی هستند که بورژازی برای اعمال قدرت بر پرولتاریا، از آن ها استفاده می کند. در جامعه ایران، کارگران افغانی به خاطر شرایط ویژه ای از زندگی که سرمایه داری جهانی و بورژازی ایران به آن ها تحمیل کرده اند؛ چنانچه ترس از فقر بیشتر خود و خانواده هاشان، آنان را به کارگران ارزان تبدیل کرده، و به فرو دست ترین شکل استثمار می شوند. انسان هایی که با آوارگی و تحقیر، تن دادن به پست ترین مشاغل، که یادآور دوران برده داری است، تا محرومیت فرزندان شان از ابتدایی ترین حقوق شهروندی، و برخوردهای نژاد پرستانه، دست و پنجه نرم می کنند. امروز دور جدیدی از هجوم به سفره و معیشت طبقه کارگر آغاز شده است. بیکار سازی ها، اول از همه گریبان آسیب پذیرترین و بی حقوق ترین بخش طبقه کارگر را می گیرد. اشاعه افغانی ستیزی و معرفی کارگر"خارجی" به عنوان عامل بیکاری، حربه جدیدی نیست.
در تمام اعصار، تفرقه افکنی و قرار دادن زحمت کش در برابر زحمت کش، فریب بورژوازی برای جلوگیری از اتحاد جهانی طبقه کارگر و آگاهی از هم سرنوشتی پرولتاریا بوده است. کارگر افغانی در نظام تقسیم کار سرمایه داری، نیروی کار ارزان محسوب می شود. نیروی کار ارزان علاوه بر انشقاق در صفوف کارگران، سودآوری بیشتری برای سرمایه داری دارد. حال که بورژوازی ایران به امید دور تازه ای از انباشت سرمایه، قدم به بازار جهانی گذاشته، اخراج و بیکاری های گسترده نیز بیشتر شده اند. اولین قربانیان، کارگران «خارجی» هستند که از سوی بورژوازی ایران و ساختار سیاسی حاکم اش، مضان اتهام قرار می گیرند و به عامل بیکاری و فسادی که محصول نظام غیر انسانی سرمایه داری است، معرفی می شوند. بار دیگر فضای ضد افغانی و عقاید ناسیونالیستی و نژادپرستانه شیوع پیدا می کند. بورژوازی در کنار اختناق و سرکوب، بر پایه همین عوامل ذهنی و ایجاد شکاف و نفاق در ایجاد همبستگی جهانی طبقه کارگر، استوار شده است. همانطور که دشمنی بورژوازی با پرولتاری مقوله ای بین المللی است؛ چنانچه بورژوازی عنوان فریبنده «جامعه جهانی» برای سراسری بودن فقر و سرکوب و نابرابری در جهان را برگزیده، هم سرنوشتی طبقه کارگر نیز تابعیت ملی، نژادی، قومی و مذهبی ندارد. کارگران آگاه و متحد ایران در روز جهانی کارگر، در مقابل تقسیم بندی هایی که منجر به چند دستگی در طبقه کارگر می شوند، باید بایستند و این روز را به نمایی از اتحاد و همبستگی جهانی تبدیل کنند.
در جامعه طبقاتی ایران، اقلیتی بورژوا، با تمام فرم های سیاسی که در قالب دولت اش، تا کنون تجربه کرده است، همیشه منافع خود را به عنوان منافع کل جامعه، و راه حل های جدیداش برای انباشت سرمایه را به جای «گشایش اقتصادی» و بهبود شرایط، معرفی کرده است. امروز نیز بورژوازی ایران و دولت «اعتدال» می خواهند تصویر واژگونی از تاثیر نتایج اقتصادی بر طبقه کارگر و جامعه، پس از برجام و آغاز روابط تجاری با غرب نشان دهند. بورژوازی ایران پس از توافقات ایران و غرب؛ نظام سیاسی حاکم و دولت روحانی، نماینده اجرایی آن را، به عنوان کارگروه سیاسی و دیپلماتیک خود، پذیرفته است. بورژوازی ایران در سایه امنیت جهانی، به عنوان محور سیاست های خاورمیانه، و با تکیه بر کارگر ارزان، و سرکوب و بی حقوقی علیه طبقه کارگر، امیدوار است که بتواند بحران های اقتصادی اش را پشت سر بگذارد و به نوعی از قانون مندی در پروسه تولید و انباشت سرمایه، برای نجات و بقای خود برسد. اما بدیهی است که هر گونه پیشرفت صنعتی و اقتصادی، درچهارچوب نظام سرمایه داری؛ علیرغم اینکه با توجه به مختصات سیاسی حاکم بر ایران و تضادهای خاص بورژوازی آن، چنین امری شدنی است یا خیر، باوجود جمعیت وسیع نیروی کار ارزان و بیکاران صورت خواهد گرفت. بر خلاف آن چیزی که کمپین مدیاهای خارجی و رسانه های داخلی تبلیغ می کنند و سروصدا به راه انداخته، چنین پیشرفتی که مد نظر سرمایه داری ایران است، فقط با بی حقوقی و بی تشکلی طبقه کارگر و پایین آوردن سطح زندگی پرولتاریا امکان پذیر است. بورژوازی ایران توسط دولت شبه تاچری اش، می خواهد به طبقه کارگر بقبولاند که تنها راه برون رفت از وضعیت موجود، و جلوگیری از دامن گیر شدن جنگ خاورمیانه و برقراری امنیت در جامعه، از مسیر پیشرفت صنعتی و اقتصادی درچهاچوب نظام سرمایه داری شدنی است. درصورتی که چنین پیشرفتی تنها با استثمار و با وارد آوردن فشار بر شانه های طبقه کارگر شروع خواهد شد. و از طرف دیگر، سرمایه های آزاد شده، صرف رفاه وآسایش طبقه کارگر نخواهد شد. بحران های ناتمام سرمایه داری ایران، اجازه به وجودآوردن شرایط بهتر برای زندگی طبقه کارگر را نخواهد داد.
دولت «اعتدال» بر همین اساس، سیاست های خود را در عرصه های سیاسی و اقتصادی استوار کرده است. آرامش و ثبات اقتصادی و سیاسی اسم رمز هجوم به معیشت طبقه کارگر است. اما برخلاف تصور بورژوازی و دولت اش، در یک سال اخیر شاهد اعتراض های متعدد و اعتصاب های گوناگون در محیط های کار، و برپایی تجمع هایی در کارخانه ها و واحدهای تولیدی مختلف بودیم. از مبارزه کارگران خاتون آباد تا اعتراض های چند روز گذشته، همگی نشان دهنده این است که کل سرمایه داری ایران قادر نیست افقی برای بهبود شرایط ایجاد کند. و کارگران به جای سیاست ریاکارانه سکوت و سازش، اتحاد و مبارزه طبقاتی را انتخاب کرده اند.
بورژوازی ایران توسط نماینده فعلی اش، در تلاش است، تا بحران خاورمیانه و فروپاشی مدنی سوریه و لیبی را به مثابه آینده ای محرز، هر اعتراضی را بی افق جلوه دهد. و می خواهد اینگونه وانمود کند که بورژوازی ایران، خود پرچم دار امنیت در جامعه است! در این روز، جریان های مختلف بورژوازی از کارگر دم میزنند. از دولت های سابقا «سازندگی» و معتدل فعلی، تا دولت های غربی اوباما و مرکل، یک صدا برای تمجید از کارگر هورا میکشند! و می کوشند تا «آشتی ملی» را جای جدال طبقاتی ، عرضه کنند! جدال امروز، مبارزه ای در اوج، میان بورژوازی و متحدین رنگارنگ اش، و طبقه کارگر و سوسیالیست های آن است.
در برابر این صف آرایی سراسری بورژوازی، که از تهران تا واشنگتن را علیه طبقه کارگر بسیج کرده، باید پرولتاریا جهان، از هر گوشه، از جوامع در حال نابودی سوریه و لیبی، تا آمریکا و ایران، و دیگر کشورهایی که در آنها میلیون انسان در حال استثمار و ستم هستند؛ به عنوان یک طبقه جهانی، روز یک می را به هرشکل و در هر سطحی که میتوانند٬ به روز اتحاد سراسری تبدیل کنند.
امروز، به واسطه دخالت های مستقیم دولت های امپریالیستی در منطقه خاورمیانه، ترور و کشتار در سراسر جهان، گسترش یافته، و فضای رعب و وحشت از جنگ و کشتار، کل جوامع منطقه را فرا گرفته است. در چنین شرایطی، به ویژه پس از توافقات هسته ای ایران و غرب، بورژوازی ایران، در جایگاه نیروی میلیتاریستی ای که در منطقه حضور مستقیم دارد، و به عنوان محور تاثیرگذاری در سیاست های جاری در خاورمیانه، امنیت جامعه ایران را در گرو خود نگه داشته، وبه واسطه ایجاد روابط اقتصادی و دیپلماتیک با جهان سرمایه داری وبازار جهانی، و آغاز دور جدیدی از انباشت سرمایه، آزادی های سیاسی و اجتماعی را محدود تر کرده و سطح معیشت و رفاه طبقه کارگر را پایین آورده است. طبقه کارگر در روز یک می، باید پرچم دار واقعی زندگی انسانی، زندگی که همراه با فراغت و آسایش، و حق آزادی فکر وبیان است، باشد.
برخورداری از ابتدایی ترین حقوق انسانی، بهره بری از امکانات رفاهی جامعه، مطالبه برحق طبقه کارگر ایران است. امروز که بورژوازی ایران «رشد اقتصادی اش» را ملاک قرار میدهد، باید طبقه کارگر نیز به سطح بالاتری از نوع زندگی دست یابد. استفاده از کلیه امکانات بهداشتی و پزشکی، آموزش و درمانی، و دریافت بیمه بیکاری، مطالبات بر حق انسانی هستند. افزایش دستمزد متناسب با بالا رفتن تورم، 30 ساعت کار هفتگی، می توانند کف شرایطی باشند برای اینکه نیروی کار، فراغت بیشتری برای زیست اجتماعی داشته باشد. حق تشکل یابی کارگری، و حق اعتصاب و تجمع، وایجاد نهاد های اجتماعی و سیاسی، جزو حقوق پایمال شده کارگران است و باید همین امروز به آنها دست یافت. ماشین کشتار و جنگ امپریالیسم، امنیت را در جامعه تهدید می کند و توقف آن تنها به دست پرولتاریا، و از طریق همبستگی توده های طبقه کارگر ممکن است. در حقیقت شاخص موفقیت روزجهانی کارگر این است که پس از آن، طبقه کارگر و سوسیالیست های مدافع آن، تا چه اندازه متحد تر شده اند و برای رسیدن به مطالبات خود، از هم سرنوشتی و آینده مشترکشان آگاه تر شده اند. مساله فقط برگزاری آکسیون یا گلگشت های کارگری نیست، بلکه معیار سنجش عملکرد طبقه کارگر و سوسیالیست هایش در یک می و بعد از آن، این است که تا چه حد اهمیت و نقش خود را به جامعه یادآور شده اند و به آن رسمیت داده اند.
یک می در ایران از این جهت اهمیت دارد که بورژوازی ایران و ساختار سیاسی اش، هیچگاه کارگر سازمان یافته، متحد و معترض را تاب نیاورده و تلاش کرده تا به این روز رسمیت ندهد و اعتراض های طبقه کارگر را از مجرای حکومتی کنترل کنند. اما با این حال طبقه کارگر ایران در انقلاب سال۵۷ ثابت کرد که همبستگی طبقاتی تحت نیروی عمل و تصمیم گیری جمعی، میتواند بورژوازی را در تنگ نا قرار دهد. در تابستان ۵۷، و بعد از انقلاب، و تاقبل از سرکوب دهه شصت و اشغال کارخانه ها به دست انجمن اسلامی ها، نوعی از تشکل یابی در جنبش کارگری تجربه شده است که متکی بر اتحاد طبقاتی و آگاهی نیروی کار واحد های تولیدی بود. اولین مجمع عمومی هایی که در محیط های کار برگزار شد، در تابستان۵۷ در کارخانه ایرانیت شماره یک شهر ری، اساس تشکل گسترده شوراها را پایه ریزی کردند. حق چهل ساعت کار در هفته، حق بیمه بیکاری، تغیییر قانون کار و...، موضوعات معین و مشخصی بودند که در مجمع عمومی، به عنوان مطالبات مشترک برای پیگیری تصویب شدند. کارگران به خوبی دریافته بودند که به تشکیلاتی نیاز دارند که توانایی دفاع از حقوق آنان را داشته باشد. نوعی از تشکل کارگری که برای رسیدن به مطالبات شان، بتوانند مستقیم اعمال قدرت کنند. طبقه کارگر در انقلاب۵۷، با اعتصاب های سراسری و اعتزاض های متشکل، حکومت پهلوی را سرنگون کرد. وعلیرغم اینکه بعدهای سرکوب شد، نشان داد که قدرت پرولتاریا در تشکل و اتحاد همه جانبه است.
پرولتاریا طی سالیان گذشته، و در طول حیات سرمایه داری، به تجارب گوناگونی از انواع تشکل یابی دست یافتند که مهم ترین آنها، دست آوردها و پیروزی های بی شماری است که از راه هم دلی و قدرت اتحاد طبقاتی به دست آوردند. واز این روی هرگونه اتحاد طبقاتی در قالب هر نوعی از تشکل که کمترین بهبودی در شرایط کارو زندگی طبقه کارگر ایجاد کند، باید تقویت شود و این وظیفه کارگران آگاه، فعالین کارگری و سوسیالیست های طبقه کارگر است که در این روز پیام آور وحدت باشند. یک می، روز بازگشت پرولتاریا به خود، و روز اعلام آگاهی از هم سرنوشتی و اعلام جنگ همه جانبه علیه بورژوازی است. طبقه کارگر در کنار متحدان خود در سراسر جهان، تشنگان آزادی و برابری، به میدان می آیند. و اعلام می کنند که راه برون رفت از این وضعیت نه «گشایش اقتصادی» یا «آشتی ملی»، بلکه دگرگون کردن وضع موجود است.

امیرحسین محمدی فرد