افق روشن
www.ofros.com

روز کارگر"ی که گذشت"


کاظم فرج الهی                                                                                               جمعه ١٣ اردیبهشت ۱۳۹٢

یک صد و بیست و هفت سال از روزاعتراض کارگران شیکاگو گذشت.اعتراض به شرایط ظالمانه ای که بر کار و زندگی آنان حاکم بود و از جمله "طولانی بودن روز کار تا ده ساعت و بیشتر" ؛ کارخانه ها را تعطیل کرده و به خیابان ها آمدند. اعتراضی که در روزهای اول تا سوم با هجوم پلیس و به قتل رساندن بیش از ده نفر و در روز چهارم پس از توطئه چینی عوامل سرمایه و ایجاد انفجاری مشکوک، صف های کارگران به گلوله بسته شد و تظاهرات مسالمت آمیز و خواسته های برحق کارگران مورد سرکوبی خونین و وحشیانه قرار گرفت. شمار زیادی کشته و مجروح شده وبه زعم پلیس عده ای از سازماندهندگان اعتراض بازداشت و پس از محاکمه ای ظالمانه به اعدام محکوم شدند. کارگران شیکاگو و دیگر شهرهای امریکا با هدایت و راهبرد تشکل ها و سازمان های خود و در راس آن ها "فدراسیون کار امریکا" برای کاهش رسمی ساعات کار روزانه به هشت ساعت و انسانی شدن شرایط کار و زندگی شان ، پیش ازاین، چهارده ماه سازمان یافته تلاش کرده بودند. هرچند این تلاش ها در آن زمان به ثمر نرسید وکارگران سرکوب شدند اما مبارزات آنان در سطحی جهانی ادامه یافت . کنگره پاریس که موسس انترناسیونال دوم بود برای نکوداشت قیام اول ماه مه کارگران شیکاگو، در سال ١٨٨٩ این روز را "روز جهانی کارگر" و " روز همبستگی بین المللی کارگران" نام گذاری کرد و از آن پس کارگران سراسر جهان به رغم تمام مخالفت های دنیای سرمایه داری در دوره های مختلف ، به خیابان ها آمده این روز را جشن می گیرند . سرانجام درکنفرانس سال١٩١٩ سازمان بین المللی کار که در واشنگتن برگزار شد مقاوله نامه شماره یک این سازمان تصویب و بر قانونی و اجباری بودن روز کار هشت ساعته بطور رسمی مهر تایید زده شد. ماده بیست و سه اعلامیه جهانی حقوق بشر نیز که در دسامبر ١٩۴٨ به تصویب مجمع عمومی سازمان ملل رسید ضمن اشاره به حق همگان در داشتن کار و شغل مناسب بر این نکته تاکید دارد: هر کسی که کار می کند حق دارد مزد مناسب ورضایت بخشی دریافت دارد که زندگی او و خانواده اش را موافق حیثیت و کرامت انسانی تامین کند و..." .
اما روز کارگران ایران در سال ١٣٩٢ چگونه بود؟ کارگران " یکم ماه می" روز جهانی کارگر را در حالی پشت سر گذاشتند که :
یک) از داشتن هر نوع تشکل مستقل و آزاد کارگری محروم هستند.تشکل های(سندیکا ، اتحادیه و...) مستقل کارگری در ایران وجود ندارد. چند تشکل کوچک هم که در چند سال اخیر به همت برخی از کارگران تشکیل شده به رسمیت شناخته نشده و زیر فشارها و محدودیت های بسیارقرار دارند . مسئولان و فعالان آن ها بازداشت و اخراج گشته و کارگران از عضویت در آن ها به شدت منع می شوند. بر اساس قانون کارموجود تنها دو نوع تشکل کارگری به رسمیت شناخته می شود: شوراهای اسلامی کار که جنبه ی ایدئولوژیک آن ها بر صنفی بودنشان می چربد و مهم تر آن که مختلط بوده حضور و رای نماینده مدیریت در آن ها اجباری است.
دیگرتشکل رسمی انجمن های صنفی کارگری است. استقلال این انجمن ها حتی در شکل ظاهر هم به رسمیت شناخته نمی شود . بر اساس آخرین آیین نامه اجرایی تشکیل و فعالیت انجمن های صنفی مصوب هیات وزیران این انجمن ها حتی حق تنظیم اساسنامه هایشان را هم بطور مستقل ندارند ؛ حضورودخالت نمایندگان وزارت کار در مجامع عمومی و انتخابات هیات مدیره این انجمن ها برای به رسمیت شناخته شدن آن ها شرط لازم است.
دو ) نتیجه ی نبود استقلال و آزاد نبودن تشکل های کارگری چنین می شود که برگزیدگان تشکل های رسمی در آخرین نشست شورای عالی کار در اسفند ماه ١٣٩١ مصوبه دستمزد را امضاء میکنند. طبق این مصوبه حداقل حقوق ماهیانه ی یک کارگر ایرانی ۴٨٦ هزار تومان تعیین شد. آمار و نظر کارشناسان معتبر گواه بر این است که در شرایط اقتصادی موجود و نبود نظارت کافی بر کارگاه ها بیش از ٨٠% کارگران حقوقی کمتر و یا بیشینه معادل این حداقل تصویب شده دریافت می کنند.
در شرایط کنونی و وضعیت و سطح قیمت کالای مصرفی، بررسی های میدانی و نظر کارشناسان بر این است که یک خانوار کارگری با این حقوق ماهیانه فقط ١٠ روز آن هم در حد خط فقر و چه بسیار پایین تراز آن میتواند گذران کند! برای گذران بقیه روزهای ماه اگر اقبالی داشته باشد باید به اضافه کاری و انجام کارهای دوم و سوم بپردازد در غیر این صورت یا باید از بسیاری از ضروریات اولیه زندگی صرف نظر کند و یا به کسب درآمدهای خلاف بپردازد(متاسفانه). واقعیت این است که تصمیم و تصویب شورای عالی کار در مورد دستمزد سال ١٣٩٢ نقض ماده ۴١ قانون کار، خلاف اصل ٢٨ و ٢٩ قانون اساسی و در تضاد با ماده ٢٣ اعلامیه جهانی حقوق بشر و مهمتر از همه برخلاف منافع مستقیم و حیاتی تمامی کارگران است . اگر این تشکل ها واقعا کارگری و مستقل هستند (که نیستند) چگونه برگزیدگان و نمایندگان این تشکل ها که در حقیقت باید وکلای کارگران باشند - که در حقیقت نیستند) چنین تصمیمی را تایید و امضا می کنند. با این توصیف کارگران ایران در عمل هنوز روز کار ٨ ساعته را هم ندارند. بیشترین شمار کارگران اگر اقبالی داشته باشند برای تامین یک زندگی نزدیک و یا در بهترین حالت در حد خط فقر مجبور به انجام کار بیش از ٨ ساعت و گاه دو شیفت درروز هستند و این پدیده خود بر دامنه بیکاری می افزاید.
سه ) در نتیجه ی تسلط قراردادهای موقت کار، قراردادهای سفید امضا و حضور پر رنگ شرکت های پیمانکاری بر بازار کار و افزون بر آن وجود جمعیت نزدیک به پنج میلیونی بیکاران، کارگران ایرانی از امنیت شغلی و پوشش حمایتی قانون کار محرومند. بدتر آن که گروهی در تلاش هستند با تغییر قانون کار به زیان کارگران همین پوشش و حمایت قانونی ولی ناچیز کنونی را باز هم کم رنگ تر کنند.
چهار ) با افزایش هرروزه و سرسام آور قیمت دارو ، هزینه های درمانی وخدمات بهداشتی و پزشکی و خارج شدن شمار هر روز بیشتری از داروها و خدمات از لیست حمایت های بیمه ای تامین اجتماعی ، دسترسی کارگران به خدمات بهداشتی و درمانی هر روز کم و کمتر میشود. پیدایش و گسترش هرچه بیشتر بیمه های تکمیلی (بخوان بیمه های تحمیلی) دست آویز و توجیهی شده است برای کاهش خدمات و یا افزایش قیمت باز هم بیشتر خدمات بهداشتی و درمانی بیمه های اجباری!
این شماره ها و لیست موارد نابسامانی وضعیت موجود طبقه کارگر را با ارائه شواهد و مستندات همچنان می توان ادامه داد.
بیش از یکصد سال است که کارگران جهان در همه جا و همه کشورها در این روز کار را تعطیل کرده به خیابان ها می آیند و ضمن گرامی داشت یاد و خاطره شهدای این روز، کسب دستاورد های طبقه کارگر در سطح جهانی که نتیجه سالها مبارزه و پیگیری و جانفشانی بوده وبخشی از آن درقالب مقاوله نامه های سازمان بین المللی کار و اعلامیه جهانی حقوق بشر متبلور و تا حدودی تثبیت شده است را جشن میگیرند و راه های رسیدن به وضعیت بهتر و جهانی سعادتمند انسانی تر را بررسی می کنند اما کارگران ایران هنوز از داشتن حق تشکل آزاد و مستقل، حق هشت ساعت کار روزانه ، دسترسی به امکانات و خدمات بهداشتی و درمانی مناسب و کافی ، حق اعتصاب و حق آمدن به خیابان و برگزاری این جشن بین المللی محرومند.

کاظم فرج الهی - ١٣٩٢/٢/١٢