افق روشن
www.ofros.com

!با مبارزه بی امان خود، هر روز را به اول ماه مه تبدیل کنیم


اسماعیل خودکام                                                                                             پنجشنبه ٢۹ فروردین ۱۳۹٢

اول ماه مه امسال، کارگران در سرتاسر جهان، از یک سو با کسب تجارب سیاسی نوین و با موجی از همبستگی طبقاتی بین المللی و از سوی ديگر، با گسترش اعتراضات عظیم و توده ای به‌ استقبال روز درخشان و جهانی خود می شتابند. البته‌ دامنه‌ اين اعتراضات، تنها به برگزاری مراسم ها و راه پیمایی های‌ روز اول مه‌ محدود نمی شود، بلکه‌ این مبارزه طبقاتی کارگران علیه سرمایه داران در چهار گوشه‌ دنیا، تا به دست آوردن آخرين مطالبات بر حق کارگران تداوم خواهد داشت. قابل ذکر است که‌ اين دوره از مبارزه‌، شکل نوين به خود گرفته است و می رود که‌ در اشکال مختلف بورژوازی را زير منگنه‌ بيش تر قرار دهد. البته‌ در روز اول ماه‌ مه‌، کارگران با اراده‌ محکم تری دور هم جمع می شوند و اين اتحاد و مبارزه طبقانی آن ها، در گام های بعدی نظام سرمایه داری را چند برابر دچار بحران سیاسی - اقتصادی خواهد کرد.
طبيعتا، بورژوازی و حکومت های قدرتمند سرمایه داری نيز در مقابل وحدت کارگران به‌ ميدان خواهند آمد و برای برون رفت از وضعیت موجود، تمام ابزارها و امکانات و نیروهای سرکوبگرانه خود را به‌ کار خواهند گرفت. اما مسئله‌ اين است که‌ کارگران مرعوب فضای سرکوب و رعب و وحشت نمی شوند و هم چنان قاطع و محکم با همبستگی و شور و شوق هر چه‌ بيش تر، موج سرکوب و ترفندهای سرمايه ‌داری را کنار می زنند. یعنی هنگامی که گرایش سوسیالیستی کارگران شدت می گیرد سیستم سرمایه داری رذیلانه به تکاپو می افتد تا صفوف و وحدت طبقاتی و انترناسیونالیستی کارگران را بر هم بزند و با ایجاد پراکندگی اعتراضات و تجمعات کارگران را مهار نماید تا هر چه بیش تر به سیاست های جنایتکارانه و ریاکارانه خود تداوم بخشد. در این میان، حکومت های سرمایه داری با سیاست های ریاضت کشی اقتصادی خود و با تهیه و تدوین قوانین کار به نفع سرمایه داران و در جهت حفظ سیستم سرمایه داری و با به کارگیری اخراج کارگران و تعدیل نیروی کار و با پایین آوردن سطح دستمزدها، فشار و تولید بیش تر را با ساعات کار طولانی تر به مزدبگیران تحمیل میکند. سرمایه داران و حکومت های سرمایه داری، برای رسیدن به اهداف شوم شان جنگ های ویرانگر تجاری و ارتجاعی و تحریم های اقتصادی و جنگ را به اشکال گوناگون در سطح دنیا راه انداخته اند تا هرچه بیش تر سرمایه خود را تحکیم بخشند و خود را از موج اعتراضات و مبارزات بی امان طبقه کارگر برهانند.
١٣۵٧، حکومت دینی خود را به جامعه ایرن تحمیل کرد و همزمان ماشین جنایات جنگی و ویرانگر سرکوبگرانه اش را علیه طبقه کارگر با تصفیه های خونین به راه انداختند. و با تحمیل کردن وضع فلاکتبار اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بر جامعه ایران در اشکال مختلف، زنجیره ای به هم پیوسته سرکوب و جنایت و ترور علیه آزادی خواهان و خصوصا کارگران و نمایندگان و رهبران واقعی آن ها سازمان دادند و در بعد سراسری همه دستاوردهای انقلاب ۵٧ را ددمنشانه سرکوب کردند. فضای سنگینی را با تهدید و ترور، شکنجه و اعدام و به خصوص اعدام های دستجمعی، بر جامعه حاکم نمودند.
رژیم جمهوری اسلامی، برای نجات خود از بحران هایش و برای برون رفت از تحریم های بین المللی و بحران سیاسی موجود، فضای مملو از رعب و وحشت را در جامعه با وحشیانه ترین شیوه ها و با به کارگیری تمام ابزار و ارگانهای سرکوبگرانه خود در جامعه ایران راه انداخته اند و در چنین فضایی طرح ها و سیاست های کاملا ارتجاعی خود را حتی با دست درازی به سفره خالی در جامعه پیش می برند. سرمایه داران و رژیم سرمایه داری اسلامی، با تحمیل وضع فلاکت بار اقتصادی و نابسامان برجامعه، امنیت شغلی و جانی، شادی و رفاه و آرامش را از مردم و خصوصا کارگران و زحمت کشان سلب کرده اند وهرچه فشار تحریم های اقتصادی بین المللی بر جامعه ایران بیشتر میشود رژیم جمهوری اسلامی ایران از ترس سرنگونی و فروپاشی خود توسط انفجار موج عظیم سوسیالیستی خواهی کارگران و آزادیخواهان، رذیلانه موج سرکوب ها را شدت میبخشد.
این رژیم با ایجاد ارگان های دست ساخته و ضد کارگری هم چون خانه کارگر و شورای اسلامی کار جهت مداخله در تعیین و حفظ و کنترل سیاست های اقتصادی دولت با پایین نگه داشتن سطح دستمزدها و با طرح و سیاست های جنایتکارانه و تحمیل بردگی نوین و اجباری با قانون کار مذهبی و تعیین حداقل دستمزدها از جانب نمایندگان خدا، یعنی یک مشت آخوند پول پرست و خرافه پرست از یک طرف و از سوی دیگر سربازان اقتصادی کشور و وفادار به نظام اسلامیشان که اطاعت از ولی فقیه را جزء اصول اولیه خود میدانند و هرسال تجدید بیعت ناگسستنی خودرا با رهبر انقلابشان اعلام میدارند، زمینه را برای مرگ تدریجی کارگران و خانواده آن ها فراهم ساخته اند و زندگی کارگران را به جهنمی تحمل ناپذیر تبدیل کرده اند. رژیم جمهوری اسلامی ایران، علاوه بر این که هیچ حق انسانی را به رسمیت نشناخته و نمی شناسد، همواره چهره کریه و منفور و جنایتکارانه اش را روزبروز برای دنیا آشکارتر می کند. برگزاری آزادانه اول ماه مه و حق تشکیل تشکل و اعتصاب که حق مسلم و بدیهی کارگران است هنوز این تلاش کارگران در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی، جرم سیاسی محسوب می شود؛ و به همین دلیل، هنوز هم تعداد کثیری از فعالین جنبش کارگری ایران، صرفا به دلیل دفاع از حقوق خود و هم طبقه ای هایشان دستگیر و در سیاه چال های مخفوف زیر شدیدترین و سخت ترین مجازات ها و شکنجه ها قرار دارند.
رژیم اسلامی و سرمایه داران علیرغم تمام موانعی که بر سر راه طبقه کارگر در ایران قرار داده اند اما طبقه کارگر با مبارزه پیگیر و مداوم خود، به دستاوردهای قابل توجه و ارزنده ای دست یافته اند و صدها فعال سیاسی را در اعتراضات و اعتصابات خود به چهره های سرشناس و قابل اعتمادی پرورش داده اند و دور جدیدی از مبارزه طبقاتی سازمان گر و خودآگاهی سیاسی - طبقاتی را در ابعاد مختلف در مقابل خود قرار داده اند. امروز حضور فعالین و رهبران کارگری در صحنه های سیاسی و اجتماعی و ظاهر شدن با قدرت طبقه کارگر با خودآگاهی سیاسی و همبستگی طبقاتی کشوری و بین المللی چشمگیر است. آنان برای ساختن یک دنیای انسانی و آزاد مبارزه می کنند. امروز فعالین کارگری تلاش های گسترده ای را در پیش روی خود و طبقه قرار داده اند که به چند دستگی و پراکندگی موجود پایان دهند تا کارگران با ایجاد تشکل های مستقل خود در مقابل یورش سرمایه داران، نه تنها ایستادگی و مقاومت کنند، بلکه با استراتژی طبقاتی خود تعرض همه جانبه ای را علیه سیستم سرمایه داری سازمان دهند و پیش ببرند. خصوصا در اول ماه مه، به خواست ها و مطالبات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی خود تاکید و پافشاری نمایند. آزادی برگزاری مراسم های اول ماه مه، آزادی اعتصاب و اعتراض و آزادی تشکل، بخش اصلی و اساسی مبارزه کارگران ایران در این دوره بوده است که کماکان همین مطالبات نیز پایه های نظام دیکتاتوری سرمایه داری رژیم جمهوری اسلامی ایران را به لرزه درآورده اند. از این رو، مبارزه بی امان طبقه کارگر ایران علیه سرمایه داری، بازتاب گسترده و وسیع جهانی به خود گرفته و مورد توجه مجامع بین المللی و خصوصا جامعه کارگری دنیا قرار گرفته است.
اما یکی از عوامل اصلی و همیشگی و حتی تاریخی که مانع پیشرفت طبقه کارگر بوده است تاکتیک روزمره احزاب و جریانات رنگارنگ و روشنفکری بورژوازی است که با استراتژی نئولیبرالی و سیاست های فریبکارانه باعث به شکست کشاندن جنبش کارگری در مبارزه سیاسی و اقتصادی و هم چنین حضور در صحنه های عملی مبارزه شده است. در این میان، متاسفانه در غیاب تشکل های توده ای کارگران و همچنین احزاب و سازمان های واقعی کارگران، احزاب و سازمان های کج اندیش و خرده بورژوازی و جریانات رنگارنگ روشنفکری به اصطلاح چپ و کمونیسم کارگری و در عمل غیرکارگری که در واقع از طبقه دیگری هستتند، همواره در پی فرصتی برای تبلیغات فرقه ای و سازمانی خود می باشند و با وارونه نشان دادن حقایق به نام دفاع از خواست و مطالبات کارگران و زحمت کشان به معامله گری سیاسی مشغولند. از این رو، این جریانات روشنفکری بورژوازی به اشکال مختلف در کمین نشسته و منتظرند که حاصل مبارزه و دستاورد طبقه کارگر را به نفع سیاست های بورژوامنشانه خود مصادره کنند. این گروه های روشنفکری بورژواری، حتی به کسانی که در یک مقطع معینی برای برپایی یک دنیای بهتر جان باخته اند نیز رحم نمی کنند و یاد جانباخته گان راه آزادی و طبقه کارگر را به خوراک های تبلیغاتی و بهره برداری های سیاسی سازمانی شان تبدیل کرده اند. هم چنین یاد جانباخته گان را نیر ابزاری برای پیش برد اهداف شوم روشنفکرانه بورژوازی خود قرار داده اند. هر چند یاد جانباخته گان جای خود را داراست و یادشان در برابر راه شان گرامی ست. اما فخرفروختن و نالیدن های ریاکارانه این نوع گروه های به اصطلاح کمونیست بر مزار جانباخته گان، درد و مشکل امروز اجتماع و طبقه کارگر ایران نیست. این بخش روشنفکری بورژوازی، هرچند فریبکارانه و در ظاهر خود را نماینده طبقه کارگر معرفی می کنند اما در اساس از یک طبقه دیگرند و مدام در پی تکثیر و به اشکال گوناگون در تغییرند. مگر برخی ناسیونالیست های افراطی امروز، کمونیست های دو آتشه دیروز نبودند؟ باید پرسید که چرا طبقه کارگر را قربانی این نوع بازی ها و سیاست های روشنفکرانه بورژوازی به اصطلاح چپ خود می کنید و از این طریق جنبش کارگری را به بیراهه می کشانید؟ این همه کشمکش و نزاع های درون فرقه ای تان بر سر چیست؟ هر چند از نظر ما موضوع خاصی نیست!! چرا به بهانه های گوناگون خود را از اصل موضوع که همان سوسیالیسم واقعی کارگری ست دور نگه می دارید؟ به جز این که ضربات جبران ناپذیری را با سیاست و ترفندهای تفرقه افکنانه در جهت پراکندگی و عدم وحدت طبقاتی به طبقه کارگر وارد کرده اید تا حال از خود پرسیده اید که چه نقشی دیگری را در جامعه بازی کرده اید و...؟ به نظر من اگر برای یکبار هم شده خودتان را نقد کنید مطمئنا به نفعتان هست هر چند شما معتقد به نقد کردن خودتان نیستیتد!.
بیشک کارگران نقش بازار کار و تقابل کار و سرمایه را در پیوند نابرابر و استثمارگرانه نظام سرمایه داری را درک نموده اند و با تجارب و آگاهی سیاسی و کارگری خود، تا حدودی سیاست های فریبکارانه این نوع جریانات را به حاشیه رانده اند و در این راستا بسیار دقیق و آگاهانه حقیقت را از واقعیت و واقعیت را از سیاست های تفرقه افکنانه و تصاویر ساختگی - ذهنی و به ظاهر کمونیستی این تحلیلگران کتابی را تشخیص و تمییز داده اند و با این نوع تفکر روشنفکرانه بورژوازی به خوبی مرزبندی کرده اند. اما متاسفانه هنوز هم ماهیت غیرکمونیستی و غیرانقلابی این نوع جریانات هنوز برای بسیاری از مردم و کارگران در جامعه پوشیده مانده است؛ هنوز هم بعضی از مردم، نسبت به این جریانات توهم دارند و هرچند این جریانات از طریق جامعه و خصوصا جامعه کارگری به حاشیه رانده شده اند اما می بایست که ماهیت این بخش روشنفکری بورژوازی را بیش تر افشا گردد تا جامعه شناخت بیش تری از ماهیت واقعی آن ها داشته باشد.
این جریانات روشنفکری بورژوازی ،که در بهترین موقعیت وحالت ها ممکن در جا زده اند دو راه پیش رو دارند؛ اولین راه این که به همان سبک و روش سنتی و غیرکمونیستی و غیرکارگری با سیاست فریبکارانه خود ادامه دهند و با خود فریبی به بازتولید سیاست های غیرکارگری و ناسیونالیستی و تکثیر همتایان خود در جهت رونق دادن به بازارهای معاملاتی در راستای منافع بورژوازی بپردازند و در نهایت و بعد از مدتی که پایان یافتن عمر سیاسی خود را می بینند بار دیگر در دستجات و فرقه های چند نفری پراکنده با همان تاکتیک و سنت قبلی برای بقایشان به همدیگر می پیوندند؛ در حالی که کوچک ترین تاثیری در جامعه نداشته و نخواهند داشت. دومین راه این است که همگی این نوع جریانات روشنفکری بورژوازی، تسلیم اراده و سیاست های طبقاتی کارگران شوند و اتحاد طبقه کارگر را قبول داشته باشند و با خلوص نیست به صفوف طبقاتی کارگران علیه بورژوازی بپیوندند و همگام با خواست ها و مطالبات اقتصادی، سیاسی و طبقاتی کارگران و در جهت تشکیل تشکل های توده ای و اقدام برای تشکیل سازمان ها و نهادهای بزرگ و واقعی کارگران و بدون دخالت گری های احزاب بورژوازی و خرده بورژوازی گام بردارند؛ و بایست بپذیرند که حزب کمونیست کارگری تنها با دخالت و رهبری مستقیم خود کارگران امکان پذیر است و غیر از حزب کمونیست کارگری، هیچ جریان و یا حزبی تحت هر نام و و رنگ دیگری جوابگوی نیازهای ما کارگران و بشریت مترقی و برابری طلب نخواهد بود.
لذا امسال فعالین و رهبران واقعی کارگران، بنا به شرایط و اوضاع سیاسی موجود وظایف سنگین تری بر عهده خواهند داشت و انتظار میرود که بسیار دقیق، مسئولانه و آگاهانه تر عمل کنند به نظر من نکات مهم و کلیدی که می تواند در اول ماه مه نقش ارزنده و مثبتی داشته باشد می توان به بخشی از آن ها اشاره کرد.

مستقل وعلنی تر کردن برگزاری مراسم اول ماه مه
یکی دیگر از مشکلات اساسی در اول ماه مه که هرساله به آن اشاره می شود و از طریق جریانات روشنفکری بورژوازی مورد تشویق قرار می گیرد و فورا و بدون هیچ قید و شرط هم خوراک تبلیغاتی رسانه هایشان واقع می شود برگزاری مراسم های رنگارنگ در روزهای غیر از اول ماه مه و هم چنین بزرگ داشت اول ماه مه در خارج از شهر و در کوه و دشت و بیابان و دور از اجتماع است. این نوع مراسم ها از ویژگی های چپ سنتی و غیرکمونیستی است و ربطی به همبستگی و اتحاد جهانی طبقه کارگر ندارد و در عمل یک عقب گرد سیاسی طبقاتی محسوب می شود. این نوع اقدامات علاوه بر این که کمکی به مبارزات انترناسیونالیستی طبقه کارگر نمی کند، بلکه در بهترین شرایط به نظام سرمایه داری جهت کنترل و سرکوب طبقه کارگر کمک می کند. فعالین کارگری علاوه برتحریم و بایکوت کردن چنین مراسم هایی می بایست بزرگ داشت اول ماه مه را به داخل شهرها و یا محل کار و زندگی بکشانند هرچند برگزاری مراسمهای اول ماه مه سالهاست که از سوی فعالین کارگری علنی شده وعلیرغم سرکوب شدید نظام سرمایه داری ایران این مراسمها مستقلا و گاها پراکنده در اغلب شهرها و در اجتماع برگزار میشوند اما بایست برای پایان دادن به این نوع پراکندگی ها با سازماندهی توده ای این مراسمها را یکدست، یکرنگ و بیشترعلنی تر کرد یا در صورت امکان همین گروه های چند نفری که قصد برگزاری مراسم اول ماه مه در بیرون از اجتماعات دارند به جای انکه خاک بر روی چشم کارگران بپاشند بهتر است که بنا به شرایط موجود در محل کار و یا در شهر خود و محل زندگی و یا در صورت امکان به شهرهای نزدیک خود به صفوف اعتراضی کارگران که احتمال بزرگ داشت مستقل اول ماه مه موجود است بپیوندند و آن مراسم ها را تقویت وهر باشکوهتر برگزار نمایند.
ضمنا وقتی که رژیم جمهوری اسلامی ایران قطعا هیچ حقی را به رسمیت نمیشناسد ،برگزاری اول ماه مه جرم سیاسی محسوب میشود فعالیت کارگری ممنوع است و فعالین کارگری اعدام و زندانی و شکنجه و تهدید میشوند دریافت مجوز از چنین رژیمی هیچ معنای نمیتواند داشته باشد دریافت مجوز تنها مختص به خانه کارگر و شورای اسلامی کار است. به دنبال و فکر گرفتن مجوز از جانب فعالین کارگری با هر بهانه ای حتی اگر تاکتیکی هم باشد بنا به شرایط موجود به منزله پذیرفتن و مشروعیت دادن به این رژیم فاسد و نظام ضد انسانیست، تنها راهی که بایست جستجو کرد سازماندهی توده ای کارگران در راستای برگزاری مراسم های علنی و مستقل در محل کار و زندگی به تشخیص رهبران و فعالین واقعی کارگری است..

قطعنامه اول ماه مه
از آن جا که تنها و تنها یک قطعنامه می تواند مبناء سیاست های طبقاتی و اینترناسیونالیستی کارگران واقع گردد پس فعالین و رهبران واقعی کارگران در سراسر کشور می توانند یک قطعنامه مشترک و سراسری بر مبنای سیاست و تئوری طبقاتی طبقه کارگر تدوین و تنظیم نمایند تا بتوانند بندهای تصویب شده قطعنامه را عملی و به مرحله اجرا در بیاورند اما متاسفانه در نبود تشکل های توده ای، سازمان و حزب واقعی کارگران، هر ساله انواع قطعنامه رنگارنگ و دلبخواه توسط فرقه های مختلف پخش ونشر میگردد که تا کنون و بعد ازچندین سال مبارزه بی امان طبقه کارگر علیه سرمایه داری رنگارنگ ایران هیچ کدام از قطعنامه های تنظیم شده کارگران قطعنامه رادیکالی نبوده است و بیشتر نسخه پیچی و در برگیرنده خواست های جزئی و ابتدائی بوده است. قطعنامه کارگران در اول ماه مه به لحاظ ویژگی های سیاسی از اهمیت خاصی برخوردار است و به همین لحاظ فعالین واقعی کارگران بایست هوشیارانه و آگاهانه تر بر روی قطعنامه کارکنند هر چند برخی از کمیته های کارگری که ظاهرا اعلام استقلال کرده اند اما غیر مستقیم در راستای خدمت به بورژوازی و مشروعیت دادن به آن قطعنامه را صادر کرده اند. نکات مهمی که هرساله روی آن ها تاکید شده و هنوز هم در همه قطعنامه ها نوشته می شود که ما خواهانیم... یا ما خواستاریم و... این خواهش و تمناها مشخص نیست که از چه حکومت یا از کدام قانونی است که متاسفانه از سوی مجموعه از فعالین کارگری مطرح می شود اغلب این خواسته ها و مطالبات بی ربط و بی معنی می باشند و در چهارجوب قوانین ارتجاعی و مذهبی جمهوری اسلامی هستند؛ تاکید بر بودن و مشروعیت دادن و به رسمیت شناختن نظام سرمایه داری محسوب می گردند که در کل رنگ و اساس قطعنامه کارگران در اول ماه مه را عوض می کند. به نظرم در شرایط کنونی و بنا به وضعیت موجود چند بند اساسی که به صورت کلی می تواند مبنای قطعنامه کارگران در اول ماه مه باشد:

الف: اقدام برای ایجاد تشکل مستقل و سراسری کارگری
اولین ابزاری که نیازمند طبقه کارگر است وجود تشکل و تشکیل حزب واقعی کارگری به رهبری و دخالت مستقیم خود کارگران است تا با برنامه و سیاست طبقاتی خود بتوانند در سطح وسیع تری سازماندهی توده ای کنند و با دارا بودن قدرت سیاسی اداره جامعه را به کنترل خود درآورند؛ یکی دیگر از مشکلات اساسی که امروزه باعث پراکندگی و چند دستگی صفوف کارگران شده است ایجاد کمیته ها و یا اتحادیه ها در فرقه های مختلف هستند که هرکدام با القاب و عناوینی جداگانه مشغولند. هرچند خواست و مطالبات سیاسی و اقتصادی کارگران در منافع شان کاملا مشترک است اما هرکدام شان جدا از منافع طبقاتی مشترک کار می کنند. این کمیته ها و اتحادیه ها که ظاهرا برخی از آنها اعلام استقلال کرده اند نیز به نوعی مانع ایجاد تشکل سراسری و مستقل کارگران بوده و هستند. این کمیته ها و اتحادیه های فرقه ای تحت هر نامی و هرچند هم قوی باشند تنها قادر به خواست های صنفی در چهارچوب قانون سرمایه داری در یک واحد تولیدی و کاری مشخص خواهند بود و به تنهایی صدایشان به جای نخواهد رسید. این کمیته ها و اتحادیه ها تنها دو راه بیش تر ندارند؛ یا این که به همان سبک و روش فرقه ای خود ادامه می دهند و همه مصیبت هایی که به طبقه کارگر تحمیل شده است را می پذیرند؛ یا راه دیگری اختیار و انتخاب می کنند و جدا از سنت های فرقه ای و سکتی، خود را در ظرفی که تحت هرنامی که رهبران کارگری لازم می بینند متشکل نمایند و در امر تشکل یابی دخیل و شریک و سهیم باشند و با رای و تشخیص فعالین و رهبران کارگری در راستای ایجاد تشکل مستقل و سراسری در یک صف واحد تلاش نمایند.
رهبران و فعالین کارگری، بایستی برای جلوگیری از وحشیگری های دولت سرمایه داری و پایان دادن به وضعیت پراکندگی و چند دستگی کارگران با طرح مشترک و سازمان یافته و با سیاست طبقاتی و در نظر گرفتن معیارهای دمکراتیک، ایجاد کمیته های مشترک و مستقل کارگری را در دستور کار خود قرار دهند و این کمیته ها را در سطح سراسری به وجود آورند (منظورم کمیته های مخفی نیست)؛ این کمیته های کارگری تحت هر نامی که باشد به تشخیص رهبران و فعالین کارگری در محل کار و زندگی و یا واحد های تولیدی به وجود می آیند و این کمیته های مستقل کارگری در اشکال کوچک و بزرگ از سوی فعالین و رهبران واقعی کارگری سازماندهی می شوند. این کمیته ها به کمیته شهری و بعد با به به وجود آوردن کمیته های مشترک بین شهری ارتباط و پیوند مستقیم برقرار خواهند کرد کمیته های مشترک بین شهری با یک زنجیره به هم پیوسته و مرتبط میتوانند کمیته های استانی را تشکیل دهند که کمیته استانی میتواند پلی برای بخشهای پایینی یعنی کمیته های محل کار و زندگی و شهری و بین شهری باشد و کمیته های استانی به نمایندگی دیگر بخشها یک کمیته مشترک و سراسری را به وجود خواهند آورد و سرانجام زنجیره ای از این کمیته ها از پائین به بالا به هم وصل شده و با سیستم شورائی کار و مبارزه مشترک و سراسری خود را آغاز خواهند کرد. شاید کار خیلی ساده ای هم نباشد اما پیش زمینه های این کمیته ها در محل کار و زندگی و شهری و به ندرت بین شهری در سال های اخیر هست و می بایست که با سخت کوشی آن را تقویت کرد؛ که نمونه آن را میتوان در برگزاری مراسم اول ماه مه ١٣٨۴در شهرستان سقز که به لحاظ اهمیت سیاسی بازتاب جهانی بخود گرفت دید.

ب: اقدام برای تغییر قانون کار ارتجاعی و جایگزین نمودن قانون کار کارگری بر مبنای یک زندگی انسانی!
این روزها و با فرارسیدن اول ماه مه، مجموعه ای از جریانات و اشخاص به ظاهر چپ و کمونیست با ارائه طرح هایی هم چون شعار کارگران ایران متحد شوید به جای کارگران جهان متحد شوید و مسئله تعیین حداقل دستمزدها را برای کارگران پیشنهاد می کنند و فکر می کنند شاید بتوانند از این طریق به نان و نوایی برسند. من در این مطلب به نقد از آنها که ماهیتا همینند نمی پردازم اما در جواب آنها و همچنین مطالبات وخواست های طبقاتی و سیاسی تر از جانب کارگران در این مقطع مطرح میشود بایست گفت که در این شرایط حساس که طبقه کارگر هزینه های سنگینی را به هر لحاظ تقبل کرده است بازگشت به طرح کردن سیاست های کاملا ناسیونالیستی و خواست های صنفی هم چون تعیین حداقل دستمرد، بازگشت و عقب نشینی جنبش کارگری از خواست های سیاسی طبقاتی محسوب می گردد. افزایش دستمزد در رابطه با کل طبقه کارگر نیست، بلکه بیانگر منافع مشترک کارگران در یک واحد کاری و تولیدی و یا صنف مشخصی است. خواست های صنفی تاثیری در بهبود شرایط اقتصادی و زندگی کارگران نداشته و نخواهد داشت. بایستی کارگران، خواست های اساسی و سیاسی طبقاتی خود را در سطح وسیع تری براساس سازماندهی توده ای کارگران مطرح نمایند. اتحاد و همبستگی بین المللی طبقه کارگر و تغییر قانون کار می تواند یکی از این خواسته های سیاسی - طبقاتی باشد. کلیه قوانین رژیم جمهوری اسلامی ایران، تعرضی و ضد انسانی است و قانون کار جمهوری اسلامی، قانون تحمیلی ارتجاع اسلامی و کاملا ضد کارگری ست. این قانون کار مذهبی، به وسیله نمایندگان خدا برای کارگران در راستای منافع سرمایه داران نازل و تصویب شده است. تعیین حداقل دستمزد و دیگر خواستهای کارکران ازسوی همین قانون تعیین و تصویب میشود پس کارگران نباید انتظاراتی از این قانون کار نازل شده مذهبی داشته باشند! کارگران نباید خواسته های خود را از روی آن مطرح نمایند و دنبال آن بروند. این قانون فاقد هرگونه اعتبار و مشروعیتی از جانب کارگران است و چنین قانونی بدون هیچ قید و شرطی مردود است. و کوچک ترین توهم و امید به این قانون کار نازل شده مذهبی و یا هر بندی از آن، مشروعیت دادن به کل نظام سرمایه داری در ایران است. لذا کارگران بایستی قانون کار خودشان را داشته باشند؛ قانونی که بر مبنای یک زندگی انسانی تدوین و تنظیم گردد. فعالین و نمایندگان واقعی کارگران بایستی رونوشت قانون کار را مشترکا و مستقل از دولت و نمایندگان بورژوازی در بعد سراسری تهیه و تنظیم نمایند و سرانجام با رای و نظر کارگران آن را به تصویب نهایی برسانند و بر مبنا و اساس آن عمل کنند.

ج: ایجاد کمیته مشترک و سراسری در حمایت از دستگیرشدگان
رژیم جمهوری اسلامی ایران از ترس سرنگونی خود توسط موج سوسیالیستی خواهی کارگران دست به سیاست های جنایتکارانه و سرکوبگرانه زده و می زند. چند روز قبل و خصوصا در مقطع اول ماه مه، و حتی بعد از اول ماه مه نیز فعالین و پیشروان کارگری را تهدید به مرگ و آن ها را دستگیر و زندانی می کند تا با ایجاد و گسترش فضای رعب و وحشت بر جامعه مانع پیشروی کارگران و برگزاری مراسم های با شکوه طبقاتی آن ها شود.
در این راستا نمایندگان و رهبران واقعی کارگران بایستی برای خنثی کردن هرگونه اقدامات جنایتکارانه نظام سرمایه داری در سطح سراسری، کمیته مشترک حمایت از دستگیرشدگان را تشکیل و در سطح گسترده ای سازماندهی توده ای کنند؛ از هر طریق ممکن به یاری دستگیرشدگان بشتابند؛ به هیچ وجه و تحت هیچ شرایطی نباید دستگیرشدگان و حتی خانواده آن ها را تنها گذاشت. ضمن پشتیبانی و حمایت های همه جانبه از دستگیرشدگان می بایست که اعتراضات جمعی و اعتصابات تاثیرگذار و تجمع های گسترده و اعتراضی سراسری و بین المللی را بسیج و سازماندهی کرد.
در خاتمه بایستی گفت که هرچند اول ماه مه به لحاظ موقعیت و ویژگی های سیاسی جهانی از اهمیت خاصی برخوردار است اما نباید تنها اول ماه مه روز رزم طبقه کارگر علیه سرمایه باشد. بنابراین، در جهت مبارزه برای ساختن یک دنیای بهتر و انسانی تر، باید هر روز را به مرگ سرمایه تبدیل کرد. نباید اجازه داد که بورژوازی راحت مبارزه کارگران را سرکوب و با دخالت در بازار کار، سیاست های اقتصادی خود را بر جامعه تحمیل کند. طبقه کارگر باید با سیاست های طبقاتی خود، هر چه بیش تر عرصه مبارزاتی جهانی خود را روزافزون کند و هر لحظه براندازی نظام سرمایه داری را نشانه بگیرد؛ کارگران برای پایان دادن به استثمار انسان به دست انسان ،لغو مالکیت خصوصی، وضعیت تحمیلی فاجعه بار نظام سرمایه و برای رسیدن به حکومت سوسیالبیستی واقعی کارگری که رمز رهایی بشریت است باید سازماندهی توده ای و انترناسیونالیستی و مبارزه بی امان هر روز خود را به اول ماه مه تبدیل کنند و در پی تشکیل نهادها و حزب واقعی کارگران به رهبری و دخالت مستقیم خود کارگران باشند و با قدرت مبارزاتی و انقلابی خود، نشان دهند که هر روز اول ماه مه است ...!

اسماعیل خودکام - ٢٠١٣.٠۴.١۴